۱۳۹۱ دی ۱۷, یکشنبه

اسكندر ، چنگیز ، تیمور یا كوروش - تایماز اورمولو


ایضاح :  من بو یازینی نچه ایل اونجه ایلک اولاراق اورمو بیلیم یولو درگیسین ده اورمیه ده اوز آدیم “طاهر محامی ” ایله چاپ اتمیشم و سونرا اله بو باشلیق لا چوخلو وب سیته لرده نشر اولوب . آمما بیلمیرم ندن باشلیقی دییشیله رک فیس بوک وبای بک  سیته سینده منن آد گلمه دن  و باشلیق "چرا هیچیك از نیاکان و پدر بزرگ های ما نام ایرانی (فارسی) ندارند؟"دییشیله ره ک ینه ده بو گونلر یاییملانیر. اینشاللاه بو یالنیش دوزه لیر
ایضاح 2:بای بک سیته سی بیر گون سونرا بو یالنیشی دوزلتدی . اینتیظار گئدیر بوتون آزربایجان سیته لری خبر و مقاله قونوسون دا داها دویارلی و دیقتلی اولسون لار و مولف لرین حاققین قوروسون لار. بیرده خاهیش الیرم توم دوسلار گیلایه لرین تورکجه یازسینلار و آزربایجان دوشمانلارینا مالزمه یاراتماسینلار. تایماز اورمولو
اسكندر ، چنگیز ، تیمور یا كوروش

برای خیلی ها این سوال بی جواب مانده كه چرا در ایران تا روی كار آمدن رضا شاه
در هیچ سند ؛دست خط، داستان یا شعری به اسامی نظیر بیژن، منیژه ، فرامرز ،داریوش یا كوروش بر نمی خوریم. یا چرا هیچیك از پدر بزرگ های ما نام ایرانی (فارسی) ندارند. به عكس به كرات نامهای اسكندر، چنگیز ، تیمور را كه ظاهراً بر طبق تاریخ رسمی بر ایران هجوم آورده اند و خون های بسیاری را بر زمین ریخته اند در داستانها و شعر ها آورده شده و بر روی پدرانمان گذاشته شده است.
چگونه می توان قبول كرد انسان نام پسرانش را از میان نام قاتلان اجدادش انتخاب كند؟ به یقین در این میان چیزی از پازل افتاده و یا حلقه ای از میان زنجیر دانستنی هایمان مفقود شده است.
اكنون در تواریخ رسمی و مدرسه ای كوروش و داریوش را حكمرانان عادل و گسترنده حقوق بشر و بنیانگذاران بزرگترین امپراتوری جهان می شناسیم. ولی هیچگاه از خود نمی پرسیم چرا همزمان با برپایی این امپراطوری ،تمدنهای تابناك جنوب دریای خزر بویژه مارلیك ، تمدن های درخشان البرز مركزی (سیلك)، عیلام ، اورارتور ، ماننا و ماد كه ۲۵۰۰ سال قبل از هخامنشیان ایجاد شده بودند به یك باره از بین رفتند. اما كوروش بعد از نابود كردن بابل و تمدن درخشان بین النهرین (عراق) با مهربانی مثال زدنی با یهودیان رفتار نموده و آنها را پس از آزادی به اورشلیم باز می گرداند.
سقوط بابل و آزادی یهودیان آیا به جز این نبوده كه تعقل و قدرت مالی یهود توانسته سرداری خونریز و گمنام را از استپ های روسیه از نژاد اسلاو به ایران بكشاند.
در سال اول سلطنت كوروش خداوند آن چه را كه توسط ارمیای نبی فرموده بود به انجام رسانید. او كوروش را بر آن داشت تا فرمانی صادر كند و آن نوشته را به سراسر امپراطوری خود بفرستد. این است آن فرمان : من كوروش امپراطور پارس اعلام میدارم كه خداوند ، خدای آسمانها تمام ممالك جهان را به من بخشیده و به من امر فرموده كه برای او در اورشلیم خانه ای بسازم. هر كه بخواهد می تواند به آنجا باز گردد.(تورات عهد عتیق غررا ۲۲؛۲۳؛۳۶)
مسلماً چنین فرمانی از رافت انسانی كوروش برنمی خیزد بلكه دستور باز پرداخت سرمایه های عقلی و مادی یهود می باشد.
نفوذ یهودیان در هخامنشیان را در جای دیگر تاریخ در توطئه ها و كودتای پنهان و پیدا بر علیه كمبوجیه و بردیا شاهان هخامنشی كه به مخالفت با یهودیان بر می خیزند می توان مشاهده كرد،كه به ظهور داریوش ختم می شود.اگر چنانچه این آریاییها و پارسیان به جبر شمشیر وارد سرزمینهای ایران نشده و اشغالگر و خون ریز نبوده اند و با حمایت مردمان ساكن در ایران روی كار آمده اند چطور می توان قبول داشت كه لشكر های كوچك و بی نام و نشان مقدونی و اسلام توانسته است به این راحتی امپراطوری عظیم را در نوردند و در مدت كوتاهی بر مقدرات ایران حاكم شوند. چرا نیاكان ما نامهای اسكندر ، تیمور ، چنگیز و انبوه نامهای عربی را داشته اند ولی یك نفر پیر مرد هفتاد هشتاد ساله به نام كامبیز ، اردشیر ؛كوروش و داریوش نداریم.؟!!