۱۳۹۱ آذر ۲۵, شنبه

وقتی که جان ارزان می شود


 یادداشت تحلیلی مبتنی جامعه شناختی  ملی در مرکز و پیرامون ایران
این نوشته را بر خلاف رسم معمول از آخر به اول می نویسم . به بیان دیگر برای درک بهتر موضوع و تحلیلی که در ارتباط با مسئله مطروحه در این مرقومه  ارائه خواهم داد درخواست می کنم ابتدا به تماشای سه ویدیو که لینک های آن در پیوست این مطلب تقدیم خواهد شد بپردازیم:

ویدیوی اول ) صحنه ای از یک درگیری خیابانی در جنگ داخلی سوریه : 

 یک زن که در وسط خیابان از سوی تک تیراندازان نشانه گرفته می شود بی حرکت روی آسفالت خوابیده است. عبدالله حیدر فیحان نوجوان ۱۷ ساله تلاش می کند او را در حالی که تک تیراندازان به سویش شلیک می کنند نجات دهد. او نه آشنای این زن است و نه همسایه اش. اما می داند که اگر به نجات این زن نشتابد زن می میرد. به همین خاطر سینه خیز بطرف زن حرکت می کند و ...در نهایت با به خطر انداختن جان خود زن را از مهلکه بیرون می آورد.
ویدیوی دوم ) صحنه ای ازکیف قاپی در یکی از کشورهای جنوب شرق آسیا : 


 یک موتور سوار به کیف قاپی یک زن مبادرت می کند که در اثر سر و صدای زن ده ها نفر به دور موتور سوار جمع شده و علی رغم خشونت دزد وی را دستگیر می کنند.
ویدیوی سوم )زور گیری فجیع در پایتخت ایران : 

 چهار زورگیر با دو موتورسیکلت سبک در هنگام روز و مقابل چشمان شهروندان به یک مرد حمله می‌کنند تا به او دستبرد بزنند.سارقان با تهدید قمه، مالباخته را مجبور می‌کنند تا کیف و کت خودش را تحویل بدهد، اما او مقاومت می‌کند و یکی از زورگیرها پس از گرفتن اموال مرد، با وارد آوردن ناگهانی یک ضربه قمه، صورت او را مضروب می‌کند تا زمین‌گیر شود و نتواند تعقیب‌شان کند، سپس هر چهار سارق از صحنه وقوع جرم می‌گریزند.
وقتی که جان ارزان می شود:
با مشاهده سه ویدیو از سه گوشه متفاوت از جهان ، نکته مشترکی که ما را به خود جلب می کند به هیچ انگاشتن جان از طرف یک و یا چندین نفر شاهد در یک صحنه وقوع جرم می باشد . با این تفاوت که ناظزان در ویدیوی اول و دوم ارزش جان خود را کمتر از قربانی فرض کرده و در مقابل ظلم و بی عدالتی واکنش نشان می دهند. در مورد سوم شاهدین یا ناظرین جان قربانی را چنان ارزان فرض می کنند که صرف ذره ای جهد ، تلاش و حتی فریادی را هم شایسته مصرف برای رهایی هم نوع خود نمی دانند.
سئوال اساسی این است که در ایران اسلامی ، وارث 2500سال تمدن آریایی با رژیمی که در 24 ساعت صدها ساعت در تبلیغ زهد ، ایثار ، جهاد و شهادت برنامه می سازد و مالک بزرگ ترین سیستم های سرکوب و تجسس است ، چرا اجتماع به این درجه از بی توجهی ، سهل انگاری و سقوط اخلاقی رسیده که جان انسان ها ، مایملک و آبرویشان به پشیزی هم نمی ارزد ؟!
فساد ، فحشاء ، اعتیاد ، فقر ، بیکاری ، بی بند و باری ، مهاجرت های گسترده از پیرامون به مرکز ، سقوط ارزش های اجتماعی و دینی ، بی سوادی ، سهل انگاری و صدها مورد دیگر ، قطعا ناشی از ترویج و شیوع گسترده  فساد ، استبداد ، خود محوری در میان سران رژیم از بالا ترین سطوح تصمیم گیری تا پایین ترین سطوح اجرایی در کشور ایران می باشد. نبود مراکز نظارتی غیر دولتی ، فساد گسترده در قوه قضائیه و مقننه ، سانسور و سرکوب سنگین تمام عناصر اجتماعی ، سیاسی ،فرهنگی و نیز  نبود رسانه های جمعی آزاد ، تبعیض و بی عدالتی گسترده ملی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی از عمده ترین علل وضع موجود می باشد.
وضع موجود منحصر به تهران نمی باشد بلکه با قوت و ضعف کم و بیش طبقه بندی شده به شرح آنچه در پایین ذکر خواهم نمود در بخش های مختلف ایران تقسیم شده است .
وضعیت اجتماعی در تهران و مراکز جمعیتی فارس نشین یا در مراکزی که فرهنگ فارسی حاکم می باشد:
بزه ها و جراعم  اجتماعی و واکنش مردم در تهران و مراکز برخی استان ها مانند فارس ، اصفهان ، خراسان کم و بیش مشابه ویدیوی سوم می باشد. در این مناطق ارزش های خانوادگی و مناسبات اجتماعی سنتی در خانواده از قبیل جایگاه پدر و مادر ، زن و شوهر ، مناسبات میان شاگرد و معلم و نظایر اینها کاملا به هم ریخته است . فساد گسترده جنسی و مالی زندگی در این شهر ها را بسیار مشکل کرده است . دروغ ، تظاهر ، ریا ، بی بند و باری بسیار گسترده است . مردم نیز در مقابل مجرمین بسیار خنثی عمل می کنند. نمونه های مختلف از زورگیری و صحنه های قتل از قبیل حادثه میدان کاج در تهران شاهد بر این مدعا می باشد.
وضعیت اجتماعی در مناطق قبایلی ، عشایری و مناطق مرزی : 
در استان های مثل سیستان و بلوچستان ، ایلام بخش هایی از کردستان و اقلیم اهواز ، ارزش های اخلاقی و ارزش های سنتی اجتماع پر رنگ تر از گروه اول بوده و گسست خانوادگی و اجتماعی کمتر می باشد. در عوض خشونت و عصبیت عشیرتی رنگ خشونتی بیشتری به اجتماع داده است . واکنش مردم نسبت به جرایمی از قبیل زورگیری ، تجاوز و اعمال ضد اجتماعی طبیعی تر می باشد ولی در مقابل خشونت های خانوادگی و اعمال مجازات های قبیله ای خاموش می باشند. شیوع قتل های ناموسی و خودسوزی زنان در این مناطق چشم گیر است .
وضعیت اجتماعی در مراکز غیر فارس و دور از فرهنگ فارسی حاکم :
در مناطق و مراکز ترک نشین شامل استان های آزربایجان و مراکز توسعه یافته تر کردستان ، عرق ملی و ارزش های سنتی اجتماعی بیشتر نمود دارد و مردم در مقابل جرائم آشکار اجتماعی واکنش های طبیعی تری از خود به نمایش می گذارند به طوریکه ظهور اعمال مجرمانه شیوع یافته در تهران و مراکز فارس نشین کمتر از این موارد می باشد. ولیکن به تدریج با رسوخ فرهنگ فارس حاکم از طریق رادیو و تلوزیون گسست های خانوادگی از قبیل طلاق ، به اجرا گذاشتن مهریه و موارد کلاهبرداری و جرایم اقتصادی در حال افزایش می باشد. 
یک بررسی میدانی از جامعه ایرانی در خارج از کشور :
نمایش و یا نمود وضع مشروحه فوق در خارج از کشور به خوبی قابل رد گیری می باشد. برای ثبوت ادعای فوق بررسی جامعه پناهندگان ایرانی در خارج از کشور بسیار قابل توجه است . در یک بررسی میدانی از کشور های میانی و مقاصد پناهندگی متوجه میشویم اکثریت قاطع پناهندگان ایرانی در خارج از کشور به گروه اول یعنی مناطق و مراکز فارس نشین یا تحت حاکمیت فرهنگ فارس تعلق دارد. اکثریت پناهندگان ایرانی ادعای تعلق به گروههای دینی اقلیتی ، گروههای با تمایل جنسی غیر معمول و غیره را دارند. اینها اصلاحاً پناهندگان اجتماعی و دینی نامیده می شوند. گروههایی مثل بهایی ها ، همجنس گرایان و غیره . اکثریت پناهندگان ایرانی که عموماً  به دروغ و فقط جهت دستاویزی برای فرار از ایران خود را از این گروهها معرفی می کنند متعلق به دسته اول یعنی شهروندان فارس می باشند .در مقابل اکثریت پناهندگان سیاسی ایرانی متعلق به گروهای نژادی و زبانی غیر فارس نظیر ترک ها ، کردها و عرب ها بوده و فارس ها فقط اقلیت کوچکی از پناهندگان سیاسی را تشکیل می دهند.این وضع در ترکیه که گذرگاه رایج پناهندگان ایرانی به مقاصد پناهنده پذیر می باشد به وضوح قابل رد گیری می باشد. به عنوان مثال از حدود 1500نفر پناهنده ساکن در نئوشهیر ترکیه تنها در حدود بیست نفر آزربایجانی و تعداد به مراتب کمتری از کردها و عرب ها دیده می شوند که همگی پناهندگان سیاسی می باشند. بقیه پناهندگان یعنی اکثریت قاطع پناهندگان ایرانی  همگی متعلق به فارس زبان ها یا ساکنین مناطق با فرهنگ حاکم فارس بوده و اصالت ملی غیر فارس خود را یا از دست داده اند و یا حساسیت بسیار کمی به آن دارند.
نمود سیاسی وضع حاضر در مرکز و پیرامون :
وضعیت سیاسی و اعتراضات اجتماعی و سیاسی نیز از الگویی کم و بیش مشابه در ایران پیروی می کند . به عنوان مثال علی رغم بهره گیری از دها تلوزیون فارس زبان و صد ها و بلکه هزاران سایت و بهر گیری از اپوزوسیون ثروتمند و لابی های متعدد سیاسی و فرهنگی ، اپوزوسیون مرکز گرا (فارس ) قادر به جمع آوری نیرو و اجرای هیچ تحرک سیاسی خیابانی نمی باشد. به عنوان مثال پس از اجرا و نمایش صدها ساعت برنامه در خصوص مرگ مشکوک ستار بهشتی وبلاگ نویس معترض فارس در رباط کریم تهران در مراسم چهلم این فرد به اعتراف همان مراکز خبر رسانی مرکز گرا در تهران چند میلیونی تنها کمتر از چهل نفر در مراسم اشتراک می کنند. اما در اعتراضات نجات دریاچه اورمیه در آزربایجان علی رغم بایکوت خبری رسانه های فارس زبان و در حضور فقط یک تلوزیون آزربایجانی و معدودی سایت خبری آزربایجانی که کمتر از شماره انگشتان دو دست می باشند اجتماعات متعدد در روزهای متوالی با حضور هزاران نفر بر پا می شود. در کردستان نیز اعتصاب های موفق و تعطیلی های گسترده بنگاه های تجاری  به دنبال اعدام برخی مخالفان و فعالان ملی انجام می گیرد که در مراکز فارس نشین به کلی در حد آرزو می باشد. در الاهواز نیز علی رغم سرکوب سنگین و خونین گاه و بیگاه شاهد اعتراضات پر شمار مردمی در شهر های مختلف این اقلیم هستیم . در بلوچستان نیز همین وضع قابل مشاهده است.

نتیجه گیری :
اکنون در شرایط حاد اقتصادی ناشی از تحریم های جهانی و ادامه ماجراجویی ها اتمی رژیم فارس محور ایران و با ادامه بحران های سیاسی و اجتماعی به نظر می رسد گسست و گسیخت اجتماعی و فرهنگی در ایران به شدت در حال افزایش می باشد به طوریکه کشور در آستانه هرج و مرج و از هم پاشیدگی شدید در همه ارکان است . رژیم ایران با ادامه وضع موجود به همه ضربه می زند اما ضربه های اقتصادی و زیست محیطی در پیرامون چشم گیر تر از مرکز و ولی ضربه ها و گسست های فرهنگی و اجتماعی در مراکز بسیار چشم گیر تر از پیرامون می باشد.
پیوست (لینک ویدیوها ):
 تایماز اورمولو- آذر 1391