افسانه ها همیشه جزئی از تاریخ ملت ها هستند ،تاریخی که سینه به سینه نقل شده است،داستانهایی که گرما بخش شبهای سرد زمستان خانه ها و محفل ها بوده اند. این داستانها عليرغم اينكه مكرراً نقل مي شوند ولي جذابيت خود را گم نمي كنند. یکی از این افسانه ها افسانه( قارا قاشقا ) می باشد.در افسانه ها آمده است " قاراقاشقا" اسب بابک که به دنبال جنازه ی سوار خود می گشت، گرفتار یاغیانی شد که در صدد به دام انداختن او بودند . "قاراقاشقا" به شیهه ای از دست ایشان گریخت و در گودالی افتاد . این ماجرا سبلان را به گریه واداشت . در نتیجه آن گودی از آب پر شد و به دریاچه ای تبدیل شد که "آت گولی" (به معنای دریاچه ی اسب) می نامندش و هرگاه که دشمنان و ظالمان بر مردم آن دیار ظلم کنند ، از اعماق آن دریاچه صدای شیهه "قاراقاشقا" بر می خیزد.
آت گولی به گفته کوهنوردان مانند فانوس دریایی برای کوهنوردان گم شده میباشد بطوریکه هر کجا از کوه گم شده باشند با در نظر گرفتن آت گلی میتوانند مسیر خود را پیدا کنند.
آت گولی به گفته کوهنوردان مانند فانوس دریایی برای کوهنوردان گم شده میباشد بطوریکه هر کجا از کوه گم شده باشند با در نظر گرفتن آت گلی میتوانند مسیر خود را پیدا کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از اينكه نظرات خود را با رعايت ادب و احترام به ساير خوانندگان وبلاگ مي نويسيد متشكرم