من نه زندان شاه را دیده ام و نه زندان جمهوری اسلامی را، اما بقدری خاطره از دوستانی که این تجربه را داشته اند شنیده ام و آنقدر نوشته های زندانیان دو رژیم را خوانده ام که بعضی وقتها امر به خودم مشتبه میشود که خودم هم زمانی روی تخت های شکنجه بازجویان زجرکش شده ام و در یکی از آن سلولهای دهشت دو رژیم زنده بگور بوده ام. راستش را اما اگر بگویم این وسط و در میان همه آن خاطره ها و نوشته ها، هیچ یک به اندازه نوشته نسیم خاکسار در من اثر نکرده است.
منظورم داستان کوتاهی است که در مجموعه “مرائی کافر است” به همین نام آمده است. اگر بگویم که با هر بار خواندن این نوشته زمان حال را فراموش کرده و