مئهران باهارلي
١-در اوايل قرن بيستم در هر سه سوي ارس (جنوب و شمال ارس و سوي سوم در غرب ارس كه امروز در شمال غرب تركيه قرار دارد)، خودآگاهي ملي ترك و هويت ملي مدرن ترك به طور خودجوش و طبيعي و به موازات آنچه در آناتولي و شبه جزيره بالكان جريان داشت، شكل گرفت. اين خودآگاهي و هويت ملي مدرن ترك به پشتوانه حمايت سياسي و نظامي امپراتوري عثماني در سال ١٩١٨ در شمال ارس به ايجاد جمهوري مستقل خلق آزربايجان و در جنوب ارس به تاسيس حاكميت نيمه مستقل مجدالسطنه افشار ارومي و انفصال عملي آنها به ترتيب از تركيب روسيه و ايران منجر شد. اين حوادث، زنگ خطري براي دولت استعماري روسيه – اين بار تحت كنترل بلشويكها- در شمال و دولت ايران تحت حاكميت رضاشاه در جنوب بود. اينگونه بود كه ايدئولوژي آزربايجانگرائي استالينيستي و يا
سنتي در شمال ارس و همزمان با آن ايدئولوژي پان ايرانيسم خجالتي در جنوب ارس آفريده شدند.
٢-آزربايجانگرائي استالينيستي و يا سنتي، ايدئولوژي اي ساخته و پرداخته شده توسط سياستهاي استعماري دولت روسيه تحت رهبري استالين است. در اين ايدئولوژي استالينيستي-پروژه ملت سازي كمونيستي، سرزمين و واحد جغرافيائي-سياسي اشغال شده در تعريف هويت ملي يك ملت اساس گرفته مي شود و نه بر عكس آن. روسيه توسعه طلب، چه در زمان تزار و چه در دوره كمونيستي سرزمينهاي مجاور خود را پي در پي اشغال مي نمود و با اشغال هر سرزمين جديد و دو پاره كردن ملت ساكن در دو سوي مرزهاي تقسيم، به منظور قطع پيوستگيهاي ملي نيمه ملي ساكن در آن با تاريخ خود و نيمه ملي مانده در آن سوي مرز تقسيم، اقدام به ايجاد و خلق ملتي جديد بر اساس سرزمين و جغرافياي اخيرا اشغال شده توسط خود مي نمود. زيرا اگر مبناي تعريف هويت ملي؛ زبان و تبار و تاريخ و فرهنگ و ... مشترك گرفته مي شد، از آنجائيكه بخشي از توده داراي همان زبان و تبار و تاريخ و فرهنگ در آن سوي مرز نيز ساكن بود، معضل ملت دو پاره شده ايجاد مي گرديد و همواره خطر رشد خودآگاهي ملي و ايجاد تمايلات جدائي خواهانه و استقلال طلبانه و الحاق بخش اشغالي روسيه به نيمه ديگر خود از طرف ملت مزبور وجود داشت. اما اگر مبناي تعريف هويت ملي، سرزمين و جغرافيائي كه تحت اشغال روسيه بود گرفته مي شد، ملت جديد داراي هيچ پيوند ملي با آن سوي مرزها نمي شد و در نتيجه ريشه جدائي خواهي و استقلال طلبي از روسيه و تمايل به الحاق به كشورهاي مجاور كنده مي شد. به عنوان نمونه دو پاره كردن خلق رومن و ايجاد ملت جديد مولدوا (مولدوون) نتيجه اين سياست روسيه كمونيست است.
٣-ماجراي ايجاد هويت ملي –اتنيكي آزربايجاني و امحاء و نابود ساختن هويت ملي –اتنيكي ترك خلق ما از سوي روسيه كمونيست و چهارچوب تئوريك آن يعني ايدئولوژي آزربايجانگرائي استالينيستي نيز روايتي مكرر از اين حكايت روسي است. ايدئولوژي آزربايجانگرائي استالينيستي كه در واقع يك پروژه ملت سازي است، ابتدائا به نيت تغيير و امحاء هويت ملي بخشي از خلق ترك ساكن در نواحي شمال ارس تحت اشغال روسيه كمونيست و خشكاندن احتمال تاثيرپذيري تركان آن خطه از تركيه براي جدائي خواهي از روسيه و يا احتمالا الحاق به تركيه ايجاد شد. زيرا جمهوري آزربايجان مولود خواست و نتيجه اراده امپراتوري عثماني در دوره تزاري بود و روسيه بلشويك به عنوان وارث توسعه طلبي روسي، مصمم به از بين بردن ريشه اي هر گونه احتمال تاثيرپذيري تركان شمال ارس از تركيه، اينبار با ريشه كن كردن هويت تركي و امحاء ملت ترك از قلمرو خود بود.
٤-از اركان و اهداف مشترك دو ايدئولوژي استعماري آزربايجانگرائي استالينيستي و پان ايرانيسم خجالتي مي توان موارد زير را برشمرد:
الف-ايجاد هويتي ملي و ملت سازي بر اساس مولفه هائي كه روح همه آنها را دشمني با عثماني و واگرائي از تركيه تشكيل مي دهد. به سبب آنكه بنا بر ارزيابي صحيح واضعان اين دو ايدئولوژي، اين تنها دولت عثماني در آغاز قرن بيستم بود (و تركيه در آينده است) كه در عمل قابليت و توان جدا ساختن منطقه ترك نشين در شمال غرب ايران را از تحت حاكميت اين دولت (و جنوب قفقاز را از تحت حاكميت روسيه) داشته و دارد.
ب-تلاش براي از بين بردن نام ملي ترك و هويت ملي ترك و جعل نام و هويتهائي جديد بجاي آنها، "آزربايجاني" در شمال و "آزري" در جنوب. اين دو ايدئولوژي استعماري از نام و هويت ملي-تاريخي-اتنيكي "ترك" مشترك ملت ما - كه بخش اعظم آن در آزربايجان ساكن است- و ملت ترك ساكن در تركيه، به يك اندازه وحشت داشته و آنرا نفي مي كنند. از اينرو نام ملت ما را كه بدون هيچ پسوند و پيشوند و الحاقيه و ضميمه و تبصره اي ترك است، از ملت ترك به ملت آزري و يا ملت آزربايجان تغيير مي دهند.
پ-ايجاد زباني در شمال با نام "زبان آزربايجاني" و در جنوب با نام "زبان آزري" كه دائره لغات و حتي دستور زبان آن ملقمه اي از تركي-فارسي-عربي (و در شمال روسي) است. هدف آن است كه زبان ادبي و نوشتاري و استاندارد خلق ترك ساكن در دو سوي ارس، از صبغه و خصلت تركي آن خالي و تا آنجا كه ممكن است از زبان ادبي و نوشتاري و استاندارد گذشته خود و نتيجتا تركيه واگرائيده شود.
ج- ايجاد خطي حتي المقدور متفاوت با الفباي لاتين تركيه. اين روند در شمال به دوره استالين با ايجاد الفباي كيريل آغاز شد و پس از سقوط دولت شوروي و لاتينيزاسيون الفبا، با حفظ علامت Əǝ براي نشان دادن فتحه از سوي آزربايجانگرايان استالينيست ادامه يافت. در جنوب نيز مشابه اين روند به صورت حفظ و كاربرد الفباء-املاء عربي-فارسي در نگارش زبان تركي توسط پان ايرانيستهاي خجالتي و آزربايجانگرايان استالينيست و مخالفت شديد آنها با الفباء و املاي فونتيك تركي و در اين راستا اصرار سمبليك آنها بر نگارش نام "آزربايجان" با الفباء و املاء فارسي "آذربايجان" و كاربرد تركيب فارسي (Azerbaijani) در زبان انگليسي مشاهده مي شود.
چ-بازنويسي تاريخ، بويژه تاريخ نيمه اول قرن بيستم و جعل و تحريف آن؛ با صبغه و روحي بشدت ضدتركي، ضدعثماني و ضد تركيه اي در هر دو سوي ارس.
د-تجزيه كردن ملت واحد ترك پراكنده در ايران و منطقه به اقوام و اقوامكهاي ريز و درشت؛ از جمله آزربايجاني، تركمن عراق، مسخت-آخيسقا، قشقائي، سنقر، ترك خراساني، فريدني، ..... اين دو ايدئولوژي استعماري، يگانگي ملي ملت ترك ساكن در ايران و آزربايجان را نفي كرده و زيرگروههاي جغرافيائي و لهجه اي ملت ترك و پاره هاي خلق ترك را كه در خارج دو سه استان شمال غربي ايران در ديگر نقاط اين كشور ساكن اند، اقوام و اتنيكهاي جداگانه اي قلمداد مي كنند.
ر-يكي از ديگر اركان و خصوصيات مشترك دو ايدئولوژي پان ايرانيسم خجالتي-آزربايجانگرائي استالينيستي، مخالفت با ضرورت همساني مرزهاي "آزربايجان سياسي آينده" با "آزربايجان اتنيك موجود" و يا مخالفت با وطن بودن و وطن ناميده شدن همه منطقه ترك نشين در شمال غرب ايران است كه به صورت خارج از آزربايجان شمردن بخشهاي آزربايجاني استانهاي تهران و قم و مركزي و همدان و كرمانشاه و كردستان و قزوين جلوه گر مي شود. در نتيجه "وطن"ي كه اين دو ايدئولوژي ضدتركي براي خود تعريف مي كنند و آن را "آزربايجان" مي نامند، همه مناطق ترك نشين در شمال غرب ايران را شامل نمي شود، بلكه صرفا بخشي از آن را در بر مي گيرد. چنانچه ليلا مجتهدي مناطق ترك نشين در استانهاي مركزي و همدان و كردستان را خارج از آزربايجان واقعي اش (كه همان آزربايجان دولت ايران- پان ايرانيسم است) گمان و دفاع از آزربايجاني بودن اين مناطق ترك نشين را ماليخوليا و دشمني با خلقهاي فارس و كرد قلمداد مي كند. ايضا به همين دليل عليرضا اصغرزاده، تعلق مناطق ترك نشين و آزربايجاني استان تهران را به آزربايجان نفي كرده آنها را خارج از آزربايجان خودش و تركان ساكن در اين بخشهاي ترك نشين وطن آزربايجاني را دياسپوراي آزربايجاني خارج از وطن خودش قلمداد مي نمايد.
ز-انكار حق تعيين سرنوشت و حق اداره امور خلق ترك توسط يك دولت ملي واحد: معني عملي تعريف پان ايرانيستهاي خجالتي و آزربايجانگرايان استالينيست از چيزي كه آنرا وطن و آزربايجان گمان مي كنند، آن است كه بخشي از سرزميني در شمال غرب ايران كه خلق ترك به طور تاريخي در آن زيسته و اكنون نيز مي زيد، و يا منطقه ملي ترك در شمال غرب ايران-آزربايجان اتنيك وطن او نيست و نتيجتا خلق ترك ساكن در اين نواحي، در خارج وطن خود ساكن است. به عبارت ديگر، پان ايرانيسم خجالتي و آزربايجانگرائي استالينيستي، با انكار تعلق همه مناطق ترك نشين در شمال غرب ايران و يا منطقه ملي ترك-آزربايجان اتنيك به خلق ترك و مخالفت با وطن ناميده شدن و بخشيدن مفهوم وطن به آنها، حق خلق ترك در تعيين سرنوشت خود در اين مناطق ترك نشين را از او سلب نموده و حق اداره امور خلق ترك در اين مناطق را توسط خود وي و در قالب يك دولت واحد ملي منكر مي شوند.
ي-لوث كردن نام و هويت ترك: پان ايرانيستهاي خجالتي و آزربايجانگرايان استالينيست از يكسو "ترك" را در معني يك هويت فراملي مشترك و مترادف با "توركيك" بكار مي برند و از سوي ديگر "ترك" را در معني ملي-اتنيكي صرفا به عنوان هويت ملي ملت ترك ساكن در تركيه مي فهمند. اما آنها منكر اين واقعيت هستند كه ترك در ضمن هويت ملي-اتنيكي خلق ترك ساكن در آزربايجان-ايران نيز مي باشد. به عنوان مثال آنها هنگامي كه مي گويند "ملت آزربايجان ترك است"، منظورشان اين نيست كه هويت ملي و اتنيكي ملت ترك ساكن در آزربايجان، مانند هويت ملي مردم تركيه ترك است. بلكه منظورشان آن است كه اين ملت مانند قيرقيز و ازبك و تركمن و ... متعلق به ملل "توركيك" است، در حاليكه به زعم آنها هويت ملي –اتنيكي اش "آزربايجاني" است. به عبارت ديگر اين دو ايدئولوژي، "ترك" را نه به معني "هويت ملي-اتنيكي خلق ما"، بلكه به معني "هويت فراملي مشترك ملل توركيك" گمان مي كنند. آنها هويت اتنيكي-ملي خلق مارا "آزربايجاني" و هويت مشترك فراملي-خانواده زباني ما را "ترك" مي دانند. در حاليكه هويت اتنيك-ملي مشترك خلق ما (ساكن در ايران-آزربايجان) و نيز خلق تركيه، با هر تعريفي از ملت و اتنوس، صرفا "ترك" است. از سوي ديگر هويت مشترك فراملي مجموعه اي از ملل و خانواده زباني اي كه زبان خلق ترك ما نيز بدان تعلق دارد -يعني آنچه آزربايجانگرايان استالينيست و پان ايرانيستهاي خجالتي با ذهنيتي قرون وسطائي و پيش مدرن براي ناميدنش به نادرستي از كلمه و نام ترك استفاده مي كنند- چيز ديگري است كه از آن در متون علمي با نام ملل و زبانهاي توركيك مدرن ياد مي شود.
٥-اين اركان و اهداف مشترك ضد تركي باعث گرديده است كه با گذشت زمان همگرائي و تقاربي بين دو انديشه آزربايجانگرائي استالينيستي و پان ايرانيسم خجالتي و وابستگان بدانها- دو انديشه استعماري بشدت ضد ترك و ضد آزربايجاني بوقوع بپيوندد. چنانچه امروز علاوه بر همساني ايدئولوژيك تئوريك، هماهنگي و همكاري عملي سياسي بين وابستگان اين دو ايدئولوژي استعماري نيز مشاهده مي شود. به عبارت ديگر امروز اگر از پان ايرانيسم خجالتي و آزربايجانگرائي استالينيستي تحت دو نام جداگانه ياد مي شود، نه به خاطر تفاوتهاي موجود بين آنها كه در حال حاضر بسيار ناچيزاند، بلكه صرفا به خاطر تاكيد بر منشاء تاريخي متفاوت آنهاست.
٦-اين مواضع مانند آن است كه جرياني كردي به دفاع از هويت و نام "تركان كوهي" ساخته شده توسط پان تركيستها به جاي "كرد" برخيزد؛ بخشهاي كردنشين استانهاي آزربايجان غربي و ايلام را خارج از كردستان معرفي كند؛ حق تعيين سرنوشت و حق اداره امور اين مناطق كردنشين را نه از آن خلق كرد، بلكه از آن خلق ترك و لر و عرب بداند؛ مدافعين كردستان بودن همه مناطق كردنشين غرب كشور را ماليخوليائي، دشمنان خلق ترك و لر و ... بشمارد؛ كردهائي را كه در خارج كردستان در مناطق ديگري از ايران، مثلا در خراسان ساكن باشند گروههاي قومي جداگانه اي بخواند؛ "كردي" را نام مشترك ملل و خانواده زبانهاي ايرانيك تلقي كند؛ نام و هويت ملي ملت خود را نه كرد، بلكه "كردستاني" بداند؛ نام زبان كردي را با نام "كردستاني" تعويض كند؛ ايجاد الفباي فونتيك كردي و نوشتن كلمات "كورد" و "كوردستان" از سوي كردها را با استفاده از الفباي فونتيك كردي نژادپرستي و كودكانه و ..... بنامد. چنين موضعگيريهائي بي شك قبل از همه از سوي خود كردها دشمني با خلق كرد تلقي خواهند شد. مواضع پان ايرانيستهاي خجالتي و آزربايجانگرايان استالينيست نيز كه فوقا ذكر شدند، همه آشكارا بر عليه هويت ملت ترك و در دشمني صريح با خلق ترك و بر ضد منافع ملي او هستند؛ هرچند كه مدافعين آنها به طرزي ايرونيك و كمدي-تراژيك خود را آزربايجانچي و افكار ضدتركي و ضدآزربايجاني خود را آزربايجانچيليق هم بنامند.