کلاس دوم ابتدائی بودم.
در شهر اردبیل، معلم مشهدی فارس زبانی به نام اقای خیری تشریف داشتند که زبان ترکی را نمی دانستند.
ایشان در اصل ریاضی تدریس می کردند. الحق معلم شریفی بودند و برای یادگیری دانش آموزان دل می سوزاندند.
اولین روز کلاس دوم دبستان بودیم که اقای خیری تشریف آوردند و از تک تک بچه ها در خصوص اسمشان سئوال کردند.
با توجه به اینکه نام و نام فامیلی من "فرزاد صمدلی" است و تلفظ نام خانوادگی صمدلی برای یک فارس زبان مشکل است، همین مسئله برای من دردسرساز شد.
اقای معلم تا به اسم من رسید پس از اینکه به سختی قادر به تلفظ شد پرسید که این "لی" آخر اسم شما چیست و چه معنایی دارد؟
قبلا پدرم که ایشان نیز معلم بودند در این خصوص به من توضیحاتی داده بودند.
پدرم فرموده بودند که این "لی" ترکی، همان "ی" فارسی است و نشان دهنده نسبت است."
به اقای خبری گفتم: چون ما ترک هستیم در زبان ما به جای "صمدی" می گویند "صمدلی".
اقای خیری همینکه این جواب را از من شنید شوکه شد.
درس ریاضی را تعطیل کرد و نیم ساعت تمام تلاش کرد که تا به دانش اموزان و بخصوص من بقبولاند که ما در ایران اصلا ترک نداریم و شما ترک نیستید و فقط آذری هستید و اساسا ترک بودن نه تنها افتخاری ندارد بلکه به دلیل گذشته منفی اش، شرم اور نیز هست!
البته باید خاطرنشان کنم که این پندار مجعول، واقعا باور اقای خیری بود و ایشان از روی خیرخواهی داشتند دانش آموزان کلاس دوم دبستان را نصحیت می کردند.
من آن روز برای اولین بار در عمرم از یکسو کلمه آذری را از اقای خیری شنیدم و از سوی دیگر در معرض بمباران شدید کلمه ترک و سابقه آن قرار گرفتم.
در نظر بگیرید که کلاس دوم ابتدایی هستید و مطلبی را خلاف اطلاعات قبلی خود میشنوید. در چنین شرایطی نه امکان دفاع دارید و نه امکان فهم!
در حالتی مغموم و محجوب و در شرایطی که غرور و دانایی خود را از دست داده بودم از مدرسه به خانه برگشتم.
اولین کسی را که دیدم مادربزرگ مادرم بود.
ایشان در مکتب خانه های قدیم و نزد اخوندباجی در اردبیل درس خوانده بودند.
به یاد دارم که خودشان می گفتند که در مکتب خانه، مثلا کتاب لیلی و مجنون حکیم فضولی را به ترکی، گلستان سعدی را به فارسی و قران کریم و مفاتیح را به عربی خوانده بودند.
به مادر بزرگ مرحومم، سیده خانم صفوی شرح کوتاهی از ماجرای کلاس ریاضی را گفتم و در حالی که پریشان و درمانده بودم از او پرسیدم: معلم گفت تو آذری هستی و ترک نیستی. ایا من آذری هستم؟
مرحومه به رغم اینکه در 75 سالگی حیاتش بود اصلا گویی نام و کلمه آذری را نشنیده بود.
متحیر مرا نگاه کرد و ضمن اینکه دستپاچه و سرخ شده بود با عصبانیتی توام با خویشتنداری به ترکی جواب داد: "عزیز بالام، سنین آتان-آنان بللیدیر. اصلین- نسبین بللیدیر البته کی تورک سن، نعوذ بالله نئجه اولور سن آذری اولاسان."
یعنی "پسر عزیزم پدر و مادر و اصل و نسب تو مشخص و معین است. البته که ترک هستی. مگر می شود نعوذ بالله آذری باشی."
بعدا فهمیدم که مادربزرگ مرحومه من چنین پنداشته که آذری کلمه ای است که فارس زبانها برای نامیدن بچه های نامشروع استفاده می کنند.
قصدم از بیان این خاطره، خدای نکرده به هیچ وجه بی احترامی به آن دسته از عزیزانی که خود را آذری می دانند نیست. صد البته که آنها در نزد من از احترام ویژه ای برخوردار هستند. چراکه این نژاد و قومیت نیست که نشان دهنده شخصیت انسانها باشد.
تنها خواستم تا تلقی نسل گذشته در مورد کلمه "نو ساخته" و "به عمد" رایج شده آذری را در جامعه بیان کنم.