در ایام حکمرانی کلبعلیخان در اورمی خبر رسید و بصحت پیوست که اشرار کرد با جمعیت و ازدحام تمام از سمت محال دشت و ترگور محض تلافی و جبر کسر محل جنگ قراسو و انتقام کشیدن از کلبعلیخان مانند سیل منهدر روی به بلده اورمی آورده و نزدیک قریه انهر من محال بناب روضه رسید اند چون در آنوقت کلبعلیخان را بجهت تفرقه ی ایل افشار با اطراف و اکناف بلده مزبور واشتغال بفلاحت و زراعت استعداد مدافعه نبود لذا جمعی از روسای افشار را حاضر آورده با ایشان در باب صلح و جنگ مشاوره نمود روسای افشار بالاتفاق بجهت اقتضای وقت جنگ را صلاح ندانستند در اثنای ملاقات یکی از خادمان حرم خان یکعدد سینی سرپوشیده در برابر خان بزمین گذاشت چون سرپوش را از بالای سینی برداشت یک قبضه شمشیر و معجری بنظر آمد ، خان حکمران به حضار خطاب کرد:
آیا نکته ی این شمشیر و معجر چه باشد؟ ایشان گفتند العلم عندالله فرمود از جانب خادمان حرم اشاره است به اینکه اگر مردی شمشیر بر میان بند و دست جدل برگشای و عار بی غیری بر خود مپسند که دشمن به پای خود آمد بگور هر آینه فرصت را از دست ندهید وگرنه معجر زنانه بر سر افکن و لاف مردی مزن خان حکمران فورا شمشیر را به میان بست و گفت: مرد را گر غیرت مردی نباشد مرده به .
حالی با اتباعی که حاضر داشت روی همت به استقبال مهاجمان گذاشت ،چون در حوالی قراحسنلو تلافی فریقین اتفاق افتاد طرفین دست به آلات حرب و ضرب گشوده آغاز محاربه نمودند . خان حکمران در اثنای جنگ مشاهده نمود که اشرار شقاوت نهاد جنگ و گریزکنان مانند طفلان رسن تاب ، پس پس همی روند حیرتش دست داد و چنان پنداشت که آن روباه سیرتان از روی غدر و حیله محض تحریص و جسارت طائفه افشار مرتکب این کار میشوند ،چون به سمت ارومی نگاه کرد دید معادل سیصد و چهار صد سوار نیزه دار از دنبال نمایانند و بسوی ایشان شتابان . اشرار از مشاهده این حال و رسیدن کمک برای افشار خیال گریز دارند الحاصل رسیدن سواران نیزه دار همان بود و تفرقه جمعیت اشرار همان ،بعد از تحقیق معلوم شد که خادمان حرم کلبعلیخان بعد از حرکت ایشان جمعی زنان را لباس مردانه پوشانیده با اسلحه ی جنگ و نیزه در چنگ علی التعاقب آمده اند اشرار به گمان غلط هزیمت یافتند.
تاریخ افشار صفحه پنجاه
عکس روستای انهر در محال روضه چای