از مدت ها پیش، پیش بینی می شد که عمر استاد جواد هیئت که یکی از عاشقان سینه چاک، مردم دوست و پژوهشگر زبان و ادبیات ترکی آذری است رو به پایان می رود. زیرا آن چالاکی در سخن و رفتار جای خود را به علت پیری به خمودگی و سکون، همراه با خستگی و کم تحرکی سپرده بود. استاد در سال های گذشته تعدادی از رفقای بسیار نزدیک و همراه خود را در مجله « وارلیق » از دست داده بود. در این سال ها شمع عمر استادان حمید نطقی، محمد علی فرزانه، پیر هاشمی، سرداری نیا، علی کمالی، بیگدلی، منظوری خامنه، زهتابی و دیگر دوستان و هم رزمان یکی پس از دیگری به پایان رسید که تاثیر بسیار فراوانی در احساس تنهایی استاد گذاشت.
در نتیجه عمر پر بار، پر تلاش، پیگیر و خستگی ناپذیر استاد در 21 مرداد ماه 1393 در شهر باکو پایتخت جمهوری آذربایجان به پایان رسید و چشم از حهان فرو بست.مجله وارلیق در این سال ها تعداد زیادی از دوستان و نویسندگان خود را از دست داده است. یکی از تلاش گران مجله « وارلیق » در راه اندازی و انتشار آن، بولود قره چورلو « سهند » بود که مدت کوتاهی پیش از انتشار اولین شماره آن درگذشت. به همین جهت مدت ها دوستان مجله وارلیق در نظر داشتند که نام مجله را « سهند » بگذارند ولی با پیشنهاد حمید نطقی به وارلیق تبدیل شد. استاد شهریار در پیامی که به مجله فرستاد آن را « آزادلیق قوشو وارلیق » ( وارلیق پرنده آزادی ) خواند.
اولین شماره وارلیق به سردبیری حمید نطقی و به مدیر مسئولیتی استاد جواد هیئت در اردیبهشت 1358 انتشار یافت، در همان شماره، خود را ارگان رسمی انجمن آذربایجان نامید، هرچند مقالاتی هم به زبان فارسی منتشر می کرد ولی بیشتر نوشته ها به زبان ترکی آذری و اغلب پژوهشی و علمی بودند. استاد هیئت همواره به دوستان و یا مقامات دولتی یادآور می شد که من یک آذربایجانی ترک و یا ترک زبان هستم. زبان مردم آذربایجان ترکی است و آذربایجان نام سرزمینی آنان است. هرچند استاد هیئت یکی از شخصیت های برجسته و چند وجهی جامعه آذربایجان و متخصص در علوم پزشگی است ولی سخن گفتن پیرامون ایشان بدون پرداختن به مجله وارلیق امکان پذیر نیست زیرا انتشار این مجله در طول این سال ها همواره مهر و نشان استاد هیئت را با خود داشته است. بنابرین نام و نشان استاد با مجله وارلیق یکی شده، جدایی آن دو قابل تصور نیست.
استاد جواد هیئت در سال 1304 در یک خانواده سرشناس تبریز چشم به جهان گشود، پدرش علی هیئت مدتی در نجف درس طلبگی خواند و لباس روحانیت بر تن کرد. با احمد کسروی نزدیکی داشت، شاید هم مناظره و تبادل فکری، آن دو را به این نتیجه رساند که لباس روحانیت را از تن برکنند و در مسند قضاوت قرار گیرند. همزمان علی هیئت در فعالیت های سیاسی شرکت کرد، کلوب آذربایجانی ها را در تهران راه اندازی و سازمان دهی کرد. در کابینه علی منصور و دکتر محمد مصدق وزیر دادگستری شد، بعد از کودتای 28 مرداد با سمت استاندار به منطقه فارس فرستاده شد و سال های طولانی در رده های بالای سیاسی قرار گرفت. استاد هیئت همواره از پدرش به نیکی یاد کرده و پدر را الگوی خود قرار داده بود. پدر دکتر هیئت علاقه فراوانی به زبان و فرهنگ ترکی داشت، از آن رو برخلاف دولتمردان دوران پهلوی که فرزندان خود را به کشور های اروپایی می فرستادند، استاد هیئت را برای آموزش پزشگی به استانبول فرستاد. دکتر هیئت در سال های اقامت خود در ترکیه با زبان، تاریخ و فرهنگ ترکی آشنایی بیشتری پیدا کرد و به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفت. در همین دوره با تورکولوژ های مطرح و بنام ترکیه آشنا شد، زبان و ادبیات ترکی را که تا آخرین لحظه زندگی به آن عشق ورزید به خوبی یاد گرفت. برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت ولی رابطه با ترکیه و کنکاش در زبان و ادبیات ترکی ادامه یافت. سال ها بعد با دست پر به ایران بازگشت. در اولین فرصت انجمن دوستی ایران و ترکیه را برپا کرد.
در ایران جراحی را آغاز کرد، برای نخستین بار عمل باز قلب انجام داد، پدر قلب کشور نام گرفت، در پیوند کلیه و جراحی های دیگر هم پیشتاز بود، همراه با کار پزشگی به تدریس جراحی پرداخت، مقالات علمی پزشگی و جراحی عمومی را نوشت. ولی هرگز از زبان، تاریخ و فرهنگ ترکان غافل نشد، و لحظه ای آن را به فراموشی نسپرد. با فداکاری، از خودگذشتگی و پشتکار به پژوهش در زبان، تاریخ، فرهنگ و گویش های گوناگون ترکی ادامه داد. دیگر این تلاش از علاقه گذشته به عشق تبدیل شده بود. خودش در این رابطه می گوید: آخرین مرز خواستن عشق است. دستآورد این عشق، ده ها کتاب، صد ها مقاله و سخنرانی های فراوان در کشور های مختلف، دنیا بویژه جوامع ترک زبان است.
از آثار مهم استاد هیئت می توان به « سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی، نگاهی به تاریخ ادبیات در آذربایجان، ادبیات شفاهی مردم آذربایجان، نگاهی به تاریخ و فرهنگ ترکان، یئنی دیلچیلیک ویژه نامه وارلیق و تاریخ فلسفه غرب » اشاره کرد. استاد قلبی پر از احساس و ظرافت داشت، به موسیقی با دل و جان گوش می داد، بر این باور بود که موسیقی آذربایجانی یکی از بهترین و پر احساس ترین موسیقی های جهان است، هنگام گوش کردن و شنیدن اپرای لیلی و مجنون حاجی بیگوف بقدری احساساتی می شد که قطرات اشگ ذوق از چشم جاری می شد. علاقه وافری به سرنوشت سیاسی و فرهنگی مردم آذربایجان داشت، در حادثه غم انگیز « قره باغ کوهستانی » که شوربختانه هنوز هم ادامه دارد، به قدری بر آشفت که یک راست به سفارت ترکیه رفت و گفت: ترکیه چرا در مورد قره باغ ساکت است؟، استاد خود می گوید که سفیر با بردباری ساکتم کرد و پیشنهاد نامه نگاری به سلیمان دمیرل ( رئیس جمهور وقت ترکیه ) را داد. نوشتن نامه همراه با گریه بود ولی انجام گرفت. هرچند نامه استاد، در پیچ و خم های دیپلوماسی و سیاسی گم شد ولی دل پر درد استاد تا آخرین روز زندگی در غم و اندوه قره باغ سوخت.
رژیم جمهوری اسلامی بویژه قلم بدستان و کاسه لیسان آن به استاد هیئت با چشم فرزند نا خلف و ناتنی نگاه کردند که این نگاه تاریخ دیرینه ای در هر دو رژیم گذشته و حال دارد، آنان همواره به اندیشه ورزان آذربایجان با آن چشم در طول تاریخ خود نگریستند. استاد را به بهانه کار پزشگی در بیمارستان شهربانی و کادر مدیریتی پدرش در دوران پهلوی وابسته به سازمان های امنیتی رژیم پیشین دانستند. در کتاب « مرکز اسناد انقلاب اسلامی » که ابزاری برای پرونده سازی رژیم جمهوری اسلامی برعلیه دگر اندیشان است، استاد هیئت را وابسته به لژ فراماسونی و بیگانه پرست خطاب کرده و در صفحات 489 و 696 به آن اشاره کردند. در حالی که استاد هیئت در طول زندگی خود یکی از بزرگان و پیشگامان در حفظ و حراست از زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ آذربایجان بود. خاطره اش جاوید و راهش تداوم خواهد داشت
محمد حسین یحیایی