توضیح
: این مقاله قبلا به صورت سلسله مقالات در هفت قسمت در وبلاگ شخصی من
انتشار یافته است ، این باردر اینجا به صورت یک جا و نیز با بیرون آوردن
قسمتی از مقاله که مربوط به قتل عام خوجالی در حدود بیست سال قبل بود برای
بار دیگر منتشر می شود.- تایماز اورمولو
1324تا 1330هجري
قمري- تشكيل انجمن هاي صنفي طرفدار مشروطيت هم زمان با تبريز
بدنبال درگيري طرفداران و مخالفان مشروطيت و ناتواني حاجي
محتشم السلطنه والي اورميه اكراد متناوبا به قتل و غارت و گروگان گيري در دهات و
حاشيه شهر اورميه پرداختند.
1330هجري قمري- بدنبال اشغال تبريز بدست روسها اروميه به
اشغال آنان درآمده و مشهدي اسماعيل خان رئيس مجاهدان گرفتار و مصلوب شده به شهادت
مي رسد .
1332هجري قمري- شروع جنگ جهاني اول
حمله روسيه به عثماني از طريق اروميه ؛ اعتمادالدوله از طرف
صمدخان شجاع السطنه والي اروميه مي شود ؛ جسارت و تعدي ارامنه به پشت گرمي روسها
به مردم شهر و دهات اطراف
1333هجري قمري – شكست روس ها از عثماني حوالي ارزروم ،
فرار مسيحيان به سبب بدرفتاري با ترك ها و از ترس عقوبت آنان به همراه روسها ،
غارت اموال مسيحيان توسط اكراد
1334هجري قمري – ورود نيروهاي خليل پاشا به اروميه(بهار)
، اعلان جهاد حاجي ميرزا فضل الله مجتهد ارومي عليه روسيه(تشكيل جمعيت اتحاد اسلام
در اروميه)
1334هجري قمري(زمستان)- فاجعه ساري قميش، شهادت صدهزار عسگر
ترك در اثر يخبندان و شكست اردوي انور پاشا از روسيه
ورود دراگون قزاق از تبريز به قوشاچاي (مياندوآب) و حمله به
ساوجبلاغ (مهاباد)شروع قتل عام اهالي به مدت چند ساعت(تا اين تاريخ اهالي ترك
بودند و بعد از اين قتل عام و قتل عام بعدي كه توسط سميتقو انجام شد تركيب جمعيتي
به نفع اكراد تغيير يافت)
تعيين يمين الدوله به سمت والي اروميه(دست نشانده روس ها) ،
برگشت مسيحيان به اروميه همراه روس ها و شروع تعديات نسبت به اهالي ترك
اعدام شش تن از حاجي هاي بالوو (سران اتحاد اسلام)مقابل
شهبندري(كنسولگري) عثماني در محله عسگرخان
اعتراض اهالي و سپس حكومت اعتماد الدوله تا اواخر بهار
1335هجري قمري واعاده امنيت به طور نسبي در شهر .
1335هجري قمري- انقلاب كبير روسيه و برانداختن تزارها از
قدرت ، عزل اعتماد الدوله و نصب معزالدوله به مقام والي اروميه ، ورود دستجات جيلو
(آسوري هاي وان)به رهبري مارشيمون به سلماس و اروميه
15رمضان 1335هجري قمري- غارت و آتش زدن بازار اروميه توسط
روس ها و دستجات ارمني و آسوري ، 17رمضان اطفائ حريق توسط اهالي
خروج تدريجي روس ها از آذربايجان ، تشكيل فرقه دموكرات توسط
شيخ محمد خياباني در تبريز(آغا موسي صدر رييس فرقه در اروميه مي شود)
ورود صليب احمر فرانسه به اروميه به بهانه اعمال خيريه و در
نهان تسليح و سازمان دهي ارامنه و جيلوها
كفالت حكومت اروميه توسط حاجي شهاب الدوله ارومي و از اواخر پاييز اجلال الملك سمت والي
اروميه بر عهده مي گيرد.
خريد سلاح و مهمات روس ها توسط هلال احمر فرانسه و مستر شت
آمريكايي كنسول آمريكا (اين شخص همزمان نماينده بريتانيا در اروميه بود) و تسليح
مسيحيان و تشكيل اردوي ارمني – جيلو
خريد اسلحه و مهمات توسط اهالي اروميه از بيم مسيحيان(ارشد
الملك رييس نظميه شهر مردم را به اين امر تشويق مي كند)
ورود ارمني هاي قفقاز به اروميه
ورود دويست نفر سوار قره داغي به شهر در اثر فعاليت هاي
اجلال الملك والي اروميه
سر آغاز جنگ
روز جمعه 11جمادي الاول 1336هجري قمري دوساعت مانده به غروب
مسيحيان با دو برادر بنام قارداش و داداش در دروازه خازاران(خزران يا هزاران)
زدوخورد مي كنند. صداي تيراندازي گويا علامت بوده ، بلافاصله از هر طرف شهر صداي
تفنگ برخواسته و نايره جنگ از هر طرف برميخيزد. اهالي از پشت بام ها به مقابله
برميخيزند ولي والي خود فرار را بر قرار ترجيح داده و اهالي بدون سرپرست باقي مي
مانند. اهالي با شجاعت به جنگ ادامه مي دهند. محلات همجوار مسيحيان از قبيل يورت
شاه ، عسگرخان و مهدي القدم ضايعات بيشتري نسبت به ساير محلات تحمل مي كنند.
شنبه 12جمادي الاولي مسيحيان به گلوله باران توسط توپ ها
پرداخته و از طرف ديگاله و جوودلر داغي شهر را زير آتش بار مي گيرند. كوچه سيد
حسين عرب باغي ويران و غارت مي شود.
عصر همين روز بزرگان شهر دست به اشتباه بسيار بزرگي زده و
با مارشيمون و مستر شت آمريكايي مذاكره صلح انجام داده و قول چرب زباني آنها را مي
خورند و بدين ترتيب مقاومت مردانه جوانان متزلزل مي شود.
يكشنبه 13جمادي الاولي مسيحيان دروازه بالوو را سوزانده و
مبادرت به حمله مي كنند. اهالي فريب خورده و به سبب مذاكرات ديروز دست به اسلحه
نبرده و قتل عام مي شوند.
از روز 13 و چهارده جمادي الاولي در اثر بي تدبيري و بي
لياقتي بزرگان شهر در حاليكه اهالي مي توانستند به مقاومت ادامه دهند در عمل
مسلمين شكست خورده و خلع سلاح مي شوند. سواران قره داغي نيز بدون آنكه تقريبا كاري
انجام دهند از شهر مي گريزند.
سه روز در شهر قتل عام و غارت عمومي شروع مي شود و شب ها به
مراتب اوضاع بدتر از روز بوده است. سپس همين وضع هر روز و شب تا 5ماه و 26روز
ادامه مي يابد و هرروز و هر شب ا زگوشه اي از شهر خبر قتل و غارت و تجاوز به گوش
مي رسد. امروزه بازار غارت و ويران شده و تبديل به كشتار گاه شده هريك از مسلمانان
را گرفته و به بازار برده و مي كشند، كسي
قادر نيست به بازار وارد شود.
صليب احمر فرانسه به مداواي مجروحان مسيحي پرداخته و در
داخل عمارت مسكوني خود ماشين آلات جنگي از قبيل بمب و گلوله و غيره ساخته و تحويل
انبار مهمات مسيحيان مي دهند.
پس از تسخير شهر اردوي مسيحي به دهات حمله نموده و به غارت
و كشتار و تخريب دهات مي پردازند. دامنه كشتار ها به حدي بوده كه پس از آزاد سازي
شهر توسط قشون اتحاد اسلام (عساكر عثماني) يك نفر ارث هفتاد نفر را مي برده است.
آري اين است نتيجه بي تدبيري و بي درايتي . اين است نتيجه
ترس . اين است نتيجه اعتماد به دشمن و بي اعتمادي به نفس خويشتن.
جیلوها چه كساني بودند؟
آسوريان خاك عثماني با اين نام
شناخته ميشدند. شمارهي اينها را نزديك به دويست هزار تن نوشتهاند كه در ايران و
در خاك عثماني مقيم بودند. خود كليساي جداگانهاي با زبان سرياني داشتند و رهبر
آنها بنام مارشيمون خوانده ميشد.چون جنگ جهاني اول برخاست و عثمانيها نيز وارد
جنگ شدند، آسوريان به روسها گرويدند و
بناي قتل و غارت را گذاردند.عثمانيها به سركوب آنان پرداختندتا اينكه جلوها شكست
خوردند و عده زيادي از آنان كشته شدند و بقيه با رهبري بنيامين مارشيمون به سمت
ايران حركت كردند. دسته اول 25 هزار نفر بودند. روسها و مسيحيان آنها را پذيرفته و
كسي از ايرانيان مزاحم آنان نشد. چون بسياري از آنها لخت و گرسنه بودند با پيشنهاد
كارگزاري شهر اروميه وزارت امورخارجه ايران در روزنامههاي تهران آگهي منتشر ساخت
و از تمام مردم ايران درخواست كمك و همياري نمود. در اثر آشفتگي قواي روس به علت
تغيير رژيم در آن كشور قزاقان روس بهمراه جلوها در آباديهاي اطراف اروميه به
تاراج و كشتار مردم دست ميزدند بازار اروميه نيز از تاراج در امان نمانده به آتش
كشيده ميشود. پس از تخليه اروميه از قواي روس اهالي اروميه بعوض مسلح شدن و
آمادگي همچنان در انتظار اقدامات دولت مركزي ماندند. جلوها با راهنمائيهاي كنسول
انگليس توانستند قواي منسجمي را فراهم كرد. با خريد سلاح از روسها بتدريج شرارتهاي
خود را آغاز نمايند. از 30بهمن درگيريهاي پراكنده در شهر بوقوع پيوست. اجلال
الملك حاكم بيكفايت شهر در اداره حكمراني نشسته و كاري انجام نميداد. سواران قرهداغي
كه به اصطلاح جهت ياري مردم بيدفاع اروميه بودند بدون هيچگونه درگيري از راه
سلماس متواري ميشوند. ملايان شهر و سران(تحبيب بينالمللي) به جاي آنكه به تقويت
مردم بكوشند. پرچم سفيدي را برداشته به خانه مارشيمون ميروند. وي در خانهاش نبود
با كنسول روس تماس تلفني برقرار ميشود و با وعدههاي توخالي كنسول روس به خانههاي
خود مراجعت ميكنند. مجدداً جلوها حمله خود به مردم بيدفاع را آغاز ميكنند. سران
شهر كار ننگين قبلي خود را تكرار كرده از در التماس در ميآيند. در شهر قتل و غارت
ادامه مييابد. صداي ناله و شيون زنان و كودكان به آسمان بلند شده است و هيئت به
اصطلاح صلح، كاري از پيش نميبرد و خود در محاصره جلوها در ميآيد. مسترشيد يكي از
رهبران نظامي جلوها همچنان و دستور به ادمه قتل و غارت ميدهد. شمار كشته شدهگان
بيش از 1500 تن ميباشد. مسيحيان اعم از آسوري و ارمني از اول صبح شروع به كشتار
نموده پس از ظهر اگر چه با دستور مستر شيد دست از كشتار برداشتند ولي باز هم از
تاراج دست برنداشتند.
با نگاهي اجمالي به مرامنامه
قواي مسلح آسوري به نقل از كتاب تاريخ اروميه نوشته محمد تمدن مشخص ميشود كه
اهداف بلند مدتي در پس اين آشوبها وجود داشته است. تنها نتيجهاي كه التماس سران
به بار ميآورد التيماتوم جلوها به اهالي اروميه جهت خلع سلاح اروميه ميباشد.
جلوها به بهانه پيدا كردن اسلحه به زور به خانههاي مردم وارد شده و به اذيت و
آزار اهالي ميپرداختند. از طرفي قتل و غارت در روستاها همچنان ادامه داشت. پس از
كشته شدن مارشيمون توسط اسماعيلآقا مشهور به سميتقو كه خود دست كمي از جلوها
نداشت و بارها به قتل و غارت روستاهاي سلماس و اروميه پرداخته بود. جلوها در
اروميه به بهانه خونخواهي مارشيمون روز دوشبه 27 اسفند كه خبر كشته شدن وي به
اروميه ميرسد، سران جلوها دستور ميدهند كه مدت 12 ساعت قتل عام در شهر انجام
شود. در صبح روز چهارشنبه آخر سال كه در همه ولايات ايران جشن و سرور است جلوها به
محلات شهر روي آورده و به همراه مسيحيان و ارمنيها به كشتار مردم بيگناه اعم از
زن و مرد و بچهها ميپردازند.
گفته آقاي توفيق كه وقايع را
شاهد بوده است:((اگر كسي هول محشر را شنيده همين امروز محشر در ارومي بر پا شده
است. چنان ناله و فرياد و صداهاي دلگداز زناني كه بچههاي خود را در مقابل آغشته
به خون ميديدند به آسمان بلند شده كه انسان نميتواند بنويسد و بيشتر از اين شرح
دهد يك شهري همه يكدفعه ناله ميكشند و اين نالهها با صداهاي خشن جلوهاي آدم كش و
صداي تفنگ و گلوله بهم آميخته ميشود.))
دو ساعت به غروب مانده كمكم
جلوها از محلات خارج ميشوند و هر چه فرش و وسايل و طلاجات غارتي بود با خود ميبرد.
مسيحيان حتي زنان خود را نيز براي بردن وسايل غارتي با خود آورده بودند. يك ساعت
به غروب مانده صداي تير و تفنگ قطع ميشود ولي خانهها مملو از جنازه بود. صداي
ناله و شيون افراد باقي مانده از هر طرف شنيده ميشود. روز چهارشنبه آخر سال با
اين وضع خاتمه مييابد. اين نيز ناگفته نماند كليمي زياد بوده است. آنان نيز در اين آشوب گرفتار پنجه جلوها ميشوند و مثل
مسلمانان كشته و تاراج ميشوند. در اين قتل عام قريب به دههزار تن از مسلمانان و
اهالي شهر كشته ميشوند. تعداد زيادي از سادات و علماي شهر جزو كشته شدگان ميباشد.
از عمامه داران كه در آن روز در خانه خود كشته شدند: ملا عليقلي با دو پسرش
ميرزامحمود و ميرزاعبدالله و عروسش - صدر العلماي محله علي شهيد- حاجي ميرزا علي
اصغر- حاجي ميرزا بيوك آقا- ثقة الاسلام ارومي- آقا ميرزا صادق- آقا ميرزا ابراهيم
مجتهد- حاجي ملا اسماعيل عيسالو كه سرش را گوش تا گوش بريدند- آقا مير جلال روزهخوان
مدير مدرسه جلاليه- ملا علي روزهخوان معروف به گئوجا نوكر- ميرزا احمد روزهخوان
يورد شاهي و يك نفر ملاسيف نامي كه با رشادت از خود و خانوادهاش دفاع كرده
نهايتاً كشته ميشود. پس از اين كشتارهاي فجيع گرسنگي، ناامني و بيماري تيفوس در
شهر رواج كرده، تعداد بيشماري از اهالي سلماس و اروميه از طريق اين بيماري بدرود
حيات گفتند.
به نقل از كتاب تاريخ اروميه - نوشته احمد كاويانپور
به نقل از كتاب تاريخ اروميه - نوشته احمد كاويانپور
قواي جلوها
قريب به 12000 خانواده جلوها
بودند كه با مارشيمون از خاك عثماني آمدند و قريب به 20000 خانواده ارمنيان و
آسوريان خود اروميه و سلماس و سولدوز و 5000ارمني از ايروان كه به آنان پيوستند
همه با هم متحد شده جهت تشكيل دولت متحد و آرزوهاي دور و دراز نقشه طرح ميكردند.
از اينها 20000تن سپاهي ورزيده به همراه 800افسر روسي و 72افسر فرانسوي كه داراي
25 اراده توپ، 100 قبضه اسلحه شصت تير و چندين هزار تفنگ و اسلحه كمري بودند. رشته
سياست و رهبري اين قوم در دست نيكيتين كنسول روس و مسترشيد كنسول آمريكا و مسيو
گوژول رئيس بيمارستان فرانسوي بود و حمايت پنهاني انگليس نيز مضاف بر آنها بود. در
ميان آباديها منطقه قوشچي و قرهباغ و عسگرآباد توانستند مقاومت دليرانهاي از خود
نشان دهند.
به تدريج با نزديك شدن سپاه
عثماني به اروميه و رفتن افسران فرانسوي از اروميه به تبريز جيلوها و مسيحيان در
اين شهر به وحشت ميافتند. چند روزي ميگذردتا عثمانيان از راه ميرسند. مسيحيان
به تلافي پيشروي عثمانيان از اهالي اروميه ميگرفتند و ميكشتند. از كسان به نامي
كه در اين روزها كشته ميشود آقاميرمحمد پيشنماز خلخالي است كه در روز چهارم
تيرماه، پيرمرد بيگناه را در خانهاش سر بريده و تكه تكهاش ميكنند. با فشار
عثمانيها كه از طرف سلماس به اروميه ميآمدند، مسيحيان درنگ را جايز ندانسته، از
سمت دروازه خازاران كوچ آغاز ميشود. ذكر اين مطلب ضروري است كه آنان تا دقايق آخر
كوچشان به قتل و غارت و اذيت اهالي شهر ادامه ميدهند. دستههاي مسيحي و
جيلوها(جلوها) پس از خارج شدن از اروميه نهايتاً در نزديكي سوليتپه توسط
مجدالسلطنه شكست خورده و از هم ميپاشند و بازماندههاي آنان به سختي خودشان را به
نزد اربابانشان(انگليسيها) در صائين قلعه(شاهين دژ) ميرسانند. بدين گونه قومي
نمك نشناس كه جواب مهرباني را با گلوله دادهبودند و فجايع تكان دهدهاي را در
اروميه و سلماس و روستاهاي اطراف مرتكب شده بودند خودشان دچار غضب الهي گشته ، اين
چنين تارومار ميشوند.
اهداف و دلايل و مقدمات
نفرت نژادي
در واقع آنچه در 92سال قبل در اورميه ، خوي ، سلماس ، سلدوز ، قوشاچاي و
بسياري از شهر هاي آذربايجان شمالي نظير ايروان ، باكو ، گنجه و قره باغ و نيز در
شهرهاي تركيه نظير آدانا ، ارزروم ، وان و ... اتفاق افتاد نتيجه يك يا دو سال و
يا حتي ده سال و بيست سال نبود . در واقع آنچه تحت عنوان انقلابات ارمني و آسوري و
روم ها در اين منطقه پيش آمد نمي توانست خلق الساعه پيش آمده باشد. تشكل فدراسيون
انقلابي ارامنه كه به حزب داشناكسيون معروف شد با سازماندهي ستون پنجم بر عليه
تركيه عثماني ابتدا شروع به ترور پاشا ها و افسران ا ردوي عثماني در سراسر اروپا و
سپس ترور افراد عادي در شهر هاي مختلف و
مهم تر از همه ترور و كشتار مسيحيان مخالف با اين طرز و شيوه پرداخت. اين حزب سعي
داشت با ضعيف كردن عثماني خط اول جبهه را متوجه پشت جبهه كند. بتدريج دايره
تبليغات متمايل به ايجاد كشوري مستقل براي ارامنه و مسيحيان شد و درست مانند نمونه
بعدي يعني اسرائيل كه با همدستي و پشتيباني انگليس ها تاسيس شد ، ارمنستان هم با
كمك مستقيم روسيه و كمك هاي پشت پرده فرانسه ، انگليس و آمريكا ايجاد شد. منتها
اين تمام ماجرا نبود اطاق هاي فكر امپرياليسم جهاني علاوه بر يك كشور غير مسلمان
در قلب اراضي تاريخي ترك ها احتياج به يك كانون بحران براي تنش هاي نوبتي برنامه
ريزي شده و ايجاد جنگ ها و كانون هاي بحران جهت دريافت كارت هاي برنده و امتيازات
و باج گيري هاي مختلف براي قرن ها و سال هاي متمادي داشت . همان چيزي كه ابتدا با
ايجاد ارمنستان و كانون بحران هميشگي يعني ارمنستان بزرگ و ادعاي نسل كشي خيالي
جهت ادامه بحران و استراتژي تهاجم به عنوان بهترين دفاع برگزيده شد. ارامنه و
جيلوها دست به يكي از بزرگترين نسل كشي هاي بشري زدند و بعد از شكست طرح ايجاد
ارمنستان بزرگ و آسورستان ؛ با تبليغات دروغين و حمايت امپرياليسم خود را قرباني
جلوه دادند. بعد از اينكه اين استراتژي در به ضعف كشاندن و تجزيه ممالك تورك در
پهنه اي به وسعت اروپا و آسيا و آفريقا نتيجه داد و دولت عثماني از هم پاشيد و
دولت ترك قاجار نيز قبلا عملا مرد خسته آسيا شده بود ، عملا پس از كم و بيش هزار
سال جنگ هاي پيدا و پنهان صليبي عملا بزرگترين رقيب عالم مسيحيت يعني مسلمين تبديل
به دولت ها و حاكميت هاي ضعيف و مستبدي شدند كه توسط اقليت هاي اتنيكي سابق اداره
مي شدند و آرزوي ديرينه اسقف ها و پاپ ها در اضمحلال نيروي ترك و سپردن منطقه به
دست پشتون ها و فارس ها جامعه عمل پوشيد. هدفي كه با سپردن قسمتي ديگر از اين
اراضي تاريخي به كردها آخرين حلقه آن كامل مي شود.
مقدمات نفرت نژادي در
غرب آذربايجان
حاكميت ترك در عمق زماني بيش از هزار سال در منطقه عملا بدور از تعصبات نژادي
كور بود . شاهد اين امر آزادي تدريس و انكشاف فارسي مي باشد( اتفاقا عمده انكشاف
اين زبان توسط خود ترك ها انجام شد .) شاهد ديگر آن مناصب بسيار بالاي اتنيك هاي
قومي از قبيل ارامنه ، صرب ها و روم ها در ارتش عثماني مي باشد . بطوريكه آندرانيك
قاتل صدها هزار ترك آذربايجاني در گنجه ، قره باغ ، نخجوان و خوي يكي از پاشاهاي
اردوي عثماني بود. اين امر نشان مي دهد كه اقناي ارامنه و آسوري هاي عادي براي قتل
و غارت همسايگان و دوستان سابق خود نياز به مقدماتي داشته است . اين مقدمات با
فعاليت مسيونرهاي مسيحي آمريكايي و اسپانيايي و انگليسي و غيره از حدود يك قرن قبل
از آن تاريخ به شرح ذيل آغاز شد:
به نقل از : مسيونرهاي بدون صليب ، زهره وفائى )
از آنجا كه اروپائيان
بعد از جنگ هاي صليبي
خواه نا خواه خود را مريد مسيح مي خواند ند و مسلمانان را دشمن د يرين و ابدي مي ناميد ند ؛ در ميان اين
فرقه هاي پراكنده نيز بايد
آنهايي را انتخاب مي كردند كه حداقل در ظاهر امر تشابهات و مشتركاتي با آنان داشته باشد .
نستوري ها – آسوري ها – نصراني ها –
ارامنه – تاتار و چركس و .. از زمرهء اين انتخاب بودند . ارامنه كه
ساليان سال از سوي همين
اروپاييان رانده و كشته ميشد ند به يك باره عزيز گرد يد ند
. ( نخستين مهاجران ارمني
در قرن 11 ميلادي در سيليسي يك پادشاهي كوچك تشكيل دادند كه توسط پادشاه وقت فرانسه –
لئون ششم – منقرض گرديد و تا 6 قرن بعد ارامنه نتونستند
حكومتي بر پا كنند ) . آنها ؛ ارامنه ؛ امروز مي توانستند بعنوان ابزاري قابل
ترميم و تعميم براي اين سياست مداران به كار گرفته شوند . و از آنجا كه ارامنه همواره بعنوان مريدان
يك مذهب شناخته ميشد ند و
فاقد قوميت و هويت خاصي بودند ( ارامنه ايراني – ارامنه عثماني –
ارامنه روسي
– ارامنه هند ...) بايستي كه توسط ليدرهاي مذهبي و
فرقه اي اداره گردند
و داشتن ليدرهاي سياسي و نظامي و.. براي آنها معنايي ديگر پيدا ميكرد. فلذا
استعمارگران دست بدامن مسيونر هايي شدند كه به جاي صليب ؛ خنجر به كمر مي بستند
و به جاي خواندن مردم به سوي انسان دوستي و خدا پرستي ؛ انان را به قتل و كشتار و جهان اندوزي فرا
مي خواند ند !
امروزه صفحات پنهاني
تاريخ نيز گشوده شده و
ماموريت آنان در آفريدن چنين فجايعي بر همگان آشكار گرديده است . اينك به نكاتي تنها از تاريخ اوروميه
مي پردازيم ؛ چرا كه بيان
تمام ماجرا در وسع يك مقاله ؛ يك كتاب ؛ يك گروه محقق ؛ ... نيست
.
· اوژن
اوبن ؛ سفير فرانسه در ايران در سال 1906 ؛ جميعت ارومي را 30 هزار نفر –
نستوري هارا 3000 نفر و ارامنه را 6000 نفر شمارش و اعلام ميدارد
.
· مسيونر
پروتستان آمريكا در سال 1834 ميلادي در اروميه بر پا گرديد و اين اولين حضور
آمريكا در ايران بود .
· مسيون
كاتوليك هاي فرانسه معروف به لازارها در سال 1839 ميلادي در ارومي تشكيل شد
.
· مسيون
كليساي انگلستان در سال 1831 ميلادي در اين شهر تاسيس يافت
.
· مسيون
لوتري هاي آلمان در سال 1833 ميلادي در اروميه تشكيل شد .
· مسيون
كليساي ارتدوكس روسيه در سال 1843 در اروميه تشكيل شد .
· هدف
اصلي و اوليه اين هئيت ها وعظ و تبليغ در ميان پيروان كليساهاي كهن شرق –
نستوري ها و ارمني ها – بود و به راه راست در آوردن آنان و در درجه ثانوي تبليغ و فعاليت
در ميان پاره اي از ديگر اقليت هاي مستعد منطقه همچون كردها .
· بنجامين
لاباري مسيونر آمريكايي در مارس 1904 بد ست كردها به قتل رسيد
.
· فرمان
كليساي ارتد كس : تمام مسلمانان تحويل نصارا خواهند شد ؛ املاك آنها مصادره و به كساني
واگذار خواهد شد كه به قواي روس ملحق شوند ..
· در
سال 1915 جهل هزار نفر از آسوري هاي حكاري – معروف به جلو ها – به خاك آذربايجان وارد شده و
در سلماس و اروميه جاي گرفتند . رهبر آنان كشيش مارشيمون بنيامين بود .
· بخش
اصلي تلاش كليساي انگلستان بر
امكان بسيج و تسليح گرجي ها و ارامنه به منظور جايگزيني قواي روسيه در اروميه متمركز گرديد
و بدين ترتيب جبهه شمالغرب ايران اهميت فوق العاده اي يافت .
· درسال
1916 ميان مارشيمون و ژنرال يود ينيچ روسي توافقي براي تشكيل دو ستون نظامي مسيحي
صورت گرفت .
· مسيونر
آقا پطروس آسوري نيروي سوار گشتي و اكتشافي در اروميه تشكيل داد
.
· كميته
مركزي كمك به مسيحيان كه مركز آن در تفليس بود به رياست بازيل نيكيسين در اروميه
تشكيل شد .
· مسيونر
ويليام شد ؛ سرپرست هئيت مذهبي پرسبا بترين آمريكا ؛ در سال 1918 به سمت كنسول
ايالات متحده در اروميه منصوب شد .
· هنري
پاگارد معاون ويليام شد رياست نيروي انتظامي آسوري هارا در اروميه عهده دار بود
.
· در
سال 1917 مسونر كاژول فرانسوي با يك هيئت پزشكي وارد اروميه شد و در
1918 امر ساماندهي قواي
مسيحي را به كمك مسيونر ليوتنان گاسفيلد عهده دار شد . اين هيئت پزشكي – مذهبي داراي چهار گردان
پياده – دو واحد سوار – دو آتشبار
توپخانه بودند !!
· مسيونر
ميچر گريسي انگليسي در سال 1917 به آسوري ها وعدهء خود مختاري داد و بيست هزار
فرانك فرانسه را نيز دريافت كرد .
· مسيون
بارون آرداشز ( عضو كميته داشناك ) فرمان داد تا ارامنه از اروميه خارج شوند و سپس
كشتار فجيع محله هاي هزاران – يورت شاه – عسگر خان را صورت داد .
· نام
برخي روستاهاي ارومي كه در سايه قشون كشي اين مسيونر ها قتل عام و با خاك يكسان شده اند
: آده تالان – آده – آغچا
قالا – اردوشاهي – اسلاملو – القيان – الياس آباد – انهر – اوصالو
– ايلده زيوه – باباري
– باري – باشلاميشلو – بالانج – بالو – بند – بئي – بهنق
– پئي – تيكمه داش – تمر – چيلوچيان – چارباش – حاجي پيرلو – حبش
– حصار – خانقاه –
دويمه – ديك آلا – ديلمه قان – ساعاتلي – سنكان – سيلاب – صداقلو
– غلمانسراي – قاسملو – قارا حسنلو – قارالار – قيزيل عاشيق – قالا جوق – قولونجو –
قهرمانلو – كلدانلو – كلك لو – كلوان – گميچي – ممد شاه – ممگول
– مياوق – ميشكارلو – نالوان – نايبين – نيولو – وندر .
· نام
مسيونرهاي مذهبي – سياسي حاضر در اروميه در سالهاي 1906-1917 ميلادي:
آرداشز – آرمناك –
آقا پطروس – آندرانيك – ارسنيس – آرمناق – استپانيانس – اسحاق
نصراني – الونيه – آليس – باستيان – بروت آقا – بوداغيانس
– بوداقيانس – بيچ –
پاگارد – پطروس – تاسك – تراكايف – ترگور – جرماك – حكيم
سليمان – خل – مارونيه ( خليفه بزرگ ) –دنسخا – رافائيل – سورن
– سونتاق – شامات – شد
– شمعون يهود – شموييل خان – شموييل – قاراپط – قوژه ل – گريگور – گلاريس – گورگيز – لاباري – مارشيمون
– مرگور – الكسان – مناسر يانسن –
مناسكان – كورو – داوود ( ميرزاد مسيحي ) – نويان – وارطان
– ورترز – هراند –
هرتوش – هرطون – يونان – يهود ( يهودي )
.
به اين ترتيب فجايع اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم در غرب آذربايجان و
قسمتي از راضي تركيه و قسمت عمده اي از آذربايجان شمالي شكل گرفت . اما در اثر
مجاهدت هاي تك چهرهاي آذربايجاني از قبيل بزرگان و موسسان جمعيت اتحاد اسلام و
باقيمانده مجاهدين مشروطيت و مجاهدت هاي وصف ناپذير اردوي عثماني به شكست انجاميد
ولي ريشه فتنه بكلي از بين نرفت و كمي كمتر از هشتاد سال دوباره فاجعه اشغال و قتل
عام قره باغ و اراضي همجوار و قتل عام خوجالي پيش آمد. اكنون امپرياليسم با كارت
ارمني در آذربايجان شمالي و كرد در غرب آذربايجان بازي مي كند . زيرا غرب
آذربايجان تنها راه زميني اراضي تاريخي ترك هاي آسيا و آسياي ميانه ( به
منزله اعضائ و جوارح) اندامي بزرگ با جمعيتي بالغ بر 250ميليون نفر و تركيه( به
منزله سر اين پيكر) بزرگ انساني ، جغرافيايي و سياسي مي باشد. دقت كنيم در يكي از
حساس ترين مراحل زندگي دونياي ترك قرار داريم . نگارنده – اورمولو تايماز-
معتقد است اگر دنياي ترك غرب آذربايجان را از دست بدهد شانس انكشاف و ترقي و
برپايي مجد باستاني خود را از دست خواهد داد. به همين سبب است كه من فكر مي كنم
اورميه به عنوان مركز اين قسمت از دنياي ترك نه تنها قلب آذربايجان بلكه قلب
دونياي ترك مي باشد.
دروغهاي ارمني
همانطور كه قبلا نيز در اين سلسله يادداشت ها عنوان گرديد
ارامنه بومي آذربايجان بعد از اشغال روس ها در 1909شروع به بد رفتاري و قتل و غارت
همسايگان مسلمان خود نمودند و بعد از انقلاب روسيه و خروج نيروهاي اشغال گر روس از
آذربايجان با تشكيل دو گردان رزمي به بنيه ارتش آسوري ها پيوستند. از طرف ديگر
آندرانيك جلاد معروف از قفقاز با اردوي 5000نفري خود وارد آذربايجان و عزم تصرف
خوي و تشكيل ارمنستان بزرگ را نمود كه البته شكست خورد .
در اين بين ارامنه
سعي نمودند با نيرنگ و قلب واقعيت قتل عام هاي آذربايجان را يك سره به جيلوها و
اكراد نسبت دهند و خود را بي گناه نشان دهند . در ضمن با ذكر مهربانب ها و نظر
مساعد مردم آذربايجان نسبت به خود ، چنين جلوه دهند كه ارامنه نيز قرباني جلوها و
عثماني ها مي باشند . با هم به برخي از اين اسناد به نقل از مجله آيگ چاپ تبريز كه
نكته نظرات داشناكسيون را منعكس مي كند مي پردازيم(منبع : فصلنامه فرهنگی ارمنيان -
پیمان - شماره 33 - سال نهم - پاییز
1384 ):
مترجم: دکتر کارن خانلری
- مورخه 1 ژانویهٔ
1918 (1296ش)، شمارهٔ1 :
سرمقاله: ارامنهٔ آذربایجان به رغم مساعدت
عالی دولت و با وجود رفتار برادرانهٔ مردم آذربایجان همچنان
روزهای بحرانی خود را سپری می کنند. با ترک مخاصمه و تخلیهٔ
جبهه ها، عرصه برای راهزنان کرد و عثمانی در آبادی هایمان باز شده است
-
مورخه 11 فوریهٔ 1918 (1296ش)، شمارهٔ7:
خوی - 20ژانویه: مردم در تاریخ 16 ژانویه به قصد خلع سلاح
به گروه مسلح آسوریان، که کمی دورتر از شهر خیمه زده بودند، یورش بردند. جلویان
آسوری ابتدا سعی در دفاع داشتند که چندان طول نکشید و با به جا گذاشتن شش کشته و
هفت مجروح مجبور به فرار شدند.
در این میان به ارامنه هیچ خسارتی وارد نشد و حتی قاضی شهر
ارامنه را گردآورد و به آنان گفت: ‹‹ما با شما کاری نداریم. شما تبعهٔ ما
هستید و برای ما آذربایجانی و ارمنی یکسان است. اگر احدی جرئت کرد به شما توهینی
بکند فوراً به من اطلاع دهید››. رابطهٔ ما با آذربایجانیان بسیار
حسنه است...
مورخه 25 فوریه 1918 (1296ش)، شمارهٔ9 :
سرمقاله: بر اساس افکار درج شده در سرمقالات اخیر صریحاً می
توان نتیجه گیری کرد که رهایی و پیشرفت راستین کشورمان به صلح و آرامش بستگی دارد.
صلحی که نه تنها دولت بلکه احزاب مترقی کشورمان باید از آن حمایت کنند... کلیهٔ
عناصر تحریک کننده را می توان به دو گروه تقسیم کرد:
نخست عناصری که از خارج مرزهای کشورمان را درنوردیده و تحت
عناوین مختلف اذهان عمومی را مسموم می کنند.‹‹ارمنی قاچاق قفقاز››، ‹‹ترک انقلابی
قفقاز›› و ‹‹جلوی[1] ناآگاه›› آن بلایای خارجی اند که به صلح و آرامش
کشورمان لطمه می زنند و زمینه را برای بروز حوادث تلخ مستعد می سازند. از سوی دیگر
عوامل داخلی مشکوک نیز که در واقع قربانی فعالیت های این مهاجران خارجی اند به
ابزار دست آنان تبدیل شده اند.
گروه دوم عناصر رشوه خوارند که رسماً به منزلهٔ یک
حقوق بگیر در راستای سیاست های دشمنان خارجی خدمت می کنند. برای این افراد میهن
پرستی و خلق گرایی مفهومی ندارد و صرفاً رشوهٔ
دریافتی و میزان آن مهم است.
خوی - 4 فوریه: چند روز پیش در خارج از شهر، میرآقا، سردار
نامی انقلابیون منطقه، به قتل رسید. وی حامل دستوراتی از تبریز بود. هنوز هویت
قاتلان مشخص نشده است. در مراسم باشکوه خاکسپاری وی تمام اقشار خوی، از محصلان
گرفته تا بازاریان، با گروه های مجزا مزار این انقلا بی شریف و معتقد را دوره کرده
بودند.
حاضر نبودن ارامنهٔ خوی
کاملاً مشهود بود. این ارامنه، که تنها قادر به ایراد نطق هستند، در جایی که باید
حضور داشته باشند از خانه های خود خارج نمی شوند. تنها روز پس از مراسم، ارامنه به
رهبری چند تن از کشیشان به برادر متوفی تسلیت عرض کردند.
و اما در شهر چه می گذرد؟ انقلابیون آذربایجانی، به خصوص
حزب دمکرات، قاضی فعلی را به رسمیت نمی شناسند و با گردآوری افراد مسلح به دور خود
حرکتی مجزا را به وجود آورده اند. حتی افراد غیرحزبی نیز پیرو آنان شده اند و به
فعالیت های خودسر و مستقل دست می زنند.
سلماس - خبر آورده اند که دو جوان ارمنی، که در مقام سوار
نزد یک خان آذربایجانی خدمت می کردند، در جادهٔ
سلماس به قتل رسیده اند
مورخه 18 مارس 1918 (1297ش)، شمارهٔ12 :
قتل مارشیمون: بر اساس اخبار به دست آمده مارشیمون که به
تازگی با هفتصد نفر و دو توپخانه به سلماس رفته و در قریهٔ
خسروا سکنی گزیده بود به دعوت سیمیتقو به ضیافت ناهار رفته و به دست او در دوم
مارس کشته شده است. هم اینک درگیری میان اکراد و جلویان برقرار است که در اثر آن
اهالی منطقه متحمل خسارات شدیدی شده اند.
آخرین اخبار: دومین هیئت نمایندگان آذربایجانی اطلاع می
دهند که به بهانهٔ قتل مارشیمون جلویان حملات جدیدی علیه ارومیه
و اطراف آن شروع کرده اند. درگیری های شدیدی در شهر و اطراف آن در حال روی دادن
است
مورخه 25 مارس 1918 (1297ش)، شمارهٔ13
سرمقاله: در سرحدات وضعیت پرتنشی پدید آمده است...
افراد مسلح نامسئول به جان هم افتاده و اموال و جان مردم بی
دفاع را به خطر انداخته اند...
معلوم نیست چرا و برای چه دهقانان آذربایجانی ارومیه تاکنون
دوبار به دست جلویان مسلح از دم تیغ گذشته و تاراج شده اند؟
چنین جنگ بی معنایی هم اکنون در سلماس در حال روی دادن است.
اکراد راهزن نیز این بار با قتل مارشیمون فرصتی مناسب به دست دادند...
کشتار و خونریزی در ارومیه و سلماس کافی است. قربانیان
خواهان انتقام نیستند بلکه عدالت طلب می کنند. مردم بی گناهی که دچار کابوس کشتار
و وحشت هستند نان، آزادی و صلح می خواهند.
راه دیگری جز اطفاء این حریق باقی نمانده است و این تنها
راه انسانی و دمکراتیک است که باید همهٔ ما پیروی آن باشیم
مورخه 1 آوریل 1918 (1297ش)، شمارهٔ14
سلماس - 24 مارس: درگیری خونین میان سیمیتقو و آسوریان در
جارا دو روز ادامه داشت.
26مارس: وضعیت در سلماس کماکان
تغییری نکرده است. تقریباً تمام نیروهای آسوری از سلماس به ارومیه عقب نشینی کرده
اند. در ارومیه باز هم جنگ درگرفته است. آسوریان در تلاش اند تا نیروهای خود را از
منطقه جمع آوری کنند و در ارومیه متمرکز سازند.
27مارس:
تقریباً تمام نیروهای آسوری از سلماس عقب نشینی کرده اند. گروهی ناچیز حدود چهل
پنجاه نفر از آنان مردم منطقه را به تنگ آورده اند. آسوریان از مردم سلماس خواسته
اند تا طی پنج روز سلاح های خود را تحویل دهند
مورخه 8 آوریل 1918 (1297ش)، شمارهٔ15 :
اخبار (به نقل از نشریهٔ
تجدد): چند افسر ترک به ساوجبلاغ آمده اند ولی با چه هدفی مشخص نیست.
آسوریان با تصرف دیلمان صدیق خان سرتیپی را در مقام قاضی
شهر منصوب کردند. وی به تازگی به خوی رفته و در آنجا بازداشت شده است.
ـ اهالی قراء ارمنی نشین اطراف خوی به شهر خوی منتقل شده
اند. با ترتیباتی که قاضی خوی اتخاذ کرده است آنان از امنیت کامل برخوردار خواهند
بود.
اکراد سیمیتقو در اطراف خوی به چپاول و تاراج قراء ارمنی
نشین و ترک نشین مشغول اند. خبری دال بر حملهٔ این
افراد به قریهٔ
ارمنی سیداوار در دست است
مورخه 15 آوریل 1918 (1297ش)، شمارهٔ16
سرمقاله: خبرهای اخیر حاکی از آن اند که دولت عثمانی
اتفاقات غیرمنتظرهٔ واقعی برای آذربایجان تدارک دیده است. در جای
جای کشورمان گروه ها و مستشاران گوناگون ترک نمایان می شوند و دیگر مرزی وجود
ندارد.
این تهدید عثمانی علیه آذربایجان البته پدیدهٔ
نوینی نیست.
مملکت ایران در معرض تجزیه قرار دارد. مردم ایران باز با
تهدید مواجه اند. با رهایی از روس ها نباید کشورمان یوغ دیگری را برگردن نهد. باید
هرچه زودتر دربارهٔ این امر اندیشید و این اندیشیدن نباید
خودسرانه باشد بلکه باید با مشارکت شهروندان صورت پذیرد.
به دور از هرگونه تبعیض قومی و دینی وظیفهٔ هر
شهروندی است که در برابر این تهدید قد علم کند و آماده باشد. شهروندان، دمکرات ها
و دولت باید هم نوا شوند و علیه هر اقدامی که منجر به تجزیهٔ
کشورمان خواهد شد ایستادگی کنند.
اخبار(به نقل از نشریهٔ
تجدد): از 10 آوریل به مدت دو روز و دو شب درگیری آسوریان و قوای امیر ارشدی در
موغانجوق ادامه داشت... بالأخره آسوریان با دادن تعداد زیادی کشته و زخمی مجبور به
ترک مواضع خود و عقب نشینی شدند. سواران امیر ارشدی بسیار شجاعانه نبرد می کردند.
اعلامیهٔ حزب دمکرات: در اعلامیهٔ
مورخ 11 آوریل، حزب دمکرات در مورد اوضاع وخیم کشور به بحث پرداخته و پس از ذکر
عوامل مختلف بر دو عامل مهم و اصلی یعنی بحران نان و شورش آسوریان تأکید کرده است
و اذعان می دارد که در حد امکان وظیفهٔ خود را در قبال حل آنها ادا
کرده است. همچنان که حزب در بحران نان با موفقیت نقش خود را ایفا کرده در مورد
مسئلهٔ
آسوریان نیز کمال مساعدت را برای گردآوری و تشکل نیروهای مسلح از خود نشان داده
است... امید داریم که آسوریان آگاه شوند و با مشاهدهٔ این
اقدامات صریح و قاطع به شورش خاتمه دهند و برای منافع راستین خود سریعاً دست از
اعمال خونین خود بردارند و سلاح های به خون آغشتهٔ
خویش را بر اساس مفاد عهدنامهٔ پیشنهادی تحویل دهند
مورخه 6 می 1918 (1297ش)، شمارهٔ19
خوی - 28 آوریل: تمامی ارامنهٔ
اطراف خوی مورد تاراج قرار گرفته و با ترک خانه و کاشانهٔ خود
هم اکنون در شهر مستقر شده اند و نمی توانند از محل سکونت خارج شوند. همسایگان
آذربایجانی نسبت به ارامنه کمال مساعدت را نشان داده اند و به آنان پناه می دهند.
این حسن رفتار از قاضی شهر، کمال پاشا خان، نیز مشهود است.
در حال حاضر در شهر و اطراف خوی چند هزار اکراد مسلح دیده
می شوند. دیروز نیز تعداد زیادی از عثمانیان وارد شهر شده اند (بر اساس یک منبع
دیگر تعداد آنان به 1200 تن می رسد – سردبیر).
اعلامیهٔ شورای ملی ارامنهٔ
تهران: از تمام ارمنیان ایران می خواهیم که همچون گذشته دنباله روی سیاست های دولت
باشند و به مواضع بی طرفانه وفادار بمانند. بر این اساس مقرر می دارد که:
1.با تمام قوا علیه تأثیرات خارجی قد علم و روابط حسنه با
همسایگان مسلمان را حفظ کنید.
2.هر کجا که منافع عالیهٔ
ایرانیان در خطر باشد از هیچ کوششی در راه حفظ آن دریغ نکنید.
آذربایجان: هیئت صلح ارامنه به رهبری خلیفهٔ
ارامنهٔ
آذربایجان، نرسس ملیک تانگیان، وارد ارومیه شده است.
در مورد اعضای این هیئت در نشریه مورخه 26 مه 1919 (1297ش)،
شمارهٔ
17 می خوانیم:
براساس درخواست شورای مختلط ارومیه از کمیتهٔ
مرکزی حزب داشناکتسوتیون، برای شروع اقدامات صلح و به منظور عادی سازی روابط و
ارتباطات و منع فعالیت دسیسه گران، هیئت صلحی به رهبری خلیفهٔ
ارامنهٔ
آذربایجان، نرسس ملیک تانگیان، و متشکل از استاندار ارومیه، نمایندهٔ حزب
دمکرات، اجلال الملک، و دو معاونش و نمایندگان کمیتهٔ
مرکزی جرماک و مناتساکانیان در تبریز تشکیل شد و در اوایل ماه مه به ارومیه رسید
مورخه 1 ژانویهٔ 1919 (1297ش)، شمارهٔ1
زندگی
حزبی: حزب دمکرات توصیه پذیر نمی نمود. در حالی که مقامات رسمی و حتی
استاندار از ارومیه آمده بودند و از داشناکتسوتیون تقاضای میانجیگری و تشکیل
هیئت صلح می کردند دمکرات ها اعضا و نمایندگان این هیئت را در شرف خانه
متوقف کرده بودند تا شاید گروه مسلح امیرارشدی موفق به برقراری صلح شوند
اما با شکست ارشدی دمکرات ها به اشتباه خود پی بردند و مجدداً خواهان میانجیگری
ما و حل مسالمت آمیز بحران شدند
مورخه 26 مه 1919 (1297ش)، شمارهٔ17
براساس
درخواست شورای مختلط ارومیه از کمیتهٔ
مرکزی حزب داشناکتسوتیون، برای شروع اقدامات صلح و به
منظور عادی سازی روابط و ارتباطات و منع
فعالیت
دسیسه گران، هیئت صلحی به رهبری خلیفهٔ
ارامنهٔ آذربایجان، نرسس ملیک
تانگیان، و متشکل از استاندار ارومیه، نمایندهٔ
حزب دمکرات، اجلال الملک، و دو معاونش و
نمایندگان کمیتهٔ مرکزی جرماک و مناتساکانیان
در تبریز تشکیل شد و در اوایل ماه مه به ارومیه رسید.
همانطور كه مي بينيد ارامنه فرشته هايي هستند كه خود قرباني آسوري ها شده اند و براي آسايش و رفاه ايران بال بال
مي زنند .عكس زير قسمتي از زرادخانه اين فرشته ها را نشان مي دهد كه بعد از آزادسازي عساكر عثماني گرفته شده . ارامنه در اين مورد ساكت هستند ولي
فكر مي كنم اگر خجالت نكشند شايد عنوان كنند كه اين اسلحه ها را براي شكار گنجشك تهيه كرده بودند نه شكار همسايگان ترك خود.
راز
شكست يا تجليل از بزرگان
ابتدا بايد يك بار ديگر خاطر نشان كنم هدف نسل كشي در آذربايجان ملت ترك
آذربايجاني بوده كه منظور و قصد اصلي از آن ايجاد يك ديوار حائل بين تركيه و ساير
ملل ترك در آسيا بود كه آن موقع دولتي از خود نداشتند. و اما بعد، بارها و بارها
وقتي در مجالس خصوصي و يا مجالسي كه به بهانه هاي مختلف در گوشه و كنار برگزار مي
شود و سخني از قتل عام هاي وحشتناك صد سال گذشته بدست روس و ارمني و جيلو و نيز
اكراد به ميان مي آيد اولين واكنش شنوندگان متهم نمودن مردم آن موقع بخصوص اهالي
اورميه و سلماس به بي لياقتي و ترس و لعن
و نفرين آنان مي باشد. اگرچه نمي توان سستي و كاهلي عموم و خصوصا بزرگان شهر در شب
و روز هاي منتهي به 3اسفند 1296را فراموش كرد ولي حق آن است كه به صورت جامع به
اين قضيه نگاه دوباره اي بيفكنيم تا فداكاري ها و شهدايي كه در راه دفاع از خلق
ترك آذربايجان تقديم شد زير غبار فراموشي و بي توجهي ما گم نشود. بلافاصله پس از
اشغال آذربايجان روس ها دست به دستگيري و اعدام مجاهدين در تبريز و اروميه و ساير
شهر هاي آذربايجان زدند. افرادي همچون ثقه الاسلام و يارانش در تبريزاعدام شدند،
مصلوب نمودن رييس مجاهدين اروميه بنام مشهدي اسماعيل خان و شش نفر از سران جمعيت
اتحاد اسلام معروف به بالوو حاجيلاري، شهادت جمع كثيري از مجاهدان اروميه و سلماس
در جريان مقاومت در برابر اردوي روس بالاخص فرد لايق و جنگ آزمودهاي همچون شهيد
سعيد سلماسي و متعاقب آن 11سال جنگ و خونريزي و باز گذاشتن دست جيلو و ارمني و كرد
در غارت و قتل ترك هاي آذربايجاني و آتش سوزي بازارهاي اروميه و خوي نه سركرده اي
براي جنگ و نه رمق و نه تواني براي تجديد قواي ملتمان بر جاي نگذاشته بود . از طرف
ديگر خريداري اسلحه روس ها و تجهيز ارامنه و جيلو و بعداً كرد ها توسط انگليس و
كونسول آمريكا (شت آمريكايي)، اقدامات تخريبي نيكيتين كنسول روس ، ميسيونرهاي
نظامي فرانسه و مداواي مجروحين مسيحي و ساخت مهمات و جنگ افزار بدست اين ميسيونرها
و بهره گيري از صد ها افسر و نظامي روس ، انگليسي و فرانسوي و پشتيباني لجستيك قوي
از قبيل پوشش هوايي براي مسيحيان و بهره گيري از گردان توپخانه عملا چيزي را براي
مقاومت و عرض اندام اهالي ترك مسلمان باقي نگذاشته بود . بنابراين نگارنده –اورمولو تايماز-
بر اين باور است كه اهالي غيور و شجاع اورميه ، سلماس ، خوي ، سلدوز ، قوشاچاي و
ساير شهرها و دهات واقعا آنچه را كه توانسته اند به انجام رسانده اند و 11سال
گرسنگي و جنگ و راهزني كرد و ارمني و جيلو چيزي براي آنها باقي نگذاشت . آنچه كه
باقي مانده بود طي دوسال( بعد از كشتار سوم اسفند 1296) نيز از بين رفت ، بطوريكه
آقاي توفيق در كتاب خود مي نويسد بعد از انقلابات ارمني و كرد تعداد كشته شدگان به
حدي زياد بود كه كسي براي كشت و زرع باقي نمانده بود و بعضاً يك نفر از هفتاد نفر
ارث مي برده است. از طرف ديگر هيچ كمكي نيز از ساير شهر هاي آذربايجان نرسيد ،
ستارخان را در تهران گلوله يپرم خان ارمني شهيد كرده بود ، باقرخان را كردها در
قصر شيرين سر بريده بودند و فرقه دمكرات در تبريز نيز كاري نتوانست انجام دهد ،
تهران نشينان نيز فقط به همدردي و اجتماع در تلگراف خانه ها بسنده كردند. واقعا
ترك اروميه و سلماس و سولدوز و غيره چه مي توانست انجام بدهد كه نكرد ؟بنابراين
اتهام و انگ بي غيرت و ترسو به اجدادمان مقرون به عدالت نيست اگرچه اقدام زبونانه
بزرگان اروميه و هيئت صلح آنان و تسليم شهر در آن شب منحوس سوم اسفند اقدامي به
غايت نادرست بوده و اسباب شرمندگي مي باشد. مردم آذربايجان در طول تاريخ نشان داده
اند كه از جسورترين ترك ها مي باشند. حتي در آن روزهاي وانفسا هرجا كه توانستند و
مختصر امكاناتي داشتند دمار از روزگار مهاجمان در آوردند مانند اهالي بخش انزل در
اروميه به سركردگي شهيد كاظيم خان قوشچي كه طي 13سال قتل عام در آذربايجان قلعه و
دژ خود را تسليم بيگانگان ننمودند ؛ ياد و خاطره شهدايمان را پاس بداريم و مجاهدت
هاي اجدادمان را به قهر و قضاوت سطحي نيالاييم ، جوانان ما بايستي از قهرمانان ملي
مان درس بگيرند و متهم كردن اجدادمان به ترس ضمن اينكه ما را از دايره عدالت خارج
مي كند به نفعمان نيز نخواهد بود.
اسناد و مدارک :
اسناد و مدارک :
مدارك شفاهي:
در لابلاي آنچه كه نوشته
شد جابجا از اظهارات پيرمردان و پيرزناني استفاده شده كه فرزندان شهود واقعي آن
ماجراي تلخ بوده اند، كه در محافل خانوادگي به شرح ماوقع به منظور ياد آوري و درسي
از گذشته از بين اقوام و آشنايان مستقيم نگارنده پرداخته اند و اكثراً نيز بجز دو
سه نفر به ديار باقي شتافته اند. تنها شاهد نسل اول كه در وقايع مورد بحث جواني
بيست و چند ساله بود پدر بزرگ اينجانب مرحوم لطف علي درزي از بازاريان و معتمدين
شهر مي باشد كه در اوان نوجواني اينجانب به رحمت ايزدي رفته است.
مدارك كتبي:
آنچه كه
در اين سلسله مقالات به رشته تحرير آمده از كتاب هاي زير گلچين شده است:
اروميه در گذر زمان –حسن انزلي ، تاريخ هجده ساله آذربايجان – احمد كسروي ، يادداشت هايي از آشوب هاي عشايري
و سياسي آذربايجان – سرلشگر امير طهماسبي ،
اروميه در محاربه عالم سوز – معتمدالدوله ارومي ،
تاريخچه اروميه – رحمت الله توفيق ، ظهور و
سقوط سلطنت پهلوي – ارتشبد فردوست ، فاجعه
جيلولوق – توحيد ملك نيا ، قتل عام
مسلمانان در دو سوي ارس – صمد سرداري نيا ، تاريخ
اروميه – احمد كاويانپور ، تاريخ
رضائيه – محمد تمدن ، مجموعه مجلدات میراث اسلامی جلد دهم- ميرزا ابوالقاسم امين الشرع خويي
مدارك و شواهد باستان شناسي(آركئولوژي)
اما آنچه بسيار مهمتر و قابل استناد تر مي باشد بقاياي آركئولوژيك و
بررسي هاي پزشكي قانوني است كه تاكنون از قلم افتاده و عمداً سعي بر امحاع آثار آن
توسط پهلوي اول شده است.
بعد از وقوع هر هجوم و قتل عام كه متمادينا و در طول شب و روز انجام
مي شده اجساد بر كوي و برزن و يا داخل منازل بر روي هم تل انبار ميشدند و دفن ميت
شهدا عملا بدون انجام تشريفات و در گور هاي دسته جمعي و يا انفرادي( براي كساني كه
بازمانگانشان امكان داشتند) در گورستانهاي شهر و يا به طور عمده در دو دو يا سه
نقطه شهر كه زمين خالي و باير بوده اند انجام شده است، تمامي اين گورستان ها در
اقدامي با شتاب جهت امحاع آثار جرم تغيير كاربري پيدا كرده و به مدرسه يا درمانگاه
تبديل شده اند . و هرگونه تدريس وقايع در مدارس و نشر كتب و يا تعيين روز مخصوص
براي بزرگ داشت قربانيان اين فاجعه انساني( آنگونه كه در جوامع ديگر مرسوم است) به
فراموشي عمدي سپرده شده است. عمده اين گورستان ها به شرح به شرح ذيل مي باشند :
1-
گورستان (قبير صانديق) حاج خان : محدوده خيابان
امام و خيام فعلي تبديل به مدرسه منوچهري (فعلا اداره آگاهي)و كتابخانه مركزي
اروميه شده است.(پشت ساختمان مركزي مخابرات در خيابان امام)
2-
گورستان قره صانديق: دبيرستان مهر(پانزده خرداد)
و درمانگاه صحيه. خيابان مدني يك (سيروس)
3-
گورستان جارچي باشي: خيابان باكري تبديل به
مدارس كيميايي (استاد برزگر)، حكمت و شاهد(نادر شاه)
4-
گورستان ريضا آباد: جنب مسجد ريضا آباد
5-
گورستان شيخ ابوبكر: مدرسه همام (پروين اعتصامي)
6-
گورستان خطيب: جنب مسجد خطيب
7-
گورستان شرف: خيابان باكري ، تبديل به دو مدرسه
شده است.
8-
گورستان آغداش: تبديل به مدرسه شده است.
9-
گورستان خزران يا خازاران: به شرحي كه رفت
ابتداي جنگ از اين محله شروع شده و ابعاد فاجعه خارج از تصور بوده است . اين گورستان
نيز تبديل به مدرسه و رختشويخانه شده كه اكنوندر اختيار بهزيستي است.
ياد آوري مي نمايد اروميه تنها شهر در كشور است
كه گورستان در داخل شهر ندارد. عرف بر اين است كه
بايستي تاريخ آخرين تدفين در گورستان با متروكه اعلام نمودن آن چهل سال فاصله
داشته باشد و بعد از چهل سال اگر چنانچه از وراث مستقيم يا درجه يك مدفون شدن در
گورستان كساني باشند حاكم شرع اجازه تخريب يا تغيير كاربري گورستان را صادر نمي
كند . حال آنكه عليرغم متروكه نشدن گورستان هاي فوق و ادامه دفن ميت در آن مكان ها
تا سال 1325كليه گورستانهاي فوق تخريب و گورستان جديد به نام آقا قبيري در نزديكي
گورستان خازاران با فاصله كمتر از صد متر احداث شد. اين مورد آخري نشان دهنده عجله
اولياي آريايي شهر جهت انهدام آثار و شواهد آركئولوژيك آن فاجعه است . زيرا آثار
گلوله و بريدگي و شكستگي استخوان ها ، سوختن اعضا و جوارح و قبر هاي دسته جمعي
بزرگ ترين مدرك و سندي است كه استناد به آن ها كار هر دادگاهي را آسان مي كند.
برابر اظهار شهود به شرحي كه در قسمت مدارك شفاهي اين مقال رفت در سه
نقطه شهر به شرح ذيل محل اصلي دفن اجساد قربانيان در گورستان هاي دسته جمعي مي
باشدكه زمين خالي بوده و كاربرد شهري نداشته اند:
1-
مدرسه اسلامي در خيابان امام (محل تبليغات
اسلامي فعلي)نرسيده به گرمابه و سينما ايران
2-
محل پاساژ انزلي خيابان امام روبروي بانك سپه
شعبه مركزي
3-
باغ كودك خيابان حافظ ، محله مهدي القدم ،
روبروي كوچه خليفه گري ارامنه ( از محلاتي بوده كه به علت مجاورت با محلات ارمني
نشين بيشترين صدمات و تلفات را متحمل شده است.)
تایماز اورمولو - اسفند1388