تعدادی
از آزربایجانی ها در سایت ایران گلوبال و آذربایجان پیرو سنت دشمنی با
آزربایجان ، تورک ستیزی و حضور در هر جایی که در آن موقعیت آزربایجان و
فعالان آن تضعیف می شود با امضاء تومار و انتشار اخباری در حمایت از اکرم
ایلیسی نویسنده مبادرت به انتشار اخبار و تومارهایی در حمایت از ایلیسی
کرده اند.
ایلیسی
نویسنده آزربایجان شمالی که با انتشار رومانی به نام رویاهای سنگی به تبلیغ
علیه منافع ملی آزربایجان پرداخته و از ترور و قتل عام مسلمانان تورک بر
علیه ارمنی های مظلوم نوشته است! بهانه حمایت از ایلیسی حمایت از
دمکراسی و آزادی بیان است . در سست بودن این استدلال عجیب در این مورد خاص
باید بگویم در کجای دنیا یک تبعه یا سیتی زن یک کشور از منافع و
پروپاگاندای کشور متخاصم که هزاران غیر نظامی کشور متبوع خود را کشته و یک
میلیون آواره برجا گذاشته و بیست درصد از اراضی وطن را اشغال کرده ، حمایت
می کند و با پرونده سازی برعلیه کشور خود از حق آزادی بیان خود استفاده می
کند! اساساً این چه آزادی بیانی است ؟! این آزادی بیان است یا آزادی خیانت
؟!
دوستان
اشتباه نکنیم ! من حمله و برخورد قهر آمیز و سوزاندن و کشتن و اعمال مشابه
را بر علیه هر مضنون به خیانت که جرم آن اثبات نشده است را تایید نمی کنم .
من حمایت از فردی را که به کشور و ملت خود خیانت کرده و در مضان اتهام
اینچنین است و علی رغم اینها از طرف دولت متبوع خود محافظت می شود را محکوم
می کنم . من می گویم حمایت از ایلیسی حمایت از زوری بالایان است .و این
طومار تنها یک پروپاگاندا علیه آزربایجان است !
آقایان
! سیروس مددی ، آ، ائلیار ، قره جه لو ، اژدر بهنام ، غلام شامقازان به
عنوان عناصر اصلی حرکت فوق الشرح که عملا هر جا دشمنی با تورک و آزربایجان و
حرکت ملی وجود دارد آنها هم در آنجا تشریف دارند ، حداقل در این مورد خاص
انصاف و عدالت را رعایت کنند!
آقایان ! آیا واقعا خود را همیشه مجبور به دشمنی با ملت تورک آزربایجان می بینند ؟!
بانیان و
نویسندگان این نامه وهمه امضا کنندگان و نیزسایت های ایران گلوبال و
آذریجان را به خواندن اعترافات زوری بالایان نویسنده ارمنی و قهرمان ملی
ارمنی ها دعوت می کنم . حمایت از ایلیسی حمایت از زوری بالایان است. لطفا
بخوانید و دستتان را روی وجدانتان بگذارید. من شما را با وجدانتان تنها می
گذارم :
یکی از
شعرا و نویسندگان مشهور ارمنی ب…ه نام زوری بالایان در کتابی تحت عنوان
؛احیا دوباره روحمان؛ از قتل عام خوجالی در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ که خود نیز
در آن شرکت داشته چنین مینویسد: با خاچاتوریان به خانه ای که تصرف کرده
بودیم وارد و کودک ۱۳ ساله تورکی رادیدیم که توسط سربازان ارمنی به پنجره
اتاق میخکوب شده بود خاچاتوریان برای اینکه جلوی گریه و فریادهای کودک را
بگیرد پستان بریده شده مادرش را به زور در دهان وی فرو برد بعد از آن من
پوست سر و سینه و شکم کودک را کنده و تایم گرفتم کودک در عرض هفت دقیقه بر
اثر شدت خونریزی جان داد و من با این عمل دچار شادی و شعف زاید الوصفی شدم و
تمام روحم سر شار از غرور گردید. خاچاتوریان جسد کودک را تکه تکه کرده و
در مقابل سگهایی که از نژاد خود ترکها هستند انداخت!شب همانروز این کار را
با سه کودک دیگر ترک تکرار کردیم `بدین شکل من به وظیفه خود به عنوان یک
ارمنی عمل کرده و یقین دارم که که تمامی ارامنه به ما و کارهایمان افتخار
خواهند کرد. زوری بالایان – از کتاب احیا دوباره روحمان- چاپ شده در صفحه
۲۶۰ تا ۲۶۲ نشریه وانادزور بتاریخ ۱۹۹۶. علاوه بر این نویسنده و روزنامه
نگار دیگر ارمنی به نام دیوید خردیان که اکنون ساکن لبنان میباشد در
لابلای صفحات ۱۹ تا ۷۶ کتابی تحت عنوان» در راه صلیب» از مصیبتهای وارد به
اهالی خوجالی در طی قتل عام آنها توسط ارامنه به عنوان افتخار ارامنه یاد
کرده و در صفحهٔ ۲۶ آن نوشته است:در یک صبح سرد در نزدیکیهای داش بولاق
مجبور شدیم برای عبور از یک باتلاق از اجساد پلی برای عبور بسازیم »پود
پول کوویک اوهانیان » وقتی ترس مرا در عبور از روی اجساد دید و اشاره کرده
وگفت نترس حرکت کن و من پایم را روی جسد دختری ۹ تا ۱۱ ساله گذاشته و شروع
به حرکت نمودم.پاهایم وتمام شلوارم غرق خون شده بود. بدین شکل ما از روی
اجساد ۱۲۰۰ نفر که پلی برای ما شده بودند گذشتیم. در صفحهٔ۶۲ و ۶۳ »
مارتین ۲» از یک گروه ارمنی به نام کافلان که وظیفه سوزاندن اجساد را بر
عهده داشتند نام برده شده و در ادامه آمده است: ۲۰۰۰ نفر از منگولهای
پست(تورکها) در یک کیلومتری خوجالی سوزانده شد .در آخرین ماشینی که برای
سوزاندن حمل میکردند من دختری ۱۰ ساله را دیدم که علیرغم زخمهای زیاد در
ناحیه سر و دست وسرما و گرسنگی همچنان زنده بود و به سختی نفس میکشید
;دخترک به من نگاه میکرد و من هیچگاه چشمها ی آن دختر ۱۰ ساله را که با مرگ
دست و پنجه نرم میکرد را فراموش نخواهم کرد `سربازی به نام تیکرانیان
گوشهای دخترک را گرفت و او را کشان کشان به داخل اجسادی انداخت که قرار بود
سوزانده شوند سپس مواد آتش زا بر روی آنها ریخته و اجساد راآتش زدند› صدای
نالهٔ و فریاد کسانی که هنوز زنده بودند از میان آتش به گوش میرسید.