۱۳۹۲ مهر ۳, چهارشنبه

قلعه دوم دوم «Düm Düm» نماد شجاعت سرداران آذربایجان


قلعه دوم دوم نماد شجاعت سردار آذربایجان ـ دم دم dümdüm

محمدعلی ارجمندی ـ نشریه آغری ـ شماره 142 ـ یکشنبه 12 خرداد 92
در 18 کیلومتری جنوب غربی اورمیه (محال باراندیز چای) قلعه ای بزرگ و تاریخی قرار دارد که از دیرباز نماد سلحشوری سرداران و سربازان آذربایجان در دفاع از مرز و بوم می باشد.
دوم دوم (dümdüm) که در حد فاصل روستاهای زورگاوا «بزرگ آباد» 1 با اکثریت ترکان شیعی مذهب و روستای تومتر کوکیا با اکثریت ترکان سنی مذهب می باشد به مانند دژی بزرگ بر روی تپه سنگی در مقابل کوه مرتفع جوم جوم (cümcüm) برافراشته شده، کوه زیبا و استواری که به مانند ماه داغی، نگاه هر رهگذری را در دشت باراندیز چای به خود جلب می کند.
باغهای سیب و رودخانه خروشان باراندیز چای نیز بر پهنه این دشت زیبا خودنمایی می کند. همه این زیبایی های بکر و تاریخ دیرین این خطه سرسبز از آذربایجان ما را بر آن داشت که در اولین روزهای بهار سفری به باراندیز چای داشته و از نزدیک قلعه باستانی دوم دوم را به تصویر کشیده و نگاهی کوتاه داشته باشیم به گذشته دیرین و حوادث پیرامونش. جاده خاکی روستای زورگاوا به دوم دوم مسیر میان بری است که ما را به دامنه کوه و قلعه می رساند.
کوه جوم جوم داغی ـ دشت باراندیز ـ اورمو ـ cümcüm dağı
قلعه ای بزرگ و تا حدودی مرتفع که مشتمل بر پنج قسمت است:
ـ قالاچی یا همان بخش بیرونی قلعه که از دیواره های بزرگ و یکپارچه سنگ خارا شکل گرفته است.
ـ سولوق یا قسمت اصلی قلعه که راه ورودی آن تنها از سمت شمالی می باشد.
ـ بوزلوق ـ قارلیق قلعه که همان بخش اندرونی قلعه به حساب آمده و فرمانده و قلعه گیران در این قسمت مستقر بودند.
بخش غربی قلعه که بنام شمشیر خان داشی معروف است و در نهایت دیواره جنوبی قلعه.
مسیر غربی را به سمت دوم دوم طی کرده و جای پای سلحشورانی می گذاریم که سالیان سال لشکریان خلفای عباسی و دشمنان را به ستوه آورده بودند. امروزه تنها نشانه هایی از آن دوران باقی مانده است و بس، دلاوران خرمی و شیران افشار تاریخ پرفروغ دوم دوم را ورق زده اند.
از فراز قلعه دوم دوم دریاچه زیبای اورمیه چون نگینی رنگ باخته دیده می شود. مشاهده دشت باراندیز چای و دره قاسملو 2 از بالای قلعه زیباتر از آن است که بتوان توصیفش کرد. دشتی حاصلخیز و سرسبز با باغات سیب و تاکستانهای بی شمار و انبوه، در میان این همه زیبایی، باراندیز چای زیبا و پر خروش جریان دارد که از گزند سدسازی لااقل تا به امروز در امان مانده است و همچون عاشقی بی تاب کنار روستای ساحلی جئیران در آغوش معشوق آرام می گیرد. حتی تصور اینکه روزگاری این دشت سرسبز می تواند به کویری لم یزرع تبدیل شود وحشتناک است.
از راست: امیراکبری ـ علی بابایی ـ محمدعلی ارجمندی ـ امیر چهره گشا
صدای ممتد فلاش های دوربین عکاسی مستوفی 3 که بر فراز شمشیرخان داشی همه جا را به تصویر می کشد خود تصویر ساز شده است. گویی صدای چکاچک شمشیرهای آخته تو را به داخل قلعه فرا می خواند و با خود به اعماق تاریخ می برد.
تاریخ قلعه اگر چه به دوران پیش از اسلام و تمدنهای التصاقی زبان اورارتوها و ماناها می رسد، ولی بیشترین شهرت آن برگرفته از سردار نامی آذربایجان «عصمت» خرمی و مقاومت وی و یارانش در مقابل قشون خلفای عباسی به فرماندهی محمد بن بعیث می باشد. قلعه دوم دوم به همراه قرخلار «کاظیم داشی» سنگرهای سرخپوشان خرمی در غرب آذربایجان بود که بواسطه خیانت آفشین و حیله گری محمدبن بعیث عرب در نهایت پس از کشته شدن همه مدافعان سقوط می کند.
قلعه دوم دوم نماد شجاعت سرداران آذربایجان
دوم دوم (düm düm) در زمان سلطنت قیزیلباشان صفوی (سلطان محمد بن طهماسب و شاه عباس کبیر) نیز بواسطه جنگهای صفویه و عثمانی خبرساز می شود. اسکندر بیگ تورکمان که از نزدیک شاهد این حوادث بوده در کتاب عالم آرای عباسی به تفصیل به این حادثه اشاره می کند.  در این دوره و در پی لشکرکشی های عثمانی به آذربایجان امیربیگ چولاق از عشایر کرد منطقه صومای و برادوست که طبق نوشته اسکندربیگ در آغاز زندگی مردی ناشناخته و کم اهمیت بود بواسطه خیانت به شاه عباس اول از طرف دولت عثمانی به عنوان حاکم منطقه مرزی ترگورـ مرگور، ایل شکاک4 و قلعه دوم دوم گمارده می شود.
امیربیگ چولاق قبل از این و در زمان سلطان محمد بن شاه طهماسب در جنگ با محمد بیگ از حکام عثمانی یک دستش را به ضرب شمشیر عسگرها از دست داده بود و از آن زمان به بعد به امیرچولاق معروف شده بود.
چولاق بیگ با وجود اینکه به شاه عباس اول خیانت کرده بود، در جریان لشکرکشی شاه به قصد استرداد و تسخیر ایروان و نخجوان در چمن سلماس به دست بوسی شاه عباس رفته و اظهار ندامت می کند که مورد قبول واقع می شود و شاه عباس ضمن اعطای لقب خانی به وی دستور می دهد که صنعتگران و زرگران ماهر بازویی از طلای احمر و جواهر نشان درست کرده و به بازوی وی بستند.
امیر چولاق هر چند مدت کوتاهی در امر حکومت کوشا و مطیع بود، ولی در اندک زمانی دوباره بنای یاغیگری می گذارد و حتی به فکر تحکیم بنای قلعه دوم دوم بواسطه کمک های دولتی و سرباز گیری از عشایر سرحدات و هم پیمانی با خان ابدال یاغی میافتد، که شاه عباس در سفر اردبیل از موضوع آگاه و اعتمادالدوله «حاتم بیگ اردوبادی» را مامور کرد که با امیر چولاق صحبت کرده و او را از عواقب کارش آگاه سازد و در صورت ادامه نافرمانی فتنه و شرارت او را فرو نشاند که در نهایت اینگونه نیز می شود و اردوی قیزیل باشان به فرماندهی حاتم بیگ اردوبادی به فتنه امیر چولاق پایان داد و خود وی و همدستانش نیز در این جنگ کشته شدند.
اسکندربیگ تورکمان در کتاب خود می نویسد: حکومت، قلعه دوم دوم را به قابان خان تفویض کرده وقوع این وقایع مطابق ایت ایل ترکی 1018 هجری قمری بود.
بعد از قلع و قتل امیر بیگ چولاق، قلعه دوم دوم که از نظر اهمیت استراتژیکی فوق العاده مهم شده بود به عهده قابانخان واگذار شد. قابانخان در طی مدت شش سال با قدرت کامل حکومت کرده و خرابیهای قلعه را مرمت می کند. اما از اقبال بد وی چند روزی که وی به شکار رفته بود. الغ بیگ نامی از افراد امیر چولاق به واسطه خبر یکی از زنان امیر چولاق که به طور پنهانی در طی این سالها در قلعه اقامت داشت، با چند تن از افراد کوهی و زبده خود با تعبیه سوراخی وارد قلعه شده و چند نفر از محافظان را که در خواب غفلت بوده کشته و نقاره شادمانی را به شدت به صدا در می آورند. دیگر محافظان نیز به گمان اینکه قلعه تصرف شده است دست از سلاح برداشته و از قلعه فرار می کنند بدین  سان قلعه مدت کوتاهی به دست الغ بیگ میافتد.
به هر حال قابانخان در شکارگاه از ماجرا مطلع گردیده و از پیربوداق خان امیرالامرا «تبریز» و آقا سلطان مقدم حاکم مراغه و دیگران یاری خواسته و قلعه را در کوتاه ترین زمان ممکن محاصره می کنند. اما قبل از آنکه جنگی آغز گردد الغ بیگ بواسطه آتش سوزی در انبار باروت قلعه نصف صورت و بعضی از اعضایش می شود. طبق نوشته میرزا رشید ادیب الشعرا در صفحه 35 تاریخ افشار: اکراد در دل شب بسیار تاریک الغ بیگ را بر یابوئی بسته علی الغفله از دروازه بیرون شده از بیراهه راه فرار پیش گرفتند.
به سبب این غفلت قابانخان از حکومت عزل و آقا سلطان مقدم را حاکم می کنند که وی نیز تفنگچیان زیادی را در دوم دوم ساخلو گذاشته و خود توپراق قلعه اورمیه را مقعر حکومت خود قرار داده و بر شهر فرمانروایی کرد.
قلعه دوم دوم ـ دم دم ـ آذربایجان ـ اورمیه
قلعه دوم دوم بار دیگر و برای آخرین بار در زمان کلبعلی خان افشار «ایپ قیران» حادثه ساز می شود که با تدبیر و شجاعت کلبعلی خان و برادرش گنجعلی خان دیگر مجالی برای یاغیگری فرصت طلبان باقی نمی ماند.
نویسنده تاریخ افشار در اثر گرانمایه خود با ذکر شجاعت های سردار افشار می نویسد:«ت ـ افشار، ص 57» در ایام حکمرانی او «کلبعلی خان ایپ قیران» در اورمی اشرار چنان گوشمالی بلیغ خوردند که روسای عشایر از دهنه ی حکاری تا حدود لایجان قدرت جنبشی نداشته و فی الحقیقه حرکات مذبوحانه می کردند و بعضی در گرمسیرات پراکنده بودند.
شجاعت های سردار افشار لرزه بر اندام هر دشمنی میانداخت، پس از شکست محاصره بغداد که بدست کلبعلی خان اتفاق افتاد، شاه عباس کلبعلی خان را به لقب خان خوانین مفتخر می کند. جدای از این سردار اورمی کلبعلی خان القاب «شیر شکار» و «ایپ قیران» را هم داشته که اولی بمناسبت کشتن شیری قوی پنجه در حضور شاه عباس و دومی به علت بریدن طنابهای خیام سپاه عثمانی اعطا شده بود.
به هر حال در اوایل حکومت کلبعلی خان افشار ایپ قیران در اورمیه، تمیر پسر امیر چولاق ناغافل از نام و آوازه سردار افشار، به تبعیت از پدرش باز عده ای از ناراضیان و اشرار را به دور خود جمع کرده و بنای تعرض و تعدی به اهالی اطراف قلعه دوم دوم را آغاز کرده بود، کلبعلیخان ابتدا برای اتمام حجت از راه اندرز و توجه دادن به عواقب کار شروع به مکاتبه کرد، چون سودمند نشد برادر خود گنجعلی خان را به محاصره قلعه گماشت. چند روزی از طرفین گلوله های سلاحها رد و بدل می شد. چون قسمتی از قلعه به محالات عشره نشین متصل بود اشرار سرحدادت نیز تعصبا و عنادا به امداد تمیرخان جنبیده و شورشی بزرگ ایجاد گردید که گنجعلی خان به ناچار از برادرش استمداد طلبید.
 قلعه دوم دوم ـ شمشیر خان داشی
کلبعلی خان به محض شنیدن ماجرا عده ای از سواران سلحشور خود را برداشته و به کنار قلعه دوم دوم آمد. عصر همان روز از هر سو به قلعه یورش برد و هر دو قسمت شرقی و غربی را فرو گرفتند. اشرار با مشاهده این وضع از قلعه بیرون آمده تا غروب هنگامه جنگ گرم بود و بسیاری از اشرار کشته شده و بقیه باز به قلعه برگشتند. روزهای دیگر چون اشرار به سبب ترس از قلعه خارج نشدند و از درون برجها گلوله میانداختند، بالاخره کلبعلی خان ایپ قیران تدبیری اندیشید.
سردار افشار دستور داد قاطری را دو سه روز علوفه زیاد داده و آبش ندهند، روز چهارم آن را دور قلعه بگردانند و آن حیوان با حس خود راه آب قلعه را در زیرزمین شاید بیابد. همینطور هم شد، زیرا حیوان بی زبان در مسیر خود که همه جا بو می کشید در یک جا ایستاد و بنای لگد زدن و خروشیدن و جست و خیز کرد. همانجا را فورا کندند و راه آب چشمه پیدا شد، مقدار زیادی نفت از راه آب به داخل انبار قلعه وارد کردند و در نهایت بعد دو سه روز بالاخره امان طلبیده و مشایخشان را با کلام الـله مجید به نزد کلبعلی خان فرستادند و عفو خواستند. کلبعلی خان نیز موافقت کرد که همه اشرار اسلحه خود را تحویل داده و دست زن و بچه خود را گرفته و خارج شوند. اما از جهالت و عناد روسای اشرار به ویژه تمر بیگ یاغی حادثه بدی اتفاق افتاد.
حادثه عجیب این بود که هشتاد و شش نفر از دختران دوشیزه و عروسهای تازه کام، خودشان را از بالای بروج و دیوارهای بلند قلعه به دره عمیق انداختند و جان سپردند...
بعد از این حادثه نا گوار، کلبعلی خان برای جلوگیری از بروز دوباره چنین حوادث تلخ دستور داد استحکامات قلعه دوم دوم را ویران و به نوسازی حصار شهر اورمیه که بر اثر گذشت زمان رو به ویرانی نهاده بود بپردازند.
عکس ماهواره ای از قلعه دوم دوم ـ دم دم ـ آذربایجان ـ dümdüm

پی نوشت:
1 ـ روستای زورگاوا «بزرگ آباد» زادگاه شیرمرد آذربایجان و امام جمعه اورمیه حجت السلام غلامرضا حسنی است. وی به تاریخ بیست و نهم تیرماه سال 1306 در همین روستا متولد شده اند. نام حاج شیخ غلامرضا حسنی یادآور قهرمانان دیروز و امروز این خطه از میهن اسلامی می باشد. مبارزات مسلحانه وی و یارانش بر علیه رژیم پهلوی و حماسه سازی ایشان در سولدوز زبانزد خاص عام است. محبوبیت این مجاهد نستوه در میان اقشار مختلف مردم آذربایجان فارغ از هر سلیقه و گروه چیزی نیست که بتوان منکر آن شد.
2 ـ نام دره قاسملو «خان دره سی ـ دره شهیدان» برگرفته از نام طایفه قاسملو افشار از طوایف چند گانه افشارهای اورمیه می باشد نیز برگرفته از قاسملوخان افشار می باشد که در جنوب غربی دشت اورمیه ساکن شده اند. طایفه های ایمانلو، بَی کیشیلی ، گوندوزلو، اَرشلو، قره گؤزلو، ،آداخلی، گنج خانلی، اوسانلو،عربلی، کهکیلی، قره لر لی، قیرخلی و ... از دیگر طایفه های افشار اورمیه می باشد.
3 ـ خلیل مستوفی از عکاسان حرفه ای شهر اورمیه می باشند که ما را در این سفر همراهی کردند. آرشیو شخصی ایشان که شامل عکسهای قدیمی از آذربایجان دوره قاجار می باشد ارزش بسزایی دارد. بیشتر عکسهای چاپ شده در «بیر شکیل بیر یازی» نشریه آغری اهدایی ایشان می باشد.
4ـ امیربیگ چولاق از عشیره شکاک می باشد که به سه بخش عمده عبدویی، مامدی و کردار تقسیم می شود، شکاک ها در اوایل صفویه به غرب آذربایجان مهاجرت کرده اند. «لازم به یادآوری است که در شمال کشور سوریه منطقه ای است به نام شکاک و اجداد این ایل از آن منطقه آمده و در غرب شهرهای اورمیه و سلماس ساکن شده اند ـ به نقل از کتاب جامعه شناسی ایل شکاک تالیف میر حاج علی نژاد ص 6 » «به نوشته میر حاج علی نژاد اکرادی که در شامات و شمال عراق فعلی از فرمانروایی این حکومتها سرپیچی می کردند به آذربایجان و جاهای دیگر در کوهستانهای شرق ترکیه فعلی پناه می بردند که به آنها شقاقی «جدا شده» می گفتند، این عنوانی بود که عربها به کردهای یاغی و متمرد داده بودند ـ کتاب جامعه شناسی ایل شکاک صفحه 5 »
در صفحه 242 کتاب تاریخ جنبش های آزادی بخش ملت کرد نیز می خوانیم: «اسماعیل آقا فرزند محمد آقا از عشایر «عبدوی» در اصل یکی از تیره های «میلانی» است که از دیاربکر به آنجا آمده اند».
منابع:
ـ تاریخ عالم آرای عباسی، نوشته اسکندر بیگ تورکمان، نشر امیرکبیر 1387
ـ تاریخ افشار، به قلم میرزا رشید ادیب الشعرا، شفق 1345
ـ اورمیه در گذر زمان، حسن انزلی، دستان 1384
ـ تاریخ طبری ـ محمد بن جریر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران 1362
ـ نزهه القلوب، حمدالـله مستوفی، تهران 1336
ـ جامعه شناسی ایل شکاک، میرحاج علی نژاد، حسینی 1383
ـ  تحولات غرب آذربایجان به روایت اسناد مجلس شورای ملی، به کوشش: علی ططری، رحیم نیکبخت، تهران 1390  محمدعلی ارجمندی ـ نشریه آغری ـ شماره 142 ـ یکشنبه 12 خرداد