بناهای تاریخی ریشه و حلقه ارتباطی نسل کنونی
با گذشته می باشند. هویت و غرور ملی یک ملت ارتباط کاملی با تاریخ و دست ساز های
پدران آن ملت دارد. هرچه شکوه و عظمت و تعداد بناهایی که ریشه در گذشته یک ملت
دارند بیشتر باشد حس غرور ، تکیه برخویش و آرزوی تجدید حاکمیت و برگشت به خویشتن
نیز قوت بیشتری می گیرد .
بلافاصله پس از حاکمیت پهلوی اول تشبثات گسترده ای برای
نابودی حافظه تاریخی ملل ساکن در ایران به نفع اقلیت تاجیک – فارس شروع شد .
آزربایجان و بناهای تاریخی آن بخصوص یادگارهای ایلخانی و قاجاریه بیشتر م.رد خشم
پان ایرانیسم بودند . هر نشانه ای دال بر حاکمیت و تمدن تورکی باید نابود میشد .
دیوارهای محافظ شهر و دروازه های تاریخی شهرهای آزربایجان به نام تجدد ویران شدند.
ارگ دولتی اورمیه و دیوارهای شهر ، دروازه های تاریخی شهر و بدن دوواری تخریب
شدند. برای سرپوش نهادن بر قتل عام های شالیان پایانی قرن نوزدهم در اورمیه حتی
گورستانهای شهر هم تماما تخریب شدند. وضع مشابه در سایر شهرهای آزربایجان مانند
مراغه و خوی نیز مسبوق به سابقه است . تبریز نیز تجربه ای مشابه را از سر گذراند. بنای شمس العماره ، باغ صاحب دیوان و
اپرای تبریز از بناهای تاریخی مهم دوران قاجاریه در این شهر در لیست تخریب پان
ایرانیسم قرار گرفتند.
داستان تخریب ارک علیشاه
ارگ تبریز توسط خواجه تاجالدین علیشاه در قرن هشتم هجری بنا شده
استدر محوطه ارگ، آثار تاریخی ارزشمندی همچون «مدرسهٔ نجات» که بهعنوان یکی از
نخستین مدارس ایران بهشمار میرفت و نیز «سالن تئاتر شیر و خورشید» قرار داشت که
پس از شروع برنامهٔ تخریب و تبدیل ارگ تبریز به مصلای بزرگ تبریز از سال ۱۳۶۰ و در زمان امامت جمعهٔ آیتالله ملکوتی، بخش اعظمی از ارگ توسط
جهاد سازندگی با بولدوزر و مواد منفجره ویران شد.
گرچه ارگ تبریز و محوطهٔ باستانی آن در ۱۵ دی ۱۳۱۰ خورشیدی به شمارهٔ ۱۷۰ در فهرست آثار ملی ایران بهثبت رسیده و نقشهٔ حریم استحفاظی قانونی و ظوابط حفاظتی آن در نشست ۲۹ خرداد ۱۳۵۷ شورای حفاظت آثار تاریخی ادارهٔ کل حفاظت آثار تاریخی مشخص و مورد تأیید اعضا قرار گرفتهبود اما تفکر شعوبیه و شاخه اسلامی – شیعی پان ایرانیسم به لطایف الحیل توانست در دهه شصت خورشیدی و با فرماندهی ملکوتی امام جمعه تبریز قسمت مهمی از ارک را با جاگذاری دینامیت و انفجارهای پی در پی تخریب کند. انفجارها بقدری شدید بودند که با هر انفجار شیشه های خانه ها و مغازه های اطراف نیز شکسته و بر زمین می ریخت. انفجارها تنها با دخالت رئیس میراث فرهنگی وقت (آقای بهشتی ) و خوابیدن تعدادی از دلسوزان تاریخ و هویت که از تهران آمده بودند و جلوی بولدوزرها خوابیدند به طور موقت تعطیل شدند. و دریغ از حساسیت تبریزیان و اعتراض موثر آنان که تاکنون نیز ادامه دارد ....
گرچه ارگ تبریز و محوطهٔ باستانی آن در ۱۵ دی ۱۳۱۰ خورشیدی به شمارهٔ ۱۷۰ در فهرست آثار ملی ایران بهثبت رسیده و نقشهٔ حریم استحفاظی قانونی و ظوابط حفاظتی آن در نشست ۲۹ خرداد ۱۳۵۷ شورای حفاظت آثار تاریخی ادارهٔ کل حفاظت آثار تاریخی مشخص و مورد تأیید اعضا قرار گرفتهبود اما تفکر شعوبیه و شاخه اسلامی – شیعی پان ایرانیسم به لطایف الحیل توانست در دهه شصت خورشیدی و با فرماندهی ملکوتی امام جمعه تبریز قسمت مهمی از ارک را با جاگذاری دینامیت و انفجارهای پی در پی تخریب کند. انفجارها بقدری شدید بودند که با هر انفجار شیشه های خانه ها و مغازه های اطراف نیز شکسته و بر زمین می ریخت. انفجارها تنها با دخالت رئیس میراث فرهنگی وقت (آقای بهشتی ) و خوابیدن تعدادی از دلسوزان تاریخ و هویت که از تهران آمده بودند و جلوی بولدوزرها خوابیدند به طور موقت تعطیل شدند. و دریغ از حساسیت تبریزیان و اعتراض موثر آنان که تاکنون نیز ادامه دارد ....
امروزه تنها
بخشی از دیوارهای عظیم و محراب بسیار بلند شبستان جنوبی ارک برجای ماندهاست که
خود موید شکوه و آبادانی آن در گذشتهاست. دیوارهای موجود در حقیقت تشکیلدهندهٔ
ایوان تاقپوش و حمال تاقی استوانهای عظیمی بودهاست که فضای بهوجودآمده بهعنوان
شبستان و عنصبر اصلی ارک بهشمار میرفتهاست. بقایای موجود بنا، حکایت از یک ایوان
بهعرض ۳۰٬۱۵ متر و جرز و دیواهای کناری به ضخامت ۱۰٬۴۰ متر و
پیها و فونداسیونی ژرف و حجیم متناسب سازههای فوقانی و ارتفاع احتمالی بنا تا خط
آغاز طاق استوانهای ۲۵ متر (البته دقت رد تناسب سازههای اثر ۳۶ متر
صحیح بهنظر میرسد) بودهاست.
در زمان عباس
میرزای قاجار این بنا به محل قورخانه و مخزن مهمات لشکر
تبدیل یافت و بههمین سبب نیز نام «ارگ» به آن دادند. از ارگ علیشاه اکنون ویرانهای
بیش نماندهاست. بلندی ساختمان فعلی ۲۵–۲۶ متر و دهانهٔ محراب آن ۳۸ پا و ۶۹ پله بین دو
دیوار از سمت خاور دارد که میتوان به بالای بنا رفت. در زمان [رضاشاه] قسمتی از
پهنهٔ اطراف آن را به صورت باغ و گردشگاه عمومی (باغ ملی) درآوردند و سالن نمایشی
نیز در کنار آن بنا کردند.
سبک معماری این
بنا مربوط به دوره ایلخانی (نوادگان چنگیز خان) می باشد. دونالد ویلبر «معماری
سلجوقی» را شکل ابتدایی «سبک ایلخانی» میداند (به ویژه در شکل و نسبتهای گنبدها.)
پس از اینکه هولاکو در سال ۶۵۷ق/۱۲۵۹م در مراغه مستقر شد، معماری ترقی کرد و در پی دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه، سبک رازی (معماری دوره سلجوقی) به اوج خود رسید.
پس از اینکه هولاکو در سال ۶۵۷ق/۱۲۵۹م در مراغه مستقر شد، معماری ترقی کرد و در پی دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه، سبک رازی (معماری دوره سلجوقی) به اوج خود رسید.
این سبک از
مراغه آغاز شده و با نام «سبک مغولی» به تبریز و سلطانیه و سپس به سراسر قلمرو
ایلخانان و خارج آن رفت و روز به روز درخشانتر شد. بعد ها شاهکارهای معماری زمان
جانشینان تیمور به ویژه شاهرخ (۸۰۷-۸۵۰ق/۱۴۰۴-۱۴۴۶م) بنا شدند.
بنای نخستین ارگ در میان سالهای ۷۱۸ تا ۷۳۹ هجری قمری با هدف ساخت آرامگاه بزرگی در صحن مسجد علیشاه تبریز در هنگام
وزارت علیشاه انجام شد. با فروریختن سقف بنا به هنگام ساخت و با مرگ علیشاه ادامه
ساخت بنا در آن زمان متوقف شد. با آغاز جنگهای ایران و روسیه در سالهای ۱۸۰۴–۱۸۲۴ و جنگ ایران و انگلیس در ۱۸۵۷ این بنا و محوطه پیرامون آن به سرعت به ارگی نظامی تغییر کاربری دادهشد.
به فرمان عباس
میرزا ولیعهد قاجار سربازخانه، ستاد فرماندهی جنگ ارتش
ایران، و کارخانه ریختهگری و توپ ریزی در محوطه ارگ تبریز ساخته شد. همچنین در
دوره قاجار عمارت کلاه فرنگی نیز در همین محوطه ساخته شد. محوطه ارگ تبریز در
دوران مختلف قاجار به عنوان بخشی از برج و باروی شهر و همچنین محل انبار مهمات
نظامی استفاده شده است.
همانگونه که پیشتر عنوان شد بنای نخستین ارگ به سده هشتم هجری بازمیگردد که
با هدف ساخت مسجد علیشاه به گونهای ناتمام رها شد. در سالهای بعد با استفاده از
دیوارههای نخستین مسجد قلعهای نظامی به جای آن ساخته شد که این بنا تا پایان
دوران قاجار با افزودن پیوستهای گوناگون مورد استفاده قرار گرفت. بخشهای اضافه
شده به دیوارهای نخستین در دوران پهلوی تخریب شد و بخشهایی نیز در دوران پس از
انقلاب تخریب گردید. امروزه فقط دیواره
جنوبی ارگ پا بر جا ماندهاست که در هفته های اخیر تخریب آن به بهانه ساخت پارکینگ
و غیره شدت بیشتری گرفته است. در دهههای پس از انقلاب مسجد بزرگی در فضای پیرامون
ارگ بنام مصلی بزرگ تبریز بنا شده که بخشی از فضای دیداری ارگ را تهدید کرده. از
این مسجد در مراسم گوناگون دولتی و در روزهای جمعه برای برگزاری نماز جمعه استفاده می شود.
در دوران پس از مشروطه با هجوم روسها مردم تبریز به دفاع در برابر تهاجم
پرداختند. در این زمان ارگ نقطه تمرکز مدافعان تبریزی بود. آنها توپی را نیز به
بالای ارگ انتقال داده بودند تا در دفاع از مواضع خود از آن استفاده نمایند. با
سقوط تبریز و به هنگام اشغال تبریز بدست نیروهای روس در سال ۱۲۹۰ روسها دیوار ارگ را به توپ بستند. پس از اشغال نیز به علت بیمبالاتی روسها
در جابجایی گلولههای توپ آتش بخشی از برج و باروی ارگ را فرا گرفت .
در دوران مشروطه و پس از آن در محوطهٔ ارگ، بناهای دیگری شامل مدرسهٔ
نجات، یکی از نخستین مدارس سبک مدرن ایران، و سالن
تئاتر شیر و خورشید ساخته شده بود. در دوران پهلوی
با تخریب پیوستها زمان قاجار پارک باغ ملت در
محوطه جنوبی ارگ ساخته شد.[۳] بنای ارگ تبریز و محوطهٔ باستانی آن در ۱۵ دی ۱۳۱۰ خورشیدی
به شمارهٔ ۱۷۰ در
فهرست آثار ملی ایرانبهثبت رسیدهاست و نقشهٔ حریم استحفاظی قانونی و ظوابط حفاظتی آن
در نشست ۲۹ خرداد ۱۳۵۷ شورای
حفاظت آثار تاریخی ادارهٔ کل حفاظت آثار تاریخی مشخص و مورد
تأیید اعضا قرار گرفتهاست.
در سال ۱۳۱۰ حصار و باروهای قاجاری ارگ تخریب شد و ارگ با عنوان مسجد علیشاه
به ثبت در فهرست آثار میراث فرهنگی ایران رسید. در سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ بیشتر سازههای قاجاری بنا با
بهانه ایجاد فضای سبز تخریب شد. در سال ۱۳۶۰ به بهانه تأسیس مصلای نماز جمعه، دیوار شمالی عهد ایلخانی ارگ و
به همراه پلکان قاجاری ارگ توسط جهاد سازندگی با استفاده از بولدوزر و مواد منفجره
تخریب شد.[۴] در سال ۱۳۷۶ مجری طرح مصلای جدید تبریز در محدوده بنای ارگ اقدام به خاکبرداری
عمیق در محدوده شرقی ارگ با استفاده از ماشینآلات سنگین نمودند. در نتیجه این
خاکبرداری بازماندههای زیرساختهای مسجد ارگ علیشاه نابود شد. در بازسازی ارگ
مابین سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۹۱ توسط سازمان میراث فرهنگی
ایران باقیمانده علایم و نشانههای مربوط به ساخت و ساز دوران قاجار از این بنا
زدوده شد .
ارگ یکی از بزرگترین سازههای شهر تبریز بود
بازدیدکنندگان از شهر تبریز میتوانستند دیوارهای باقیمانده ارک را از دور مشاهده
کنند. همین باعث شده در گذر زمان بازدید کنندگان از شهر تبریز توجه ویژهای به ارگ
داشته باشند. نقل قولهای زیادی دربارهٔ این اثر مطرح شدهاست که در بسیاری از آنها
از عظمت بنای ناتمام ارگ سخن رفته است و در برخی نیز اشارهای به تونلهای
زیرزمینی طولانی (نقبها) موجود در زیر این بنا شده است. چنین تونلهایی یا وجود
خارجی ندارند و یا امروزه اثرای از آنها نمانده است.
قسمتی از دانشسرای دختران تبریز که در محوطهٔ مسجد استاد و شاگرد سابق بنا
شده بود، چند سال پیش فرود مینشیند و گودال یا تونلی بزرگ نمایان میشود؛ اما
برای آنکه کاوش کنند، آن را پر کردند. احتمال میرود که تونل قسمتی از این را
زیرزمینی بودهاست؛ این راه بهقدری بزرگ بود که میشد با درشکه از آن عبور کرد.
پشت دیوار بلند ارگ تبریز در هر سه سمت ویرانهاست با تکه باغی و خانهای و مدرسهای.
دهانهٔ محراب ۳۸ پا است و ۶۹ پله که از آن میشد به راحتی بالا رفت. بین دو
دیوار از سمت خاور ساخته شدهبودکه در زمان سلطنت رضاشاه قسمتی از تپهٔ اطراف ارگ
را بهصورت باغ و گردشگاه عمومی درآوردند که ساختن سالن تئاتر آذربایجان هم در
همین برنامه بودهاست. بهطوری که مشهود است در زیر ابن بنا، سه نقب یا دالان
زیرزمینی وجود داشته که یک رشتهٔ آن از ارگ به شنبغازان و رشتهٔ دیگر به باغمیشهٔ
فعلی -محل سابق ربع رشیدی- و رشتهای نیز از وسط بازار گذشته و پس از عبور از زیر رودخانهٔ
آجیچای به حوالی فرودگاه میرسید.
چگونه ارگ تبدیل به مسجد شد
همانگونه
که گفتم مسلم ملکوتی امام جمعه سابق تبریز اصرار عجیبی در تخریب ارک داشت که توسط
جانشینانش به شدت ادامه یافته است . ملکوتی کتابی به نام مسجد مسجد شد نوشته و
تمام سعی خود را برتخریب این بنا و ساخت مصلی به نام امام خمینی نهاد و محوطه
تاریخی مزبور را تبدیل به یک موقوفه کرد.متن وقف نامه مصلاي امام
خميني تبريز
بسماللّه الرحمن
الرحيم
هو الواقف علي الضمائر والسرائر
هو الواقف علي الضمائر والسرائر
الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلها. الحمدللّه الّذي قدّر أن يصنع
بنيآدم عملاً لاينقطع بموته و يصل اليه في دار البقاء اثره و ثوابه بعد فنائه و
مکّنه من أن يدّخر في حياته من ماله ليومه الّذي لاينفع فيه مال و لا بنون و شرع
له ان يجعل في داره الفاني ما يکون باقياً و صالحاً له يوم يعيش و يقطع رجائه
والصلاة والسلام علي خير سفرائه و رسله و افضل بريّته محمّد بن عبداللّه و آله
الطيبين الطاهرين الّذين وصل الينا منهم أنّ خير ما يفعله الرجل بعده ثلاثة: ولد
بارّ يستغفر له و سنّة خير يقتدي به فيها و صدقة تجري من بعده، و بالأخص ابنعمه و
وصيّه بلا فصل الّذي علّمنا احکام الوقف والصدقة الجارية بل نفس الوقف والصدقة
الجارية بقوله الکريم: هي صدقة بتاً بتلا في حجيج بيتاللّه و عابر سبيله لاتباع
و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنةاللّه والملائکة والناس أجمعين
لايقبلاللّه منه صرفاً و لا عدلاً (تهذيب، ج2، ص319)
فأقول آخذاً منه عليهالسلام و تابعاً له و هو إمامي المنصوب من قبلاللّه و رسوله، صلياللّه عليه و آله، هادياً لي و لجميع المؤمنين بعد نبيّنا: هذا ما اوقف و قضي في ماله عبداللّه مسلم بن يوسف الملکوتي ابتغاءَ وجهاللّه في الدار الاخرة ليولج به الجنة و يصرف به عن النار و يصرف النار عنه يوم تبيض وجوه و تسود وجوه واللّه المستعان علي کل حال و لايحل لإمرء مسلم يؤمن بالله واليوم الآخر أن يغير شيءً مما اوقفت به في مالي و لايخالف فيه أمري من قريب و لا بعيد من ذيسلطة او سوقة فمن غيّرها عن وجهها او باعها بغير وجهها او وهبها او صرفها في غير وجهها وجهتها فعليه لعنةاللّه و اوليائه والملائکة والناس اجمعين و لايقبل اللّه منه صرفاً و لا عدلاً.
و هذا تفصيل الموقوفات علي مصلي الامام في بلدة تبريز من الاعيان المنقولة و غير المنقولة علي ما تتلي و تبين. و بايد که معلوم باشد که اين اموال و املاک موقوفه از منقول و غير منقول لازم است فقط در احداث و بناء و تعمير مصلاي امام عيناً و يا منفعةً مصرف شود و استفاده از آنها در مصارف ديگر جايز نيست به هيچ وجه از وجوه.
آن موقوفات به قرار ذيل است:
اول: ميدان ترهبار که محتوي امور مذکور است:
الف. ميدان ترهبار جديدالاحداث در زمين معروف به کشتارگاه قديم که داراي يکصد و هشتاد مغازه ميباشد و مساحت زمين مزبور چهارده هزار و هشتصد مترمربع است.
ب. محوطه بزرگ براي استقرار وسائل نقليه سنگين وغيره و خودروها جهت تخليه بار و بارگيري تهيه و آماده شده است.
ج. چهار انبار بزرگ در چهارگوشه ميدان براي نگهداري کالا و امتعه در نظر گرفته شده است و فعلاً از آنها بهرهبرداري ميشود.
د. باسکول بزرگ که داراي درب ورودي از خارج ميدان، و درب خروجي به محوطه ميدان، و آماده بهرهبرداري است.
هـ. دفتر براي اداره امور ميدان، با جميع تجهيزات لازم ثابت و متحرک.
و. مسافرخانه براي استراحت رانندگان و مسافرين و مراجعين و واردين به ميدان و ضمناً مسافرخانه يادشده داراي محوطه مستقل غير از محوطه ميدان بزرگ است.
ز. قهوهخانه جهت شام و ناهار و چايخوري.
ح. خانه از براي اسکان محافظين و کارمندان ميدان تهيه شده است.
ط. کل آنچه از براي ميدان ترهبار از تجهيزات در عصر حاضر لازم است، در اين ميدان آماده و مهيا شده است و نقشه همه آنها قبل از احداث ميدان و بعد از احداث بناء آن در بايگاني مصلاي امام خميني (ره) موجود است.
ي. مسجد مردانه و زنانه در اين ميدان احداث شده است که داراي محوطه و وضوخانه ميباشد.
در احداث و بناي اين ميدان اينجانب متحمل زحمات طاقتفرسايي شدهام و کسي به من در احداث آن کمکي براي خدا نکرد، بلکه به هر کس امور اين ميدان را محول کردم متوجه شدم که در فکر استفاده شخصي است. حتّي اين ميدان را خيال ميکردند که من از براي شخص خودم بنا ميکنم به همين سبب آن را به شخص اينجانب نسبت ميدهند در تبريز معروف به ميدان ترهبار آيتاللّه ملکوتي است در حاليکه مال شخص من نيست وقف کردهام به مصلاي امام و به هر حال معلوم باشد که نبايد اين ميدان فروخته شود، بلکه بايد منافع و عايدات آن بعد از مصرف در تعمير خود آن، اگر نياز به تعمير داشته باشد يا در نيازهاي ديگر در صورت نياز به آن، بقيه در احداث مصلاي امام صرف شود و بعد از احداث آن در نگهداري آن الي يومالقيامه صرف شود.
خلاصه محتواي ميدان ترهبار مذکور به قرار ذيل است:
1. يکصد و هشتاد دهنه مغازه؛ 2. انبار بزرگ چهاردهنه؛ 3. باسکول يک دستگاه؛ 4. محوطه استقرار وسائل نقليه سنگين و سبک جهت بارگيري و تخليه بار و خودروهاي مراجعين به ميدان؛ 5. مسافرخانه؛ 6. مهمانخانه؛ 7. دفتر ميدان؛ 8. محوطه مربوط به مسافرخانه و مهمانخانه؛ 9. خانه به جهت سکونت محافظين ميدان؛ 10. محل براي استقرار بانکها؛ 11. محل براي استقرار مخابرات؛ 12. مسجد مردانه وزنانه و درمانگاه؛ 13. وضوخانه؛ 14. ميدان در محلي واقع شده که سه طرف تمام آن خيابان و نصف طرف شرقي آن نيز خيابان ميباشد.
دوم: پاساژ معروف به پاساژ مصلاي امام خميني واقع در خيابان جمهوري اسلامي است؛ پنج طبقه شامل و محتوي چهارصد و پنجاه دهنه مغازه ميباشد که همه مغازهها سکنه دارد، لکن متأسفانه بعضي از سکنههاي آن، که بايد سرقفلي بپردازند تا به حال وجه اجاره را هم مديون هستند، با اينکه سفته دادهاند و در بايگاني مصلاي امام خميني (ره) سفته آنها موجود است. اميد دارم انشاءاللّه موفق بشوند که قرض خودشان را پرداخت بنمايند.
سيم: خانهاي که در مجاورت پاساژ مزبور خريدهام و مغازههايي در آنجا احداث نموده و جزء پاساژ مذکور قرار دادهايم. سند پاساژ و خانه مزبور در بايگاني مصلاي امام ميباشد.
در ضمن بايد عايدات اين پاساژ و مغازهها پس از صرف در تعمير خود آن در احداث و بناء و تعمير مصلاي امام صرف بشود و فروش رقبه آن پاساژ قديم و جديد جايز نيست و اگر خدانکرده کسي اقدام به فروش آن بنمايد مشمول حکم بايع وقف خواهد شد و صرف عايدات آن در غير تعمير رقبه خود پاساژ و در غير احداث مصلاي امام، صرف در غير جهت وقف است به خدا پناه ميبرم از اين عمل غير مشروع!
چهارم: گاراژ معروف به «گاراژ حرّ» که در برِ خيابان کمربندي واقع شده است، داراي محوطه
بزرگ جهت استقرار وسائل نقليه سنگين و سبک که از براي تعمير به آنجا ميآيند يا از براي هدف ديگر ميخواهند در آن محوطه مستقر شوند، و در آن گاراژ، کارگاههاي متعدد براي تعمير ماشينهاي سبک و سنگين درست و تهيه شده است و وقف بر مصلاي امام است و به سکنه سابق «گاراژ اطمينان» تحويل دادهايم، پس سکنه اين گاراژ کساني هستند که قبلاً در گاراژ اطمينان مغصوب از «مسجد عليشاه» ساکن بودهاند و بابت کارگاههايي که در اينجا به آنها تحويل داده شده است، هيچگونه سرقفلي از آنها اخذ نشده است و بعضي از آنها مسلمان و بعضي از آنها از اقليتهاي مذهبي ارامنه هستند و فعلاً همه آنها بايد فقط بر طبق نظريه اداره اوقاف وجه اجاره پرداخت کنند و در احداث و بناء مصلاي امام صرف شود.
اين گاراژ در سه طرف آن، کارگاه ساخته شده است و به مستأجرين مزبور تحويل داده شده، و طرف غربي آن که برِ خيابان کمربندي است، در آن طرف گاراژ مزبور، درب ورودي واقع شده است و دو قطعه زمين در دو طرف درب است و آن براي مهمانسرا پيشبيني شده است که همکف آن بايد تجاري و طبقات فوقاني، مهمانسرا و مسافرخانه ساخته شود و عايدات آن در احداث مصلاي امام صرف شود و ضمناً معلوم باشد که زيرزمين آنجا به دو نفر داده شده و يک مقداري هم از آن را ساختهاند.
نبايد اين زمين به فروش برسد، بلکه بايد در آن محل تجاري ومهمانسرا ساخته شود و از سرقفلي آن و وجه اجارهاش در احداث مصلاي امام استفاده بشود.
پنجم: مجتمع مسکوني حرّ که مرکب از بيست واحد مسکوني است و در شش طبقه قرار دارد و در پشت گاراژ حرّ واقع شده و فعلاً ساختمان آن به اتمام رسيده است.
رقبه آن بايد فروخته شود و در احداث و بناء مصلاي امام صرف شود (إنشاءاللّه) اين مجتمع مسکوني حرّ را مثل گاراژ حرّ وقف کردهام، با اين فرق که رقبه گاراژ و زمين واقع در جلو آن باقي باشند، از عايدات آنها در احداث مصلاي امام استفاده شود و از قيمت رقبه مجتمع مسکوني حرّ که سيصد ميليون تومان تخمين زده ميشود در احداث مصلاي امام استفاده شود.
ششم: بجينگ که در زميني به مساحت پنج هکتار در کنار کمربندي جديد بنا شده است و همه دستگاه و ماشينآلات و وسائل خريداري شده و تنظيم نمودهاند و يک حلقه چاه عميق متصل به قنات در آن محل باز احداث شده است و ساختمان خود کارخانه و خانه مربوط به آن، براي محافظين و دفتر و اطاق مدير و مهندسين همه آماده بهرهبرداري است. اين کارخانه و زمين آن و دستگاههاي مربوط و ساختمانهاي احداثشده در آن محل را وقف بر مصلاي امام نمودهام و قبض و اقباض اصالتاً و توليتاً به عمل آمده است و تغيير آن جايز نيست و بايد عايدات و منافع در احداث مصلاي امام به مصرف برسد. فمن غيّر منها شيءً من وارث او سلطان او قاض او کاتب فقد باءَ بأثمه فيها و عليه لعنةاللّه والملائکة والناس اجمعين و مدارک قطعات و دستگاه ماشين آلات بجينگ در بايگاني دفتر مصلاي امام موجود است.
هفتم: زمين دفتر مصلاي امام و ساختمان در پنج طبقه در کوچه عيسيخان در نزديک مسجد کدخداباشي که آنها را وقف کردهام به مصلاي امام خميني (ره) و قبض و اقباض اصالتاً و توليتاً حاصل شده است. ادارات و کارگاههاي مربوط به مصلاي امام از اين ساختمان ميتوانند و جايز است استفاده بنمايند، از ماشينآلات و وسائل تحريريه و نقشهبرداري و ساير دستگاههاي مهندسي موجود در آنجا که صورت ريز همه آنها در بايگاني مصلاي امام ميباشد، ميتوانند از آنها در امور مربوط به احداث مصلاي امام استفاده کنند و مانعي نيست، اما در امور غير مربوط به
احداث مصلاي امام به هيچ وجه استفاده از آن ساختمان يا از وسائل مربوط به آن جايز نيست و دفتر شوراي سياستگزاري ائمه جمعه، استقرار آن دفتر در آنجا عاريتي است و نبايد در آنجا مستقر باشد.
هشتم: زميني در شهرستان سردرود که به شصت قطعه تفکيک شده که فعلاً در اختيار سيّد موفقي ميباشد. و به اعتبار مجاور بودن آن با باغ و کارخانه مشاراليه، ايشان و همچنين شهرداري سردرود از موضوع اطلاع دارند و پرونده آن در شهرداري موجود است به اعتبار اينکه زمين مزبور باغي بوده است که شهرداري تفکيک کرده و آقاي سيد موفقي از همه اين مطالب اطلاع دارند و من
زمين تفکيکشده را به مصلاي امام خميني (ره) بعد از استجازه از امام (ره) وقف نمودم وکالتاً و توليتاً قبضواقباض به عمل آمد و بايد فروخته شود و قيمت آن در احداث مصلاي امام صرف شود.
نهم: قطعهباغي در آبرساني جنب بيمارستان شمس به مساحت سي و ششهزار مترمربع مبتاع از حاجصمدي و ساير وراث ساوجبلاغي پس از خريداري، وقف به مصلاي امام خميني (ره) کردم. اصالتاً و توليتاً قبض و اقباض حاصل شده ابتياع اين باغ اسرار مگو دارد و پرونده قطور آن، بايگاني مصلاي امام خميني (ره) را زينت بخشيده است... به بهانهاي اين باغ بيست و شش ميليون توماني مصلاي امام به غارت رفته بود برگرداندم، اين موضوع باعث شد جمعي بيخبر از همه واقعيات را بر عليه من بسيج کردند. در هر حال اين قطعه باغ يا بايد رقبهاش فروخته شود و در احداث مصلاي امام صرف شود يا بيمارستاني احداث نموده منافع و عايدات آن در احداث مصلاي امام صرف شود.
دهم: قطعه باغي در طرف مغرب خيابان آبرساني به مساحت دو هزار مترمربع از حاج صمدي و ساير وراث ساوجبلاغي خريده و به مصلاي امام وقف نمودهام، بايد به فروش برسد و در احداث مصلاي امام صرف شود.
يازدهم: زمين شهرک امام خميني (ره)، قطعه اول آن زميني است به مساحت سيصد و پنجاه هکتار، آن را به مصلاي امام وقف کردهام و قبض و اقباض اصالتاً و توليتاً حاصل شده است و وقفيت تمام شده. بايد تفکيک بشود و به فروش برسد و قيمت بهدستآمده در بناء مصلاي امام به مصرف برسد و به هيچ وجه نبايد در مصارف ديگر مصرف شود. ضمناً معلوم شود که در ميان اين قطعه، مقداري زمين شخصي بود، مربوط به آقاي حاج محسن مارالاني، بعد از اينکه ما اين قطعه را به مصلاي امام وقف کرديم و يک نفر را براي رسيدگي به امور اين قطعه تعيين نموديم، آقاي مذکور پس از آنکه از موضوع وجود زمين شخصي در وسط قطعه مذکور مطلع شد، آن زمين شخصي را از مارالاني براي خودش و کسان منسوبين خود خريد. در صورت امکان با تحصيل رضايت صاحبان آن زمينهاي شخصي، بهتر است از آنها خريداري شود تا اينکه تمام شهرک، مربوط به مصلاي امام شود و اگرنه در نقشهبرداري شهرک مصلاي امام کارشکني خواهند کرد کما اينکه در نقشه تهيهشده از اين قطعه در سابق اين عمل را انجام دادهاند و نقشه مذکور در بايگاني مصلاي امام موجود است و اين قطعه متصل به اراضي روستاي کرکج و از آق درّه شروع ميشود تا آسياب خرابه که در وسط قطعه واقع ميشود و منتهي به اراضي مزروعه بارنج ميگردد و مقداري معتنيبه از اين قطعه را بعضي افراد گرفته و کارخانجات شخصي در آنجا بنا کردهاند و همه اين حدود و خصوصيّات در نقشه بايگاني مصلاي امام مشخص ميباشد.
دوازدهم: قطعه دوم [زمين شهرک امام خميني (ره)] به مساحت بيست و پنج هکتار است، مشرف بر جاده تبريز ـ تهران و در يک طرف متصل به دانشگاه آزاد اسلامي و قطعه اول از طرف جنوب متصل به جاده تبريز ـ تهران، قطعهاي بسيار مرغوب و مناسب براي احداث غرفههاي تجاري ومدارس و ادارات و مؤسسات دولتي و شخصي است و در فاصله بين دانشگاه آزاد اسلامي و جاده تبريز ـ تهران واقع شده است اين قطعه را پس از تملک به مصلاي امام وقف کردم و قبض و اقباض شرعي معتبر در لزوم وقف حاصل شد، فمن بدّله بعد ما سمعه فعليه اثمه و اين قطعه مثل قطعه اول بايد تفکيک شده و به فروش برسد و در احداث مصلاي امام، انشاءاللّه، مصرف بشود.
سيزدهم: قطعه سوّم [زمين شهرک امام خميني (ره)] پانصد و پنجاه هکتار زمين است که از منتهياليه قطعه اول شروع ميشود و به آرپادرّسي و جاده اهر به تبريز منتهي ميشود و
نقشهبرداري هم شده است و از وزارت مسکن کتباً مجوز اخذ شده است، نه براي فروش، بلکه براي جنگلکاري و احداث کارخانجات. پس از طي مراحل قانوني آن را باز وقف به مصلاي امام کردهام که از عايدات آن در احداث مصلاي امام استفاده شود (تملک اين قطعات با حق تحجير انجام شده است.)
چهاردهم: قطعه چهارم [زمين شهرک امام خميني (ره)] زميني است به مساحت پنج هکتار از اراضي روستاي کرکج معروف به ساري زمي و داراي ساختمان انبار بزرگ است که وسائل ساختماني و لوازم مصلاي امام در آن انبار قرار داده ميشود اطاقهايي براي محافظين و متصدي انبار در آنجا ساخته شده و يک حلقه چاه عميق دارد، با قباله عادي به واسطه آقاي مرتضي چايچي خريداري شده است و متصل به نمايشگاه دائمي بزرگ تبريز است و جناب آقاي لاهوتي هم اطلاع کامل دارند و اين قطعه زمين را با چاه عميق واقع در آن و همچنين انبار بزرگ و اطاقهاي محافظين را پس از خريداري وقف کردم به مصلاي امام و قبض و اقباض حاصل شده است و سند اين قطعه مثل اسناد قطعات سابق در بايگاني مصلاي امام موجود است و تغيير و تبديل وقفنامه اينها و استفاده از اينها در غير جهت وقف به هيچ وجه جايز نيست.
پانزدهم: يک باب خانه در محله شنب غازان که مالک سابق آن خانه، آن را به مصلاي امام وقف کرده است و توليت آن خانه را به عهده اينجانب قرار داده است، من هم قبول کردم و براي اينکه وقفيّت شرعاً تمام و منجز شود خانه را تحويل گرفتم و به خود واقف اجاره دادم و در هر ماه علاوه از وجه اجاره به خود واقف از حيث معاش کمک مالي هم ميرسانم.
شانزدهم: يک باب خانه در سردرود از براي سکونت روحاني آن شهرستان ساخته شده است. زمين آن خانه از آنِ مصلاي امام ميباشد و در شهرداري آن شهر، اسناد و مدارک موجود است، ولکن ساختمان آن را مقداري من کمک کردهام و مقداري ديگر را اجازه دادهام کساني ديگر از وجوه خيريّه صرف کردهاند و حسينيّه نيز در آن خانه ساخته شده است و آن خانه نبايد فروخته شود و بايد هميشه محل سکونت روحاني آن شهرستان باشد و تعميرات آن خانه هم بايد از طرف مصلاي امام تأمين بشود و صيغه وقف آنجا را به همين شرايط اجراء کردهام.
هفدهم: يک باب خانه در شهرستان الخيچي که در آن شهر معروف است به خانه مسجد و مقصود از مسجد، مسجدي است که در آن شهر ساخته شده است و در آن شهر قبل از انقلاب اسلامي مسجدي نبود و اين خانه را به مصلاي امام وقف کردهام جهت اسکان روحاني که در آنجا اقامه نماز پنج وقت را بنمايد و فعلاً جناب آقاي شکوهي در آن خانه ساکن است.
هجدهم: يک باب خانه مسکوني در محله کوچه باغ که مالک سابق آن خانه، آن را به مصلاي امام وقف کرده است و توليت آن را به اينجانب قرار داده و قبض و اقباض شرعي هم حاصل شده است و سند آن در بايگاني مصلاي امام موجود است.
نوزدهم: يک باب خانه مسکوني در شهرستان ممقان که فعلاً امام جمعه آن شهر در آن خانه ساکن است و آن خانه از پول مربوط به مصلاي امام تبريز ساخته شده است و امام جمعه در مقابل آن پول چک داده بود، بعد آمد گفت: متمکن از پرداخت پول نيست، مصلاي امام خانه را در عوض پول قبول کند و هيأت امناي مصلاي امام همان کار را کرد، لکن زمين آن خانه مربوط به مصلاي امام نيست، قيمت زمين بايد از طرف مصلاي امام پرداخته شود.
بيستم: اعيان خانه در شهرستان گوگان که زمين آن خانه مربوط به اداره اوقاف است و فقط، مصلاي امام اعيان آن خانه را ساخته است.
بيست و يکم: روستاي سيسان استيجاري از اولاد ذکور خواجه دمشق امير چوپاني که موقوفعليهم روستاي مزبور هستند و مصلاي امام و کميته امداد، روستاي مزبور را از موقوفعليهم اجاره کرده است به مدت نود و پنج سال و دو حلقه چاه عميق در آن احداث کردهاند بعلاوه تعمير چاه عميق قديم و خريد موتور از براي آن و دو دستگاه تراکتور جهت زراعت روستاي مزبور خريداري کردهايم و مدت دو سال خود مصلاي امام و کميته امداد امام مزارع آن را اداره کردند. پس از دو سال اداره کشاورزي اقدام به احياء باغات و مزارع آنجا نمود و مدتي هم چند نفر مهندس در آن مشغول به کار شدند و خوب هم کار جلو ميرفت. متأسفانه سپاه پاسداران دست بر روي مزارع و باغات گذاشت و در سال اول به يازده ميليون اجاره کردند ولکن صرف مقاوله شد. تا به حال نه به مصلاي امام و نه به کميته امداد امام و نه به موقوفعليهم هيچ چيزي پرداخت نکردهاند و بايد شرعاً نسبت به همه سالهاي گذشته اجرت مثل بپردازند و باز تصرفات آنها در آن روستا که وقف به اولاد ذکور است مشروع نيست، بايد اگر خواستند اجاره بنمايند و چاه عميقها هم مربوط به مصلاي امام و کميته امداد امام است، تصرف در آنها جايز نيست و از همه اين مطالب، جناب آقاي حاج احد پنجهشکار اطلاع کامل دارند، به اعتبار اينکه خود ايشان بود که از طرف جناب آقاي اسدي، فرمانده سپاه، به نزد من آمدند و پيشنهاد کردند که روستاي مزبور به سپاه واگذار بشود و من به ملاحظه بعضي جهات، ديدم صلاح همين است ولکن متأسفانه وجه اجاره را پرداخت نکردند.
بيست و دوم: شش دانگ باغ شماره دو هزار و نهصد و چهار بخش دو تبريز، برزن مارالان که مالکين، آن باغ را به اينجانب واگذار نمودهاند و من هم وقف به مصلاي امام کردم و قبض و اقباض معتبر حاصل شد که بايد در احداث مصلاي امام قيمت آن صرف شود.
بيست و سوم: ماشينآلات سنگين و غير سنگين:
الف. بولدوزر، دو دستگاه، اسناد و مدارک خريد آنها در بايگاني مصلاي امام موجود است؛
ب. لودر يک دستگاه؛
ج. ماشين باري يک دستگاه؛
د. تراکتور دو دستگاه؛
هـ. کمپرسي يک دستگاه؛
ز. وانت باري دو دستگاه؛
ح. وسائل آب (لوله و غيره با انواع مختلف آن)؛
ط. وسائل و لوازم برق؛
ي. وسائل مخابرات (گوشي تلفن، فاکس و کامپيوتر)؛
ت. امتيازات آب و برق؛
ل. امتيازات تلفن بيست و هشت رشته؛
م. وسائل تحرير و بايگاني.
بيست و چهارم: وسائل آشپزخانه از اجاق گاز تا قاشق و چنگال، يعني تمام وسائل پذيرايي براي تقريباً سه هزار نفر مهمان؛ همه وسائل در انبار مصلاي امام موجود است.
بيست و پنجم: آهنآلات جمعشده در انبارهاي مصلاي امام در خود شهر تبريز و در انبار کرکج و همچنين ساير لوازم ساختماني که بايد در احداث مصلاي امام مصرف بشود و استفاده از آنها در محل ديگر جايز نيست، مثل ساير اموال و املاک موقوفه مصلاي امام، و بعضي از مؤمنين از اهل
اطلاع به من نقل کردند که قيمت آهنآلات موجود فعلاً بالغ به پيش از يکصد و پنجاه ميليون تومان ميباشد.
بيست و ششم: شماره حساب 19115 مربوط به مصلاي امام است و بعضي از اين موقوفات در آخر کتاب مسجد مسجد شد ضبط شده است.
بيست و هفتم: کتابهاي دو کتابخانه را از آقاي محمدي شربياني، کتابفروشي جهان در تهران، خريدهام و به مصلاي امام تبريز وقف کردهام و صيغه وقف خوانده شده و قبض و اقباض اصالتاً و توليتاً به عمل آمده است و کتابهاي کتابخانههاي مذکور فعلاً در کتابخانه مدرسه ولي عصر تبريز به رسم امانت گذاشته شده است. انشاءاللّه بعد از احداث ساختمان کتابخانه مصلاي امام به آنجا انتقال داده شود و فهرست کتابهاي اين کتابخانهها در بايگاني مصلاي امام موجود است.
بيست و هشتم: وسائل نقشهبرداري از قبيل ميزهاي متعدد و دستگاهها و ماشينآلات و اقلام و خطکشهايي که در نقشهبرداري مهندسين لازم است خريداري شده و به مصلاي امام وقف کردهام و فعلاً در انبار مصلاي امام موجود ميباشد.
ضمناً معلوم شود مغازههايي که در اطراف مصلاي امام احداث شده است، آن مغازهها بايد بعداً تخريب بشوند و زمين و محل آنها جزء مصلاي امام قرار بگيرد زيرا آن مغازهها در زميني که قبلاً از مسجد جامع تاجالدين عليشاه بود، بنا شدهاند براي حفظ مسجد از تجاوز متجاوزين و تعدي متعدين و غصب غاصبين پس بايد بعد از حصول امنيت از تعدي به مسجد جامع که اصل اولي آنهاست برگردانده شوند، يعني جزء مسجد جامع قرار داده شود.
بيست و نهم: همه وسائل موجود در مصلاي موقت، از قبيل فرش و پرده و بلندگو و آلات و اسباب صوت و تصوير و وسائل گرما و خنک و غيره وقف مصلا است.
سيام: وسائل و لوازم موجود در کفشکن مردانه و زنانه؛ وقف مصلاي امام ميباشد.
سي و يکم: زميني در کوچه خيريه به مساحت هفتصد و پنجاه مترمربع که نقشه پاساژ در چهارده طبقه تهيه شده است و از شهرداري مجوز آن گرفته شده است و خاکبرداري هم شده و طبقات يادشده براي اهداف مختلف پيشبيني شده است که نقشه يادشده نشاندهنده آن اهداف ميباشد.
و در مجاور زمين مزبور خانهاي هست، بهتر است با رضايت صاحب يا صاحبان آن خانه و غير آن خانه خريداري شود و جزء پاساژ قرار داده شود و نقشه پاساژ و همه مدارک مربوط به آن در بايگاني مصلاي امام موجود است. اين زمين را به مصلاي امام وقف کردهام که منافع و عايدات در بناء آن صرف شود.
سي و دوّم: زمين مدرسه آتشاب که در اجاره آموزش و پرورش است که اجارهنامه و اسناد در بايگاني مصلاي امام موجود ميباشد؛ وقف مصلاي امام ميباشد.
سي و سيّم: دو قطعه زمين که يکي در جنب پمپ بنزين به مساحت پانصد مترمربع و قطعه ديگر در جلوي دبيرستان به مساحت دو هزار و هشتصد و پنجاه و دو (2852) مترمربع است وقف مصلاي امام است.
سي و چهارم: زمين به مساحت دويست هزار مترمربع از جنگلباني اخذ شده است، جهت بناء کارخانه بافندگي و غيره و مدارک و اسناد در بايگاني مصلاي امام موجود است. مضاف بر اينکه اسناد و مدارک اين قطعه و قطعات گذشته اخذشده از جنگلباني در [اداره] زمين شهري و جنگلباني موجود است. باز معلوم باشد اين قطعات را بعد از اخذ مجوز، تحجير هم کردهايم.
اين املاک و اموال که تحت ارقامي از يک تا سي و چهار قرار گرفته است، اينجانب آنها را تهيه و جمعآوري کردهام و در خصوص به دست آوردن آنها از امام، رضواناللّه تعالي عليه، مجاز بودهام و در اينباره متحمل زحمات زياد شدهام و بلکه، مورد اتهامات ناروايي قرار گرفتهام. انما اشکوا بثّي و حزني الي اللّه، و جهت اين امر هم واضح و روشن است، چون قبل از رفتن من به تبريز نه مصلاي امام در آن شهر بود و نه موقوفات مصلاي امام بود، ضمناً بايد معلوم باشد در تهيه اين املاک و اموال موقوفات از سهم مبارک امام (ع) استفاده نشده است، مگر در بعضي مواقع خاص باقتضاء ضرورت به عنوان قرض مبلغي برداشته شده است که مدارک و اسناد آن در بايگاني موجود است که بايد پرداخته شود.
همه اين املاک و اموال معينه و مشخصه را به جهت احداث مصلاي امام در شهرستان تبريز در محل مسجد جامع تاجالدين عليشاه در خارج محله مهاد مهين وقف کردهام و صيغه وقف با عربي و فارسي اصالتاً و توليتاً جاري شده است و پس از آن قبض و اقباض معتبر در لزوم وقف باز اصالتاً و توليتاً به عمل آمده است و تحقق يافته است. پس استفاده از اين موقوفات مسجّله و مندرجه در اين وقف نامچه در غير جهت وقف مذکور در آن (که احداث مصلاي امام در محل مزبور است) به هيچ وجه جايز نيست، کما اينکه تبديل اين موقوفات و تمليک و تملک آنها به هيچ نحوي از انحاء در غير موارد استثناء شده مشروعيت ندارد و همچنين تبديل خود وقف ولو به نوع ديگر از وقف و تغيير عنوان آن از عنوان موقوفه مصلاي امام و از عنوان موقوفات عبداللّه مسلم ملکوتي به عنوان ديگر و نام شخص آخر، مثل بنياد خيريه يا بنياد مصلاي امام يا موقوفات فلان و فلان مجاز [نبوده] و شرعيت ندارد. فمن بدّله بعد ما سمعه فعليه اثمه و لعنةاللّه عليه و توليت اين موقوفات مادامالحيات با خود واقف ميباشد و بعد از موت واقف در هر عصر و زمان با ولي امر مسلمين، مقام معظم رهبر انقلاب خواهد بود و ده درصد (10%) از عايدات اين موقوفات در هر عصر و زمان حقالتوليه است. و حيث ان الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلها ان هذه الاملاک المسجلة في هذه الاوراق والرقبات المرقمة بالارقام البالغة بالرابع والثلاثين رقبة والاموال المحدودة بحدودها الخاصة بها والاشياء المتعينة المتشخصة بتعينها و تشخصها المخصوصة لها والاجناس المسطورة المکتوبة في تلک الصحف المرفوعة الموضوعة بين ايدينا من الاعيان المنقولة و غير المنقولة ما تصدقت بها صدقة بتة بتلاً تقرباً الياللّه تعالي و اوقفتها وقفاً مؤبداً قاصداً لوجه اللّه تبارک و تعالي و حبستها حبساً لإلهي الّذي لا اله الا هو لکونه اهلاً للعبادة فحسب دون غيره و لا شريک له في العبادة کما لا مثل و لا نظير له في وجوب الوجود والوحدانية والألوهية بعد ما تملکتها بالوجوه الشريعة والسبل الإسلاميه مراعياً فيها الموازين الالهية المحمّدية و الاحکام المشروعة المعتبرة في المذهب الجعفريه الاثناعشريه و انا عبداللّه مسلم بن يوسف الملکوتي في صحة من عقلي و جواز من امري تقرباً الياللّه جل اسمه و تعالي شأنه و ابتغاء ثوابه يوم تبيض وجوه و تسوّد وجوه تصدقت بجميعها بحدودها المشخصة الخاصة بها والمندرجة في الاوراق المتقدمة الستة والعشرين ورقةً صدقة موقوفة لله تعالي وحسباً مؤبداً محرماً بتة لا رجوع فيها و لا إستثناء فيها و لاتباع الا بشرائطها في وجهها المسجلة و لاتوهب و لاترهن بوجه و لاتورث و لاتملک بشيء من سبل الاملاک الا بالوجه الّذي دکر هو فيما سبق في صرفها في جهة الموقوفة لها حتي يرثها الّذي له ميراث السموات و الارض بالاستحقاق و هو خير الوارثين و اخرجتها من ملکي اصالة و امضيتها لجهتها التي وقفت لها و سبيلها و وجهها کذلک التماساً ما عنداللّه بها والدار الآخرة ليصرف اللّه وجهي عن النار و يصرف النار عن وجهي
متن پاسخ حضرت آيت الله خامنهاي مد ظله العالي به نامه آيت الله ملکوتي
بسمه تعالي
محضر مبارک رهبر عظيمالشأن انقلاب اسلامي حضرت آيتاللّه خامنهاي دام ظلّه العالي
سلام عليکم
با تقديم خالصانهترين تحيات و مسئلت مزيد عزت آن حضرت از خداوند متعال، احتراماً املاک منقول و غير منقول مصلاّي حضرت امام خميني (ره) تبريز که در عرض حدود چهارده سال توسط اينجانب به منظور احداث مصلّي فراهم آمده است تا زماني که در تبريز بودم و توليت آن را داشتم با همکاري و تلاش اعضاء محترم هيئت امناء و مديريت عامل، اداره و رسيدگي به امور آن برايم ميسور بود؛ حال که با درخواست برخي از اجله علماء و صلاحديد حضرت مستطابعالي بنا شد در قم باشم، امور آن مصلّي مربوط به حضرت عالي بوده و صلاح آن با جناب عالي ميباشد.
اعلياللّه کلمتکم و ادام عزّکم
قم ـ مسلم ملکوتي
6 /5/ 74
بسمه تعالي
جناب حجتالاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ محسن مجتهد شبستري دامت افاضاته
نظر به اينکه امور اموال مربوط به امام جمعه محترم سابق تبريز، دامت برکاته، از طرف ايشان به اينجانب محوّل است، کليه امور مربوط به اموال مزبور را به جانب عالي محوّل مينمايم تا طبق صلاحديد خود اداره و در مصارف آن مصرف فرماييد. والسلام عليکم و رحمةاللّه
به تاريخ 6 ع 2/ 1416
سيدعلي خامنهاي
فأقول آخذاً منه عليهالسلام و تابعاً له و هو إمامي المنصوب من قبلاللّه و رسوله، صلياللّه عليه و آله، هادياً لي و لجميع المؤمنين بعد نبيّنا: هذا ما اوقف و قضي في ماله عبداللّه مسلم بن يوسف الملکوتي ابتغاءَ وجهاللّه في الدار الاخرة ليولج به الجنة و يصرف به عن النار و يصرف النار عنه يوم تبيض وجوه و تسود وجوه واللّه المستعان علي کل حال و لايحل لإمرء مسلم يؤمن بالله واليوم الآخر أن يغير شيءً مما اوقفت به في مالي و لايخالف فيه أمري من قريب و لا بعيد من ذيسلطة او سوقة فمن غيّرها عن وجهها او باعها بغير وجهها او وهبها او صرفها في غير وجهها وجهتها فعليه لعنةاللّه و اوليائه والملائکة والناس اجمعين و لايقبل اللّه منه صرفاً و لا عدلاً.
و هذا تفصيل الموقوفات علي مصلي الامام في بلدة تبريز من الاعيان المنقولة و غير المنقولة علي ما تتلي و تبين. و بايد که معلوم باشد که اين اموال و املاک موقوفه از منقول و غير منقول لازم است فقط در احداث و بناء و تعمير مصلاي امام عيناً و يا منفعةً مصرف شود و استفاده از آنها در مصارف ديگر جايز نيست به هيچ وجه از وجوه.
آن موقوفات به قرار ذيل است:
اول: ميدان ترهبار که محتوي امور مذکور است:
الف. ميدان ترهبار جديدالاحداث در زمين معروف به کشتارگاه قديم که داراي يکصد و هشتاد مغازه ميباشد و مساحت زمين مزبور چهارده هزار و هشتصد مترمربع است.
ب. محوطه بزرگ براي استقرار وسائل نقليه سنگين وغيره و خودروها جهت تخليه بار و بارگيري تهيه و آماده شده است.
ج. چهار انبار بزرگ در چهارگوشه ميدان براي نگهداري کالا و امتعه در نظر گرفته شده است و فعلاً از آنها بهرهبرداري ميشود.
د. باسکول بزرگ که داراي درب ورودي از خارج ميدان، و درب خروجي به محوطه ميدان، و آماده بهرهبرداري است.
هـ. دفتر براي اداره امور ميدان، با جميع تجهيزات لازم ثابت و متحرک.
و. مسافرخانه براي استراحت رانندگان و مسافرين و مراجعين و واردين به ميدان و ضمناً مسافرخانه يادشده داراي محوطه مستقل غير از محوطه ميدان بزرگ است.
ز. قهوهخانه جهت شام و ناهار و چايخوري.
ح. خانه از براي اسکان محافظين و کارمندان ميدان تهيه شده است.
ط. کل آنچه از براي ميدان ترهبار از تجهيزات در عصر حاضر لازم است، در اين ميدان آماده و مهيا شده است و نقشه همه آنها قبل از احداث ميدان و بعد از احداث بناء آن در بايگاني مصلاي امام خميني (ره) موجود است.
ي. مسجد مردانه و زنانه در اين ميدان احداث شده است که داراي محوطه و وضوخانه ميباشد.
در احداث و بناي اين ميدان اينجانب متحمل زحمات طاقتفرسايي شدهام و کسي به من در احداث آن کمکي براي خدا نکرد، بلکه به هر کس امور اين ميدان را محول کردم متوجه شدم که در فکر استفاده شخصي است. حتّي اين ميدان را خيال ميکردند که من از براي شخص خودم بنا ميکنم به همين سبب آن را به شخص اينجانب نسبت ميدهند در تبريز معروف به ميدان ترهبار آيتاللّه ملکوتي است در حاليکه مال شخص من نيست وقف کردهام به مصلاي امام و به هر حال معلوم باشد که نبايد اين ميدان فروخته شود، بلکه بايد منافع و عايدات آن بعد از مصرف در تعمير خود آن، اگر نياز به تعمير داشته باشد يا در نيازهاي ديگر در صورت نياز به آن، بقيه در احداث مصلاي امام صرف شود و بعد از احداث آن در نگهداري آن الي يومالقيامه صرف شود.
خلاصه محتواي ميدان ترهبار مذکور به قرار ذيل است:
1. يکصد و هشتاد دهنه مغازه؛ 2. انبار بزرگ چهاردهنه؛ 3. باسکول يک دستگاه؛ 4. محوطه استقرار وسائل نقليه سنگين و سبک جهت بارگيري و تخليه بار و خودروهاي مراجعين به ميدان؛ 5. مسافرخانه؛ 6. مهمانخانه؛ 7. دفتر ميدان؛ 8. محوطه مربوط به مسافرخانه و مهمانخانه؛ 9. خانه به جهت سکونت محافظين ميدان؛ 10. محل براي استقرار بانکها؛ 11. محل براي استقرار مخابرات؛ 12. مسجد مردانه وزنانه و درمانگاه؛ 13. وضوخانه؛ 14. ميدان در محلي واقع شده که سه طرف تمام آن خيابان و نصف طرف شرقي آن نيز خيابان ميباشد.
دوم: پاساژ معروف به پاساژ مصلاي امام خميني واقع در خيابان جمهوري اسلامي است؛ پنج طبقه شامل و محتوي چهارصد و پنجاه دهنه مغازه ميباشد که همه مغازهها سکنه دارد، لکن متأسفانه بعضي از سکنههاي آن، که بايد سرقفلي بپردازند تا به حال وجه اجاره را هم مديون هستند، با اينکه سفته دادهاند و در بايگاني مصلاي امام خميني (ره) سفته آنها موجود است. اميد دارم انشاءاللّه موفق بشوند که قرض خودشان را پرداخت بنمايند.
سيم: خانهاي که در مجاورت پاساژ مزبور خريدهام و مغازههايي در آنجا احداث نموده و جزء پاساژ مذکور قرار دادهايم. سند پاساژ و خانه مزبور در بايگاني مصلاي امام ميباشد.
در ضمن بايد عايدات اين پاساژ و مغازهها پس از صرف در تعمير خود آن در احداث و بناء و تعمير مصلاي امام صرف بشود و فروش رقبه آن پاساژ قديم و جديد جايز نيست و اگر خدانکرده کسي اقدام به فروش آن بنمايد مشمول حکم بايع وقف خواهد شد و صرف عايدات آن در غير تعمير رقبه خود پاساژ و در غير احداث مصلاي امام، صرف در غير جهت وقف است به خدا پناه ميبرم از اين عمل غير مشروع!
چهارم: گاراژ معروف به «گاراژ حرّ» که در برِ خيابان کمربندي واقع شده است، داراي محوطه
بزرگ جهت استقرار وسائل نقليه سنگين و سبک که از براي تعمير به آنجا ميآيند يا از براي هدف ديگر ميخواهند در آن محوطه مستقر شوند، و در آن گاراژ، کارگاههاي متعدد براي تعمير ماشينهاي سبک و سنگين درست و تهيه شده است و وقف بر مصلاي امام است و به سکنه سابق «گاراژ اطمينان» تحويل دادهايم، پس سکنه اين گاراژ کساني هستند که قبلاً در گاراژ اطمينان مغصوب از «مسجد عليشاه» ساکن بودهاند و بابت کارگاههايي که در اينجا به آنها تحويل داده شده است، هيچگونه سرقفلي از آنها اخذ نشده است و بعضي از آنها مسلمان و بعضي از آنها از اقليتهاي مذهبي ارامنه هستند و فعلاً همه آنها بايد فقط بر طبق نظريه اداره اوقاف وجه اجاره پرداخت کنند و در احداث و بناء مصلاي امام صرف شود.
اين گاراژ در سه طرف آن، کارگاه ساخته شده است و به مستأجرين مزبور تحويل داده شده، و طرف غربي آن که برِ خيابان کمربندي است، در آن طرف گاراژ مزبور، درب ورودي واقع شده است و دو قطعه زمين در دو طرف درب است و آن براي مهمانسرا پيشبيني شده است که همکف آن بايد تجاري و طبقات فوقاني، مهمانسرا و مسافرخانه ساخته شود و عايدات آن در احداث مصلاي امام صرف شود و ضمناً معلوم باشد که زيرزمين آنجا به دو نفر داده شده و يک مقداري هم از آن را ساختهاند.
نبايد اين زمين به فروش برسد، بلکه بايد در آن محل تجاري ومهمانسرا ساخته شود و از سرقفلي آن و وجه اجارهاش در احداث مصلاي امام استفاده بشود.
پنجم: مجتمع مسکوني حرّ که مرکب از بيست واحد مسکوني است و در شش طبقه قرار دارد و در پشت گاراژ حرّ واقع شده و فعلاً ساختمان آن به اتمام رسيده است.
رقبه آن بايد فروخته شود و در احداث و بناء مصلاي امام صرف شود (إنشاءاللّه) اين مجتمع مسکوني حرّ را مثل گاراژ حرّ وقف کردهام، با اين فرق که رقبه گاراژ و زمين واقع در جلو آن باقي باشند، از عايدات آنها در احداث مصلاي امام استفاده شود و از قيمت رقبه مجتمع مسکوني حرّ که سيصد ميليون تومان تخمين زده ميشود در احداث مصلاي امام استفاده شود.
ششم: بجينگ که در زميني به مساحت پنج هکتار در کنار کمربندي جديد بنا شده است و همه دستگاه و ماشينآلات و وسائل خريداري شده و تنظيم نمودهاند و يک حلقه چاه عميق متصل به قنات در آن محل باز احداث شده است و ساختمان خود کارخانه و خانه مربوط به آن، براي محافظين و دفتر و اطاق مدير و مهندسين همه آماده بهرهبرداري است. اين کارخانه و زمين آن و دستگاههاي مربوط و ساختمانهاي احداثشده در آن محل را وقف بر مصلاي امام نمودهام و قبض و اقباض اصالتاً و توليتاً به عمل آمده است و تغيير آن جايز نيست و بايد عايدات و منافع در احداث مصلاي امام به مصرف برسد. فمن غيّر منها شيءً من وارث او سلطان او قاض او کاتب فقد باءَ بأثمه فيها و عليه لعنةاللّه والملائکة والناس اجمعين و مدارک قطعات و دستگاه ماشين آلات بجينگ در بايگاني دفتر مصلاي امام موجود است.
هفتم: زمين دفتر مصلاي امام و ساختمان در پنج طبقه در کوچه عيسيخان در نزديک مسجد کدخداباشي که آنها را وقف کردهام به مصلاي امام خميني (ره) و قبض و اقباض اصالتاً و توليتاً حاصل شده است. ادارات و کارگاههاي مربوط به مصلاي امام از اين ساختمان ميتوانند و جايز است استفاده بنمايند، از ماشينآلات و وسائل تحريريه و نقشهبرداري و ساير دستگاههاي مهندسي موجود در آنجا که صورت ريز همه آنها در بايگاني مصلاي امام ميباشد، ميتوانند از آنها در امور مربوط به احداث مصلاي امام استفاده کنند و مانعي نيست، اما در امور غير مربوط به
احداث مصلاي امام به هيچ وجه استفاده از آن ساختمان يا از وسائل مربوط به آن جايز نيست و دفتر شوراي سياستگزاري ائمه جمعه، استقرار آن دفتر در آنجا عاريتي است و نبايد در آنجا مستقر باشد.
هشتم: زميني در شهرستان سردرود که به شصت قطعه تفکيک شده که فعلاً در اختيار سيّد موفقي ميباشد. و به اعتبار مجاور بودن آن با باغ و کارخانه مشاراليه، ايشان و همچنين شهرداري سردرود از موضوع اطلاع دارند و پرونده آن در شهرداري موجود است به اعتبار اينکه زمين مزبور باغي بوده است که شهرداري تفکيک کرده و آقاي سيد موفقي از همه اين مطالب اطلاع دارند و من
زمين تفکيکشده را به مصلاي امام خميني (ره) بعد از استجازه از امام (ره) وقف نمودم وکالتاً و توليتاً قبضواقباض به عمل آمد و بايد فروخته شود و قيمت آن در احداث مصلاي امام صرف شود.
نهم: قطعهباغي در آبرساني جنب بيمارستان شمس به مساحت سي و ششهزار مترمربع مبتاع از حاجصمدي و ساير وراث ساوجبلاغي پس از خريداري، وقف به مصلاي امام خميني (ره) کردم. اصالتاً و توليتاً قبض و اقباض حاصل شده ابتياع اين باغ اسرار مگو دارد و پرونده قطور آن، بايگاني مصلاي امام خميني (ره) را زينت بخشيده است... به بهانهاي اين باغ بيست و شش ميليون توماني مصلاي امام به غارت رفته بود برگرداندم، اين موضوع باعث شد جمعي بيخبر از همه واقعيات را بر عليه من بسيج کردند. در هر حال اين قطعه باغ يا بايد رقبهاش فروخته شود و در احداث مصلاي امام صرف شود يا بيمارستاني احداث نموده منافع و عايدات آن در احداث مصلاي امام صرف شود.
دهم: قطعه باغي در طرف مغرب خيابان آبرساني به مساحت دو هزار مترمربع از حاج صمدي و ساير وراث ساوجبلاغي خريده و به مصلاي امام وقف نمودهام، بايد به فروش برسد و در احداث مصلاي امام صرف شود.
يازدهم: زمين شهرک امام خميني (ره)، قطعه اول آن زميني است به مساحت سيصد و پنجاه هکتار، آن را به مصلاي امام وقف کردهام و قبض و اقباض اصالتاً و توليتاً حاصل شده است و وقفيت تمام شده. بايد تفکيک بشود و به فروش برسد و قيمت بهدستآمده در بناء مصلاي امام به مصرف برسد و به هيچ وجه نبايد در مصارف ديگر مصرف شود. ضمناً معلوم شود که در ميان اين قطعه، مقداري زمين شخصي بود، مربوط به آقاي حاج محسن مارالاني، بعد از اينکه ما اين قطعه را به مصلاي امام وقف کرديم و يک نفر را براي رسيدگي به امور اين قطعه تعيين نموديم، آقاي مذکور پس از آنکه از موضوع وجود زمين شخصي در وسط قطعه مذکور مطلع شد، آن زمين شخصي را از مارالاني براي خودش و کسان منسوبين خود خريد. در صورت امکان با تحصيل رضايت صاحبان آن زمينهاي شخصي، بهتر است از آنها خريداري شود تا اينکه تمام شهرک، مربوط به مصلاي امام شود و اگرنه در نقشهبرداري شهرک مصلاي امام کارشکني خواهند کرد کما اينکه در نقشه تهيهشده از اين قطعه در سابق اين عمل را انجام دادهاند و نقشه مذکور در بايگاني مصلاي امام موجود است و اين قطعه متصل به اراضي روستاي کرکج و از آق درّه شروع ميشود تا آسياب خرابه که در وسط قطعه واقع ميشود و منتهي به اراضي مزروعه بارنج ميگردد و مقداري معتنيبه از اين قطعه را بعضي افراد گرفته و کارخانجات شخصي در آنجا بنا کردهاند و همه اين حدود و خصوصيّات در نقشه بايگاني مصلاي امام مشخص ميباشد.
دوازدهم: قطعه دوم [زمين شهرک امام خميني (ره)] به مساحت بيست و پنج هکتار است، مشرف بر جاده تبريز ـ تهران و در يک طرف متصل به دانشگاه آزاد اسلامي و قطعه اول از طرف جنوب متصل به جاده تبريز ـ تهران، قطعهاي بسيار مرغوب و مناسب براي احداث غرفههاي تجاري ومدارس و ادارات و مؤسسات دولتي و شخصي است و در فاصله بين دانشگاه آزاد اسلامي و جاده تبريز ـ تهران واقع شده است اين قطعه را پس از تملک به مصلاي امام وقف کردم و قبض و اقباض شرعي معتبر در لزوم وقف حاصل شد، فمن بدّله بعد ما سمعه فعليه اثمه و اين قطعه مثل قطعه اول بايد تفکيک شده و به فروش برسد و در احداث مصلاي امام، انشاءاللّه، مصرف بشود.
سيزدهم: قطعه سوّم [زمين شهرک امام خميني (ره)] پانصد و پنجاه هکتار زمين است که از منتهياليه قطعه اول شروع ميشود و به آرپادرّسي و جاده اهر به تبريز منتهي ميشود و
نقشهبرداري هم شده است و از وزارت مسکن کتباً مجوز اخذ شده است، نه براي فروش، بلکه براي جنگلکاري و احداث کارخانجات. پس از طي مراحل قانوني آن را باز وقف به مصلاي امام کردهام که از عايدات آن در احداث مصلاي امام استفاده شود (تملک اين قطعات با حق تحجير انجام شده است.)
چهاردهم: قطعه چهارم [زمين شهرک امام خميني (ره)] زميني است به مساحت پنج هکتار از اراضي روستاي کرکج معروف به ساري زمي و داراي ساختمان انبار بزرگ است که وسائل ساختماني و لوازم مصلاي امام در آن انبار قرار داده ميشود اطاقهايي براي محافظين و متصدي انبار در آنجا ساخته شده و يک حلقه چاه عميق دارد، با قباله عادي به واسطه آقاي مرتضي چايچي خريداري شده است و متصل به نمايشگاه دائمي بزرگ تبريز است و جناب آقاي لاهوتي هم اطلاع کامل دارند و اين قطعه زمين را با چاه عميق واقع در آن و همچنين انبار بزرگ و اطاقهاي محافظين را پس از خريداري وقف کردم به مصلاي امام و قبض و اقباض حاصل شده است و سند اين قطعه مثل اسناد قطعات سابق در بايگاني مصلاي امام موجود است و تغيير و تبديل وقفنامه اينها و استفاده از اينها در غير جهت وقف به هيچ وجه جايز نيست.
پانزدهم: يک باب خانه در محله شنب غازان که مالک سابق آن خانه، آن را به مصلاي امام وقف کرده است و توليت آن خانه را به عهده اينجانب قرار داده است، من هم قبول کردم و براي اينکه وقفيّت شرعاً تمام و منجز شود خانه را تحويل گرفتم و به خود واقف اجاره دادم و در هر ماه علاوه از وجه اجاره به خود واقف از حيث معاش کمک مالي هم ميرسانم.
شانزدهم: يک باب خانه در سردرود از براي سکونت روحاني آن شهرستان ساخته شده است. زمين آن خانه از آنِ مصلاي امام ميباشد و در شهرداري آن شهر، اسناد و مدارک موجود است، ولکن ساختمان آن را مقداري من کمک کردهام و مقداري ديگر را اجازه دادهام کساني ديگر از وجوه خيريّه صرف کردهاند و حسينيّه نيز در آن خانه ساخته شده است و آن خانه نبايد فروخته شود و بايد هميشه محل سکونت روحاني آن شهرستان باشد و تعميرات آن خانه هم بايد از طرف مصلاي امام تأمين بشود و صيغه وقف آنجا را به همين شرايط اجراء کردهام.
هفدهم: يک باب خانه در شهرستان الخيچي که در آن شهر معروف است به خانه مسجد و مقصود از مسجد، مسجدي است که در آن شهر ساخته شده است و در آن شهر قبل از انقلاب اسلامي مسجدي نبود و اين خانه را به مصلاي امام وقف کردهام جهت اسکان روحاني که در آنجا اقامه نماز پنج وقت را بنمايد و فعلاً جناب آقاي شکوهي در آن خانه ساکن است.
هجدهم: يک باب خانه مسکوني در محله کوچه باغ که مالک سابق آن خانه، آن را به مصلاي امام وقف کرده است و توليت آن را به اينجانب قرار داده و قبض و اقباض شرعي هم حاصل شده است و سند آن در بايگاني مصلاي امام موجود است.
نوزدهم: يک باب خانه مسکوني در شهرستان ممقان که فعلاً امام جمعه آن شهر در آن خانه ساکن است و آن خانه از پول مربوط به مصلاي امام تبريز ساخته شده است و امام جمعه در مقابل آن پول چک داده بود، بعد آمد گفت: متمکن از پرداخت پول نيست، مصلاي امام خانه را در عوض پول قبول کند و هيأت امناي مصلاي امام همان کار را کرد، لکن زمين آن خانه مربوط به مصلاي امام نيست، قيمت زمين بايد از طرف مصلاي امام پرداخته شود.
بيستم: اعيان خانه در شهرستان گوگان که زمين آن خانه مربوط به اداره اوقاف است و فقط، مصلاي امام اعيان آن خانه را ساخته است.
بيست و يکم: روستاي سيسان استيجاري از اولاد ذکور خواجه دمشق امير چوپاني که موقوفعليهم روستاي مزبور هستند و مصلاي امام و کميته امداد، روستاي مزبور را از موقوفعليهم اجاره کرده است به مدت نود و پنج سال و دو حلقه چاه عميق در آن احداث کردهاند بعلاوه تعمير چاه عميق قديم و خريد موتور از براي آن و دو دستگاه تراکتور جهت زراعت روستاي مزبور خريداري کردهايم و مدت دو سال خود مصلاي امام و کميته امداد امام مزارع آن را اداره کردند. پس از دو سال اداره کشاورزي اقدام به احياء باغات و مزارع آنجا نمود و مدتي هم چند نفر مهندس در آن مشغول به کار شدند و خوب هم کار جلو ميرفت. متأسفانه سپاه پاسداران دست بر روي مزارع و باغات گذاشت و در سال اول به يازده ميليون اجاره کردند ولکن صرف مقاوله شد. تا به حال نه به مصلاي امام و نه به کميته امداد امام و نه به موقوفعليهم هيچ چيزي پرداخت نکردهاند و بايد شرعاً نسبت به همه سالهاي گذشته اجرت مثل بپردازند و باز تصرفات آنها در آن روستا که وقف به اولاد ذکور است مشروع نيست، بايد اگر خواستند اجاره بنمايند و چاه عميقها هم مربوط به مصلاي امام و کميته امداد امام است، تصرف در آنها جايز نيست و از همه اين مطالب، جناب آقاي حاج احد پنجهشکار اطلاع کامل دارند، به اعتبار اينکه خود ايشان بود که از طرف جناب آقاي اسدي، فرمانده سپاه، به نزد من آمدند و پيشنهاد کردند که روستاي مزبور به سپاه واگذار بشود و من به ملاحظه بعضي جهات، ديدم صلاح همين است ولکن متأسفانه وجه اجاره را پرداخت نکردند.
بيست و دوم: شش دانگ باغ شماره دو هزار و نهصد و چهار بخش دو تبريز، برزن مارالان که مالکين، آن باغ را به اينجانب واگذار نمودهاند و من هم وقف به مصلاي امام کردم و قبض و اقباض معتبر حاصل شد که بايد در احداث مصلاي امام قيمت آن صرف شود.
بيست و سوم: ماشينآلات سنگين و غير سنگين:
الف. بولدوزر، دو دستگاه، اسناد و مدارک خريد آنها در بايگاني مصلاي امام موجود است؛
ب. لودر يک دستگاه؛
ج. ماشين باري يک دستگاه؛
د. تراکتور دو دستگاه؛
هـ. کمپرسي يک دستگاه؛
ز. وانت باري دو دستگاه؛
ح. وسائل آب (لوله و غيره با انواع مختلف آن)؛
ط. وسائل و لوازم برق؛
ي. وسائل مخابرات (گوشي تلفن، فاکس و کامپيوتر)؛
ت. امتيازات آب و برق؛
ل. امتيازات تلفن بيست و هشت رشته؛
م. وسائل تحرير و بايگاني.
بيست و چهارم: وسائل آشپزخانه از اجاق گاز تا قاشق و چنگال، يعني تمام وسائل پذيرايي براي تقريباً سه هزار نفر مهمان؛ همه وسائل در انبار مصلاي امام موجود است.
بيست و پنجم: آهنآلات جمعشده در انبارهاي مصلاي امام در خود شهر تبريز و در انبار کرکج و همچنين ساير لوازم ساختماني که بايد در احداث مصلاي امام مصرف بشود و استفاده از آنها در محل ديگر جايز نيست، مثل ساير اموال و املاک موقوفه مصلاي امام، و بعضي از مؤمنين از اهل
اطلاع به من نقل کردند که قيمت آهنآلات موجود فعلاً بالغ به پيش از يکصد و پنجاه ميليون تومان ميباشد.
بيست و ششم: شماره حساب 19115 مربوط به مصلاي امام است و بعضي از اين موقوفات در آخر کتاب مسجد مسجد شد ضبط شده است.
بيست و هفتم: کتابهاي دو کتابخانه را از آقاي محمدي شربياني، کتابفروشي جهان در تهران، خريدهام و به مصلاي امام تبريز وقف کردهام و صيغه وقف خوانده شده و قبض و اقباض اصالتاً و توليتاً به عمل آمده است و کتابهاي کتابخانههاي مذکور فعلاً در کتابخانه مدرسه ولي عصر تبريز به رسم امانت گذاشته شده است. انشاءاللّه بعد از احداث ساختمان کتابخانه مصلاي امام به آنجا انتقال داده شود و فهرست کتابهاي اين کتابخانهها در بايگاني مصلاي امام موجود است.
بيست و هشتم: وسائل نقشهبرداري از قبيل ميزهاي متعدد و دستگاهها و ماشينآلات و اقلام و خطکشهايي که در نقشهبرداري مهندسين لازم است خريداري شده و به مصلاي امام وقف کردهام و فعلاً در انبار مصلاي امام موجود ميباشد.
ضمناً معلوم شود مغازههايي که در اطراف مصلاي امام احداث شده است، آن مغازهها بايد بعداً تخريب بشوند و زمين و محل آنها جزء مصلاي امام قرار بگيرد زيرا آن مغازهها در زميني که قبلاً از مسجد جامع تاجالدين عليشاه بود، بنا شدهاند براي حفظ مسجد از تجاوز متجاوزين و تعدي متعدين و غصب غاصبين پس بايد بعد از حصول امنيت از تعدي به مسجد جامع که اصل اولي آنهاست برگردانده شوند، يعني جزء مسجد جامع قرار داده شود.
بيست و نهم: همه وسائل موجود در مصلاي موقت، از قبيل فرش و پرده و بلندگو و آلات و اسباب صوت و تصوير و وسائل گرما و خنک و غيره وقف مصلا است.
سيام: وسائل و لوازم موجود در کفشکن مردانه و زنانه؛ وقف مصلاي امام ميباشد.
سي و يکم: زميني در کوچه خيريه به مساحت هفتصد و پنجاه مترمربع که نقشه پاساژ در چهارده طبقه تهيه شده است و از شهرداري مجوز آن گرفته شده است و خاکبرداري هم شده و طبقات يادشده براي اهداف مختلف پيشبيني شده است که نقشه يادشده نشاندهنده آن اهداف ميباشد.
و در مجاور زمين مزبور خانهاي هست، بهتر است با رضايت صاحب يا صاحبان آن خانه و غير آن خانه خريداري شود و جزء پاساژ قرار داده شود و نقشه پاساژ و همه مدارک مربوط به آن در بايگاني مصلاي امام موجود است. اين زمين را به مصلاي امام وقف کردهام که منافع و عايدات در بناء آن صرف شود.
سي و دوّم: زمين مدرسه آتشاب که در اجاره آموزش و پرورش است که اجارهنامه و اسناد در بايگاني مصلاي امام موجود ميباشد؛ وقف مصلاي امام ميباشد.
سي و سيّم: دو قطعه زمين که يکي در جنب پمپ بنزين به مساحت پانصد مترمربع و قطعه ديگر در جلوي دبيرستان به مساحت دو هزار و هشتصد و پنجاه و دو (2852) مترمربع است وقف مصلاي امام است.
سي و چهارم: زمين به مساحت دويست هزار مترمربع از جنگلباني اخذ شده است، جهت بناء کارخانه بافندگي و غيره و مدارک و اسناد در بايگاني مصلاي امام موجود است. مضاف بر اينکه اسناد و مدارک اين قطعه و قطعات گذشته اخذشده از جنگلباني در [اداره] زمين شهري و جنگلباني موجود است. باز معلوم باشد اين قطعات را بعد از اخذ مجوز، تحجير هم کردهايم.
اين املاک و اموال که تحت ارقامي از يک تا سي و چهار قرار گرفته است، اينجانب آنها را تهيه و جمعآوري کردهام و در خصوص به دست آوردن آنها از امام، رضواناللّه تعالي عليه، مجاز بودهام و در اينباره متحمل زحمات زياد شدهام و بلکه، مورد اتهامات ناروايي قرار گرفتهام. انما اشکوا بثّي و حزني الي اللّه، و جهت اين امر هم واضح و روشن است، چون قبل از رفتن من به تبريز نه مصلاي امام در آن شهر بود و نه موقوفات مصلاي امام بود، ضمناً بايد معلوم باشد در تهيه اين املاک و اموال موقوفات از سهم مبارک امام (ع) استفاده نشده است، مگر در بعضي مواقع خاص باقتضاء ضرورت به عنوان قرض مبلغي برداشته شده است که مدارک و اسناد آن در بايگاني موجود است که بايد پرداخته شود.
همه اين املاک و اموال معينه و مشخصه را به جهت احداث مصلاي امام در شهرستان تبريز در محل مسجد جامع تاجالدين عليشاه در خارج محله مهاد مهين وقف کردهام و صيغه وقف با عربي و فارسي اصالتاً و توليتاً جاري شده است و پس از آن قبض و اقباض معتبر در لزوم وقف باز اصالتاً و توليتاً به عمل آمده است و تحقق يافته است. پس استفاده از اين موقوفات مسجّله و مندرجه در اين وقف نامچه در غير جهت وقف مذکور در آن (که احداث مصلاي امام در محل مزبور است) به هيچ وجه جايز نيست، کما اينکه تبديل اين موقوفات و تمليک و تملک آنها به هيچ نحوي از انحاء در غير موارد استثناء شده مشروعيت ندارد و همچنين تبديل خود وقف ولو به نوع ديگر از وقف و تغيير عنوان آن از عنوان موقوفه مصلاي امام و از عنوان موقوفات عبداللّه مسلم ملکوتي به عنوان ديگر و نام شخص آخر، مثل بنياد خيريه يا بنياد مصلاي امام يا موقوفات فلان و فلان مجاز [نبوده] و شرعيت ندارد. فمن بدّله بعد ما سمعه فعليه اثمه و لعنةاللّه عليه و توليت اين موقوفات مادامالحيات با خود واقف ميباشد و بعد از موت واقف در هر عصر و زمان با ولي امر مسلمين، مقام معظم رهبر انقلاب خواهد بود و ده درصد (10%) از عايدات اين موقوفات در هر عصر و زمان حقالتوليه است. و حيث ان الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلها ان هذه الاملاک المسجلة في هذه الاوراق والرقبات المرقمة بالارقام البالغة بالرابع والثلاثين رقبة والاموال المحدودة بحدودها الخاصة بها والاشياء المتعينة المتشخصة بتعينها و تشخصها المخصوصة لها والاجناس المسطورة المکتوبة في تلک الصحف المرفوعة الموضوعة بين ايدينا من الاعيان المنقولة و غير المنقولة ما تصدقت بها صدقة بتة بتلاً تقرباً الياللّه تعالي و اوقفتها وقفاً مؤبداً قاصداً لوجه اللّه تبارک و تعالي و حبستها حبساً لإلهي الّذي لا اله الا هو لکونه اهلاً للعبادة فحسب دون غيره و لا شريک له في العبادة کما لا مثل و لا نظير له في وجوب الوجود والوحدانية والألوهية بعد ما تملکتها بالوجوه الشريعة والسبل الإسلاميه مراعياً فيها الموازين الالهية المحمّدية و الاحکام المشروعة المعتبرة في المذهب الجعفريه الاثناعشريه و انا عبداللّه مسلم بن يوسف الملکوتي في صحة من عقلي و جواز من امري تقرباً الياللّه جل اسمه و تعالي شأنه و ابتغاء ثوابه يوم تبيض وجوه و تسوّد وجوه تصدقت بجميعها بحدودها المشخصة الخاصة بها والمندرجة في الاوراق المتقدمة الستة والعشرين ورقةً صدقة موقوفة لله تعالي وحسباً مؤبداً محرماً بتة لا رجوع فيها و لا إستثناء فيها و لاتباع الا بشرائطها في وجهها المسجلة و لاتوهب و لاترهن بوجه و لاتورث و لاتملک بشيء من سبل الاملاک الا بالوجه الّذي دکر هو فيما سبق في صرفها في جهة الموقوفة لها حتي يرثها الّذي له ميراث السموات و الارض بالاستحقاق و هو خير الوارثين و اخرجتها من ملکي اصالة و امضيتها لجهتها التي وقفت لها و سبيلها و وجهها کذلک التماساً ما عنداللّه بها والدار الآخرة ليصرف اللّه وجهي عن النار و يصرف النار عن وجهي
متن پاسخ حضرت آيت الله خامنهاي مد ظله العالي به نامه آيت الله ملکوتي
بسمه تعالي
محضر مبارک رهبر عظيمالشأن انقلاب اسلامي حضرت آيتاللّه خامنهاي دام ظلّه العالي
سلام عليکم
با تقديم خالصانهترين تحيات و مسئلت مزيد عزت آن حضرت از خداوند متعال، احتراماً املاک منقول و غير منقول مصلاّي حضرت امام خميني (ره) تبريز که در عرض حدود چهارده سال توسط اينجانب به منظور احداث مصلّي فراهم آمده است تا زماني که در تبريز بودم و توليت آن را داشتم با همکاري و تلاش اعضاء محترم هيئت امناء و مديريت عامل، اداره و رسيدگي به امور آن برايم ميسور بود؛ حال که با درخواست برخي از اجله علماء و صلاحديد حضرت مستطابعالي بنا شد در قم باشم، امور آن مصلّي مربوط به حضرت عالي بوده و صلاح آن با جناب عالي ميباشد.
اعلياللّه کلمتکم و ادام عزّکم
قم ـ مسلم ملکوتي
6 /5/ 74
بسمه تعالي
جناب حجتالاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ محسن مجتهد شبستري دامت افاضاته
نظر به اينکه امور اموال مربوط به امام جمعه محترم سابق تبريز، دامت برکاته، از طرف ايشان به اينجانب محوّل است، کليه امور مربوط به اموال مزبور را به جانب عالي محوّل مينمايم تا طبق صلاحديد خود اداره و در مصارف آن مصرف فرماييد. والسلام عليکم و رحمةاللّه
به تاريخ 6 ع 2/ 1416
سيدعلي خامنهاي
پایان سخن
رژیم پهلوی و وارث آن جمهوری اسلامی ایران اکنون صد سال است که
عامدانه و مصرانه در حال تخریب تاریخ حقیقی ایران ، ترک زدایی و آریایی سازی
هستند. همه این تشبثات با تخریب تاریخ و یادگارهای آن انجام می شود . قاجاریه و
دودمانهای ترک حاکم بر جغرافیایی که اکنون ایران نامیده می شود در نوک تیز این
تخریبات قرار دارند و تاریخی دروغین بدون سند و پر از ادعاهای واهی به جای حقایق
تاریخی توسط برنامه رسمی دروس در پایه های مختلف آموزشی ، رادیو ،تلوزیون و
امکانات گسترده تبلیغاتی گوناگون به خورد مردم داده می شود. به تدریج این وضع مورد
قبول مردم واقع شد ه است و سطح تحمل نسبت به تخریبات هر روز بالا می رود . تبریز
به قدری در مقابل این تخریبات بی دفاع شده است که مردم آن هیج واکنش موثری نسبت به
این تخریبات نشان نمی دهند. اگر وضع به همین منوال پیش برود باید منتظر تخریب کامل
ارگ بود . آیا ما مردم آزربایجان واکنش مناسب و در خور این تخریبات را خواهیم داد
یا اینکه در پیشگاه پیشینیان سربلند خواهیم ماند ؟ این سوالی است که بایستی همه ما
به آن جواب آماده ای داشته باشیم .
تایماز اورمولو – سپتامبر 2017
واشنگتون دی سی