۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

نوشته ای پیرامون قتل عام ادعایی ارامنه - مانیفست کاچازنونی

شهروند 1176 ـ 8 می 2008
مانیفست کاچازنونی دولت ارمنستان و دیاسپورای ارمنی، دولت عثمانی، رهبران حزب اتحاد و ترقی و حکومت مصطفی کمال آتاتورک را متهم به نسل کشی ارمنی ها در بین سالهای 1923- 1915 می کنند، در صورتی که این دوران، سالهای جنگ رهائی بخش ملی ترکیه و دورانی است که حزب داشناکسیون (فدراسیون انقلابی ارمنی) ابتدا به عنوان آلت دست دولت روسیه تزاری و سپس آلت دست دول غربی ـ انگلیس، فرانسه و امریکا ـ و تحت امر و هدایت آنها بر علیه ترکیه می جنگیدند. این واقعیت تاریخی در هزاران سند حزب داشناکسیون و دولت
ارمنستان که در آرشیو دولت ارمنستان و روسیه وجود دارد انعکاس خود را به شکل روشن و صریح یافته است. یکی از مهم ترین اسناد در این رابطه کتاب کاچازنونی به نام: "حزب داشناکسیون دیگر قادر به کاری نیست" است. "هووانس کاچازنونی" اولین نخست وزیر جمهوری مستقل ارمنستان ( از جولای 1918 تا اگوست 1919 ) و از بنیانگذاران و رهبران اصلی، و مهم ترین شخصیت حزب داشناکسیون ارمنی است.* کاچازنونی در گزارشی که به کنگره حزب داشناکسیون (در آوریل 1923 در بخارست پایتخت رومانی) ارائه داده است حقایقی را در رابطه با حزب داشناکسیون که خود ستون اصلی آن حزب محسوب می شده به زبان آورده است که پرده از ریاکاری و تبلیغات دروغین دولت ارمنستان، دیاسپورای ارمنی و دولت های غربی حامی آن بر می دارد. کاچازنونی در یادداشتی که در مقدمه چاپ آن گزارش که آن را به صورت کتاب منتشر کرده است می نویسد: "مسائلی که در این جا به آن اشاره کرده ام فقط برای رفقای حزبی نیست، بلکه از آنجائی که عمیقا اعتقاد دارم این مسائلی است که هر ارمنی باید به طور جدی درباره اش بیاندیشد، خواستم تا این گزارش چاپ و در دسترس همه قرار گیرد". کتاب کاچازنونی دوران بین جنگ جهانی اول تا معاهده لوزان را در بر می گیرد. (1923- 1914) کاچازنونی در این گزارش به یک جمع بندی همه جانبه از کار و فعالیت حزب داشناکسیون در قفقاز، عثمانی و دیاسپورای ارمنی در اروپا و آمریکا دست می زند و نهایتا به این نتیجه می رسد که حزب داشناکسیون دیگر قادر به کاری نیست و باید خود را منحل کند. جمع بندی کاچازنونی در حقیقت امر یک انتقاد از خود متهورانه، جدی و صادقانه محسوب می شود. استدلالات و استنتاجات او پایه های ادعاها و تبلیغات فریبکارانه داشناکسیون را که امروز نیز با حرارت آن را برای جلب نظر دول اروپائی و آمریکا دنبال می کند فرو می ریزد. از مهم ترین مسائلی که کاچازنونی در استنتاجات خود روی آن تاکید خاص کرده است از جمله می توان به سه مسئله اشاره کرد: - حزب داشناکسیون و ارمنی های دنباله روی آن بدون قید و شرط به روسیه وابسته بوده و آلت دست روسیه تزاری بودند. با سرنگونی حکومت روسیه تزاری حزب داشناکسیون به خدمت امپریالیست های غربی یعنی انگلیس، فرانسه و آمریکا درآمدند و به امید رسیدن به اهداف و آرزوهای خود در راستای منافع و طرح های این دولت ها با ترکیه جنگیدند. - حزب داشناکسیون و ارمنی های دنباله روی آن به توهمات و خیالات بلندپروازانه "ارمنستان بزرگ" (از دریای سیاه تا دریای مدیترانه) دچار شده بودند، که در واقع یک طرح امپریالیستی بود. آنها در راه تحقق توهمات خود با هر دولتی که مخالف ترکیه بود متحد شدند و برعلیه ترکیه جنگیدند. - ترک ها با غریزه دفاع از خود حرکت کردند. "قانون تهجیر" ترک ها با در نظر گرفتن هدف آن، قانونی مناسب و مطابق هدف بود. ارمنی ها در رابطه با ترک ها نتوانستند توازن قوائی که به نفع ترک ها بود به حساب آورند. آنها در واقع از قدرت واقعی ترک ها بی خبر بودند و فکر می کردند که شکست عثمانی در جنگ به معنای پایان کار ترک هاست و آنها دیگر قادر به دفاع از خود نیستند. کاچازنونی دوران 1923- 1914 و رابطه ترک ها و ارمنی ها را در ماهیت خود به عنوان وضعیت جنگی در نظر می گیرد. به نظر او این جنگ بین ترکیه و کشورهای بزرگ امپریالیستی برای تقسیم ترکیه بود. او در این رابطه داشناکسیون و دنباله روان آن را یک طرف جنگ و ترک ها را طرف دیگر جنگ ارزیابی می کند، و بالاخره در تمام گزارش خود سخنی از نسل کشی ارمنی به زبان نمی آورد! کاچازنونی در ارزیابی خود از روابط ترک و ارمنی که فوقا اشاره شد تنها نیست. بسیاری از دولت مردان، مورخان و روشنفکران ارمنی همان ارزیابی ها را در رابطه با دوران ذکر شده دارند، بویژه بعد از سالهای 1921 یک دوران انتقاد از خود وسیع در رابطه با مسائل فوق در میان روشنفکران ارمنی به وجود می آید. برپائی حکومت بلشویک ها در ارمنستان، موضع گیری علیه توسعه طلبی دول غرب توسط ارمنی ها خواه ناخواه آنها را با حقایق آشنا کرده و آنها را به مواضع اتحاد لنین ـ آتاتورک می کشاند. اسناد سالهای بعد از 1921 ارمنی (داشناکسیون) نظرات کاچازنونی را تائید می کنند و دروغ نسل کشی ارمنی را مانند او با روشنی بیان می کنند. منابع داشناکسیون تائید می کنند که چگونه روسیه تزاری و دول توسعه طلب غرب آنها را بر علیه ترکیه مورد استفاده قرار دادند. این منابع جنایات ارمنی ها را در مناطق اشغالی، حقانیت جنگ ارتش ترکیه بر علیه آنها را با اسناد بی شمار افشاء می کنند. 1- وابستگی بی قید و شرط به روسیه تزاری کاچازنونی در کتاب خود می نویسد: "زمستان 1914 و ماههای اول سال 1915 سالهای هیجان و امید برای ارمنی های روسیه و حزب داشناکسیون بود. ما بدون قید و شرط به روس ها وابسته بودیم و بدون هیچ دلیلی به حال و هوای پیروزی دچار شده بودیم. در مقابل صداقت مان نسبت به روسیه، در مقابل تلاش ها و کمک هایمان به روسیه مطمئن بودیم که حکومت تزاری روسیه استقلال ارمنستان را به ما ارمغان خواهد داد. ما عقل مان را به دیگران سپرده بودیم، به حرف های پوچ افراد بی مسئولیت اهمیت زیادی داده و تحت تاثیر هیپنوتیزم خودمان قادر به درک حقایق نشده و دچار خیال پردازی شدیم". (1) " بسیاری زمان ها از سر سادگی فکر می کردیم که جنگ (جنگ جهانی اول) به خاطر ارمنی ها درگرفته است. وقتی روس ها حمله می کردند فکر می کردیم که آنها برای رهائی ارمنی ها آمده اند، و وقتی عقب نشینی می کردند فکر می کردیم که آنها برای کشتار ما توسط ترک ها با آنها تبانی کرده اند. در هر دو حالت ما نتایج، هدف و نیات را قاطی می کردیم. از سرنوشت نحس شکایت کردن و دلایل فلاکت مان را در خارج از خودمان جستجو کردن یک وضعیت دردناکی است. این یک ویژگی از روان شناسی ملی مان است و حزب داشناکسیون نیز نتوانست از آن رهائی یابد". (2) نظر کاچازنونی را دولت مردان و مورخین معروف ارمنی نیز تائید می کنند. برای مثال می توان به منابع و اسناد ارمنی زیر اشاره کرد: * اعلامیه ای که دفتر ملی ارامنه (که تحت کنترل حزب داشناکسیون بود) در آغاز جنگ جهانی اول به نیکلای دوم تزار روس فرستاده است نشان می دهد که این حزب و دنباله روان آن تا چه حدی به روسیه تزاری و سیاست توسعه طلبانه آن امید بسته بودند. "زمانی که ارتش های پر افتخار روس در سرزمین های تحت حکمرانی خود، در تپه های پربرف ارمنستان و دره های عمیق آلاشکرت با ترکیه، که به سبب احساس احتیاج به آلمان جسارت دست بلند کردن علیه روسیه را پیدا کرده بودند، می جنگیدند، ارمنی ها نصیحت های پدران خود را دنبال کرده و برای فدا کردن زندگی و هستی خود به خاطر تاج و تخت پرافتخار روسیه بزرگوار برخاستند. مژده جنگ با ترکیه تمام خلق ارمنی را به وجد آورده است. از تمام کشورها ارمنی ها برای خدمت در ارتش روسیه و برای پیروزی ارتش های روسیه با خون خود حاضر به خدمت اند و در این راه بی قراری می کنند. برای پیروزی بر دشمن دعا گوی خدای بزرگ هستیم. سرباز روسیه پرافتخار بودن و بجا آوردن رسالت تاریخی روسیه در شرق وظیفه میهنی مان است. قلب های مان با این آرزو می تپد. پرچم روسیه در استامبول و تنگه های چاناق قالا در اهتزاز خواهد بود، اراده شما، امپراتور بزرگوار برای خلق های تحت اسارت ترکیه آزادی خواهد آورد". (3) ارگان دیگر داشناکسیون "آیرنیک" در 22 سپتامبر 1915 درباره آمدن والی جدید قفقاز روسیه تزاری به تفلیس می نویسد: "دیروز نماینده جدید تزار در قفقاز اعلیحضرت پرنس نیکولا نیکولایوویچ به تفلیس تشریف آوردند، با عزم و اراده قطعی پرنس بزرگوار، ما عمیقا اعتقاد داریم که ایشان به موجودیت حکومت ترک تا ابد خاتمه خواهند داد. با این ایمان، به ششمین فرمانده ارتش روسیه در قفقاز سلام کرده و خوش آمد می گوئیم". (4) " همچنانکه می دانید حکومت روسیه در همان آغاز جنگ برای تسلیح ارمنی های ترکیه و برای آماده کردن آنها به هنگام جنگ که بتوانند در درون کشور {ترکیه} دست به قیام بزنند 242.900 هزار روبل به عنوان مخارج تدارکات پرداخت کرد. داوطلبان مسلح مان خطوط دفاعی ارتش ترکیه را شکافته و با پیوستن به شورشیان و ایجاد هرج و مرج در جبهه و پشت جبهه (ترکیه) ورود ارتش های روسیه را تسهیل و ارمنستان ترکیه را تصرف خواهند کرد". (5) کشیش های ارمنی کمتر از رهبران داشناکسیون اشتیاق گلباران کردن مقدم ارتش های روسیه تزاری در استامبول را نداشتند. چنانکه قبل از آغاز جنگ جهانی اول، پاتریک ارمنی استامبول "زاون" در مصاحبه با روزنامه ارمنی Msak که ارگان لیبرال های ملی گرای ارمنی بود میگوید: "سرنوشت ارمنی ها با وحدت تحت حکمرانی روسیه که به لحاظ تاریخی وابسته به آنها هستند می تواند تحقق یابد. روس ها هرچقدر زودتر به اینجا برسند همانقدر برای ما بهتر خواهد بود". (6) رهبر کشیش های ارمنی "و. جورج" به دنبال اشغال شهر وان توسط روسیه ( 23 مه 1915 ) به والی قفقاز "ورونتسو داشکوو" و به فرمانده ارتش چهارم قفقاز "پ.ج. اگانوویسکی" تلگرام تبریک فرستاده و می گوید:"برای پیروزی جدید ارتش های روسیه دعا گو هستیم". (7) * خود کاچازنونی نخست وزیر ارمنستان در 7 فوریه 1919 در دیداری با فرمانده نیروهای اشغالگر انگلیس ژنرال "ف. ووکر" F.Wockerمی گوید، وضعیت ارمنی ها به طور قطع با آمدن متفقین به قفقاز بهتر خواهد شد". (8) ارمنی ها در شهر آدانا تحت فرماندهی نیروهای اشغالگر فرانسه ژنرال "دیفه" Diffe مسلح شده و واحد های انتقام تشکیل داده و با اونیفورم فرانسوی برعلیه ترک ها جنگیدند. (9) 2- طرح توسعه طلبانه "ارمنستان بزرگ" کاچازنونی می نویسد: "در دوران استقلال (جمهوری ارمنستان) در دنیای خارج (لهستان، اروپا و آمریکا) ماهیت تلاش های دیپلماتیک ما چه بود و چه نتایجی به بار آورد؟ در بهار 1919 هیئت نمایندگی جمهوریت (جمهوری ارمنستان) و هیئت نمایندگی ملی(ارمنی های ترکیه) تواما خواست های رسمی ما را در کنفرانس صلح (کنفرانس صلح پاریس) به نظر دولت های متفق رساندند. طبق این درخواست رسمی، مناطق ذیل می بایستی ضمیمه دولت ارمنستان بشوند: جمهوری جنوبی قفقاز (ارمنستان) با مرزهای گسترش یافته آن. بخش های شمالی آرداهان و ایالت قارص در ترکیه. بخش جنوبی تفلیس (گرجستان). بخش جنوب غربی ایالت یلی زاوت پل. هفت ایالت ترکیه شامل: وان، بیتلیس، دیاربکر (به استثنای بخش جنوبی آن)، سیواس (به استثنای بخش غربی آن) ارزروم، طرابوزان، هارپوت. در منطقه کیلیکیا (ترکیه) شهرستان های ماراش، سیس، جبل برکت، اسکندرون و آدانا. از دریای سیاه تا دریای سفید (مدیترانه)، از کوه های قره باغ تا کویرهای عربستان یک ارمنستان بزرگ طراحی شده و مطالبه می شد. این طلب امپریالیستی چگونه می توانست تحقق یابد؟ نه حکومت ارمنستان و نه حزب حاکم داشناکسیون چنین پروژه احمقانه ای داشتند. بالعکس هیئت نمایندگی ما با وظیفه ای که از ایروان به عهده آنها گذاشته شده بود تماما یک درخواست متواضعانه ای داشته و آن را طلب کرده بودند. چه شد که این هیئت نمایندگی پروژه از دریا به دریا را به میان آورد؟ این چیز عجیب و غیر قابل باوری بود. این طلب را ارمنی های پاریس به میان کشیدند و هیئت نمایندگی ما هم به این تمایل کلنی ها (ارمنی های خارج) تسلیم شدند، این تمایل کلنی ها برای ما چیز روشنی بود. آنها به هیئت نمایندگی ما گفتند اگر در کنفرانس این مطالبات را مطرح نکنند، ارمنی های ترکیه مسئله خود را از "جمهوری آرارات" (دولت ارمنستان) جدا کرده و مستقلا به دولت های بزرگ مراجعه خواهند کرد. و نیز آمریکا قیمومت ارمنستان کوچک را به عهده نخواهد گرفت، ولی ارمنستان از دریا به دریا ـ ارمنستان بزرگ ـ را حاضرند تحت قیمومت خود بگیرند. از لحاظ اینکه امر ما مورد حمایت و دفاع دولت های بزرگ قرار گیرد و طرح مطالبات متضاد با هم توسط دو ارگان متفاوت می توانست برای ما امر خطرناکی باشد و نیز از آنجائی که قیمومت آمریکا را نیز طلب می کردیم هیئت نمایندگی ما علی رغم دستور العمل داده شده به آنها درخواست را قبول و پای آن امضاء گذاشتند". کاچازنونی ادامه می دهد: "من هیئت نمایندگی مان را سرزنش نمی کنم و حتی نمی خواهم بگویم که اگر مطالبات مان متعادل می شد نتایج متفاوتی می توانستیم بگیریم، ولی ما در مسائل مهم و اساسی نتوانستیم اراده مستقل خود را در میان بگذاریم، فعالیت هایمان را طبق درک و ارزیابی مستقل خودمان پیش ببریم، نتوانستیم با روش خودمان حرکت کنیم و به دیگران اجازه دادیم که ما را دنبال خود بکشند. مطالبات ما بویژه مغزهای ناپخته کلنی ها را به هیجان آورد، چنانکه گوئی برای صاحب دولت شدن کافی است تا مرزهای آن دولت را روی کاغذ ترسیم کرد. مطالبات اغراق آمیز و بی هدف به طور طبیعی جای خود را به یأس و ناامیدی سپرد. حتی مرزهای ارمنستان که توسط ویلسون طراحی شده بود ما را قانع نکرد. ما انتظار داشتیم که رئیس جمهور ویلسون معاهده سور Sevres را تمام و کمال عملی کند تا ما بتوانیم صاحب سرزمین های بیشتری شویم. در مقابل، ترک ها نه راه حل ویلسون، نه شکایات ما را و نه معاهده سور را به رسمیت می شناختند. آنها به شکل سنگینی مسلح شده و مواضع خود را مستحکم می کردند و به نظر می رسید که متفقین تمایل چندانی ندارند که ترک ها را با زور اسلحه به تسلیم وادارند". (10) * 3 - دفاع مشروع: ترک ها در مقابل تجزیه و مستعمره شدن کشورشان تا آخر جنگیدند "ترک ها می دانستند چه می کنند و امروز دلیلی که سبب احساس پشیمانی آنها شود وجود ندارد. همچنانکه بعدا نیز روشن شد، برای حل بنیادین مسئله ارمنی در ترکیه این شیوه (اخراج دسته جمعی ارامنه از مناطق شمال شرق ترکیه به مناطق جنوب ترکیه در تابستان و پائیز 1915) قطعی ترین و مناسب ترین شیوه بود. اگر دشمنی ما علیه ترک ها به ترازوی قضاوت گذاشته نشود کسی نیز نمی تواند مدعی شود که فشارهای مورد بحث نیز به همان کیفیت می شد". (11) "جنگ با ما اجتناب ناپذیر بود.... ما هرآنچه که ضرورت داشت تا از جنگ اجتناب کنیم بجا نیاوردیم. ما می بایستی با ترک ها با زبان صلح سخن می گفتیم... ما از قدرت واقعی ترک ها اطلاعی نداشتیم در مقابل به قدرت خود اطمینان کامل داشتیم. این اشتباه اساسی ما بود. ما از جنگ باکی نداشتیم، زیرا فکر می کردیم می توانیم پیروز شویم.... ارتش ما خوب تجهیز و تسلیح شده بود، ولی نجنگید. نیروهای ما مدام عقب نشینی کرده و از مواضع خود فرار کردند، آنها سلاح های خود را به زمین انداخته و در دهات پراکنده شدند...علی رغم این واقعیات که ارمنی ها امکانات بیشتر و پشتیبانی بهتری داشتند (پشتیبانی دول غرب) ولی ارتش های ما شکست خوردند. ترک هائی که پیشروی می کردند فقط علیه سربازان ما جنگیدند، آنها جنگ را به میان غیر نظامیان نکشاندند. سربازان ترک دیسیپلین خوبی داشتند، بنابراین قتل عامی صورت نگرفت". (12) گزارش کاچازنونی بزرگترین سند رد دروغ نسل کشی ارمنی است. او نخست وزیر ارمنستان و رهبر اردوی دشمن ترک هاست. ارمنی ها و حامیان غربی آنان که ادعا می کنند که در معرض نسل کشی ترک ها قرار گرفته اند، نخست وزیرشان حوادث سالهای 1923-1915 را در چارچوب جنگ دو طرف ارزیابی می کند و با جسارت و صراحت اعتراف می کند که ارمنی ها آلت دست امپریالیست های غربی شده و علیه کشور خود جنگیدند. کاچازنونی مانند دیگر محققان، دولت مردان و نویسندگان ارمنی با صراحت اعتراف می کند که دول انگلیس، فرانسه، آمریکا از آنها در جهت سیاست های توسعه طلبانه خود استفاده کرده و نهایتا وقتی آنها را تنها گذاشتند، برای آنها دیگر چاره ای نمانده بود که خود را سرزنش کرده و بگویند که همه به آنها خیانت کردند. گزارش کاچازنونی به عنوان یک سند مهم نه در آرشیو ترک ها بلکه در آرشیو دولت ارمنستان و روسیه است. اگر دولت های غربی حامی ارمنستان و دیاسپورای ارمنی در ارزیابی خود از نسل کشی ارمنی به نخست وزیر ارمنی اعتماد نکنند به کی و به کدام سند اعتماد خواهند کرد؟ اگر آرشیو خود ارمنی ها نیز آنها را قانع نکند، کدام آرشیو و سند آنها را قانع خواهد کرد؟ گزارش کاچازنونی به دروغ بزرگ نسل کشی ارمنی که امروز در خدمت گلوبالیزاسیون و در خدمت پروژه امپریالیستی خاورمیانه بزرگ که قصد تغییر مرزهای سیاسی 26 کشور خاورمیانه را دارد، خط بطلان می کشد. گزارش کاچازنونی نه تنها از این لحاظ که یک حقیقت تاریخی را بیان می کند، بلکه بیشتر از این لحاظ که در شرایط امروز جهان حاوی درسهای گرانبهائی است ارزش فوق العاده ای دارد. بردن مسئله نسل کشی ارمنی از این پارلمان اروپا به آن پارلمان، طرح آن در کنگره آمریکا، راه پیمائی ارامنه تهران در 24 آوریل با شرکت سفرای فرانسه و یونان در صف اول راهپیمائی و شرکت چند "نماینده" خودفروخته مجلس در راهپیمائی و سردادن شعارهای مرگ بر ترکیه، مرگ بر آذربایجان، همه و همه سناریوهائی هستند در خدمت سیاست توسعه طلبی دولت ارمنستان، و نهایتا در خدمت تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه و طرح خاورمیانه بزرگ. 22 آوریل 2008 - تورنتو توضیحات: *درباره کتاب، هووانس کاچازنونی، Hovhannes Katchaznouni گزارش کاچازنونی در سال 1923 به شکل کتاب به زبان ارمنی منتشر شد و عنوان کتاب را خود کاچازنونی انتخاب کرده است، به این معنی که داشناکسیون باید خود را منحل کند. این کتاب در سال 1927 به زبان روسی ترجمه و در تفلیس چاپ شد. در چاپ ارمنی آن جواب کاچازنونی به نامه یکی از دوستانش که به کتاب انتقاداتی داشته است نیز چاپ شده است. ترجمه و چاپ این گزارش به زبان انگلیسی در سال 1955 توسط Armenian Information Centre در نیویورک انجام شد. کتاب کاچازنونی در ارمنستان ممنوع است و نسخه های کتاب و ترجمه های آن به زبان های دیگر از کتابخانه های اروپا توسط داشناک ها جمع آوری شده اند، نام کتاب در کاتالوگ ها موجود ولی در قفسه کتاب ها از کتاب خبری نیست! کتاب کاچازنونی: Dashnagtzoutiun has nothing to do any more توسط محقق جوان ترک "محمد پرینچک" به هنگام مطالعه درباره مسئله ارمنی در کتابخانه لنینگراد پیدا و توسط مترجم ترک "عارف آجال اوغلو" به ترکی ترجمه شده است. (انتشارات کایناک- استامبول). چاپ اول این کتاب در سال 2005 و چاپ پانزدهم آن در سال 2006 انجام شده است. ترجمه انگلیسی آن توسط خانم "لاله آکالین" از روی متن ترکی انجام شده است. چاپ های انگلیسی، فرانسه و آلمانی آن انتشار یافته و ترجمه های اسپانیائی، عربی و چینی آن نیز منتشر خواهد شد. * اشغال ایالت "وان" توسط ارتش روسیه و داوطلبان مسلح ارمنی در 23 مه 1915 قتل عام بیش از 80 هزار نفر از بومیان مسلمان ترک و کرد را به دنبال داشت. این قتل عام سبب عکس العمل ترکها و کردها در تابستان و پائیز همان سال شد. * آنکارا بعد از اینکه در جبهه های نبرد در میان خون و آتش موجودیت خود را به اثبات می رساند در موضع متفقین شکافها آشکار می شوند. سیاست عاقلانه مصطفی کمال در نزدیکی به شوروی و شکست "ونزولوس" در انتخابات یونان زمینه را برای تقویت موضع ترکیه در مذاکرات فراهم می سازد. از همان ابتدا نیز فرانسه با وجود موافقت با اصل قرارداد سور با چگونگی اعمال آن مخالف بود، چنانکه "مارشال فوش" نماینده فرانسه در کنفرانس پاریس معتقد بود که متفقین برای شکست ارتش های مصطفی کمال، علاوه بر نیروهای موجودشان در ترکیه به 26 لشگر اضافی احتیاج دارند، در حالیکه انگلیس معتقد بود که همان 14 لشگر موجود یونان کافی است. * در اینجا بجا خواهد بود بعضی از مواد قرارداد سور با قرارداد لوزان مقایسه شود تا به اهمیت تاریخی "جنگ رهائی بخش ملی" ترکیه و تاثیر تعیین کننده آن در رد و بی اعتباری قرارداد سور که ارمنی ها ادعاهای نامشروع خود را بر اساس آن قرارداد طرح کرده و می کنند درک کرد. قرارداد سور: Sevres ( 10 اوگوست 1920) - ارتش عثمانی را منحل و یک نیروی ژاندارمری 50 هزار نفری را جایگزین آن می کرد. - امتیازات و حقوق کاپیتولاسیون تحمیل شده به دولت عثمانی سنگین تر و غیر قابل تحمل تر می شد. - دولت عثمانی طبق این قرارداد نمی توانست تصمیمات اقتصادی بگیرد. - دولت عثمانی قبول می کرد که هرگونه امتیازی که در آینده ممکن بود متفقین بخواهند (از خطوط تلگراف گرفته تا حفاری های باستان شناسی) از قبل مورد قبول قرار گرفته بود. - دولت عثمانی نمی توانست هیچ قانون و یا لایحه و فرمانی را صادر و یا تصویب کند که مخالف نظر متفقین باشد. - حمایت از حقوق اقلیت ها (یونانی های ترکیه، ارمنی ها، آسوری ها، ارتودوکس های طرابوزان، کردها ...) که در ماده 4 تنظیم شده بود (مواد 151 – 140). دولت عثمانی از کلیه حقوق حاکمیت و اقتدار سیاسی خود در مورد آنها دست می کشید. - علاوه براین متفقین نه تنها در قرارداد سور بلکه در هر پیشنهاد آتش بس و یا صلح و متارکه ای که خود به دنبال شکست شان در جبهه جنگ می دادند، تاسیس دولت ارمنستان، حقوق اقلیت ها و غیر نظامی شدن تنگه ها را ( بخوانید تحت کنترل گرفتن تنگه ها به وسیله انگلیس) را پیش می کشیدند! قرارداد لوزان: Lausanne ( 24 جولای 1923 ) - عبور آزاد کشتی ها از تنگه ها مورد قبول واقع می شود و نیروی دریائی انگلیس بلافاصله آبهای ترکیه را ترک می کنند و ترکیه دوباره حق حاکمیت خود بر تنگه ها را برقرار می کند. - کلیه امتیازات و حقوق کاپیتولاسیون تحمیلی لغو می شوند. - غرامت جنگی که ترکیه از یونان ـ بعد از درهم شکستن و تسلیم ارتش اشغالگر یونان ـ می خواهد، از آنجائی که یونان قادر به پرداخت غرامت جنگی نبود، منطقه "قره آغاج" به عنوان غرامت جنگی به ترکیه داده می شود. - تمامی تراکیای غرب (بخش اروپائی ترکیه) تا رودخانه "مریچ" به ترکیه پس داده می شود. - منطقه "اسکندرون" و "هاتای" در مذاکرات بعدی بین ترکیه و فرانسه به ترکیه واگذار می شود. - درباره اقلیت ها ترکیه قبول می کند که در چارچوب قرارداد های بین المللی با آنها رفتار کند. - مسئله "موصل" قرار می شود در ظرف 9 ماه طی مذاکره بین ترکیه و انگلیس حل شود، که بعدها با شروط خاصی به عراق تحت قیمومت انگلیس الحاق می شود. قرارداد سور، قرارداد فاتحین جنگ جهانی اول و امپراتوری شکست خورده عثمانی بود. قرارداد سور، قراردادی نامشروع و امپریالیستی بود که به زور سرنیزه به سلطان عثمانی که به خاطر نجات تاج و تخت خود حاضر به تن دادن به هر خواری و خیانت بود، تحمیل شده بود. لذا قرارداد سور از آنجائی که نامشروع و تحمیلی بود نمی توانست و نمی تواند پایه ای مشروع برای هیچ طلب و ادعائی قرارگیرد. (امروز حزب پ.ک.ک در ترکیه نیز در ادعاهای خود به قرارداد امپریالیستی سور استناد می کند!!). در مقابل، قرارداد لوزان قراردادی بود که در نتیجه مقاومت دلیرانه و تاریخی مردم ترکیه در جلوگیری از تجزیه و تبدیل شدن میهن شان به مستعمره کامل به دست آمده بود. قرارداد لوزان قرارداد یک کشور مغرور و پیروزمند در جبهه های دفاع از میهن که خود را از بار تحمیلات امپریالیستی گذشته آزاد کرده و به سرنوشت و آینده خود حاکم گشته بود، بود. بلائی که متفقین بر سر دولت عثمانی می آوردند شامل ایران نیز می شد. با وجود اینکه ایران در جنگ جهانی اول "بیطرف" مانده بود، طبق قرارداد اگوست 1907 به دو منطقه نفوذ روس و انگلیس تقسیم شده بود، و تقسیم عملی آن طبق قرارداد سری "پوتسدام" (1915) صورت می گرفت. (دولت آلمان نیز با تمام ادعاهای ایران دوستی خود با تقسیم عملی ایران موافقت کرده بود). این قرارداد با انقلاب اکتبر روسیه و کنار کشیدن روسیه از رقابت، به شکل قرارداد اگوست 1919 که بین انگلیس و ایران که در دومین دوره حکومت وثوق الدوله (برادر قوام السلطنه که هر دو مبالغ بزرگی برای امضای آن از انگلیس رشوه گرفته بودند) بسته شد به مسئله بود و نبود ایران تبدیل شد. برای صورت قانونی دادن به قرارداد حتی احمد شاه قاجار را به سفر اروپا بردند تا شاید موافقت ضمنی او را جلب کنند، ولی مخالفت احمد شاه، رقابت میان دول فاتح و پشتکار آزادیخواهان و بویژه قیام شیخ محمد خیابانی علیه آن، قرارداد را از اساس بی اعتبار کرد. * منابعی که با حروف لاتین ذکر شده اند همراه نقل قول های آن، از مقدمه کتاب کاچازنونی که به وسیله "محمد پرینجک" نوشته شده است نقل شده اند. توضیحات فارسی از نویسنده مقاله است. 1ـ کاچازنونی: "داشناکسیون دیگر قادر به کاری نیست" ص. 36-33 2ـ همان کتاب: ص. 37 3-Msak No 271. Cited by Marents,”Listo Arsyaskogo Smenohstva” Bolsevik Zakavakazya p.89 4-Ayrenik, No.2,Sep.24 1915 cited in A.A. Lalaian “Kontrrevolutsionniy Dahnagsuyun 1914- 1918 ,1936.p.91 5-B.A.Borian, Armenia, Mejdunarodnaya Diplomatia. 1929, p.360 6-Polojenie Zapadnih Armyan, Armyanski Vapros. K.N.Karamian, 1972,p.87 7-Ararat, No.5,1915, p.415 vd cited in, Kavkazski Front 1914-1917 A.O.Arutiunian 8-Krah Imperalisticeskoy Interventssiv Zakavkazye cited in: D.Yenukidze, Tiblisi 1954.p.166 9-Cited in N.Z.Efendiyeva: Barba Turetskoso Naroda Portiv Okkuparto Na Yege Anatolii (1914-1921) 10-کاچازنونی، همان کتاب ص. 76- 76 11ـ همان کناب: ص.76 12ـ همان کتاب: ص.69 کارشناس مسایل قفقاز و ترکیه (براي مطالعه) بیش از نود سال است که ادعاي نسل کشي ارامنه توسط امپراطوري عثماني از طرف گروهها و سازمانهاي مختلف ارمني تکرار مي شود و اين موضوع در دوره هايي از سوي برخي مجامع ودولتهاي غربي نظير انگلستان و فرانسه دامن زده مي شود.ارامنه بر اين تاکيد دارند که در دهه دوم قرن بيستم ترکهاي عثماني قتل عام وسيع و از پيش برنامه ريزي شده اي را عليه ارامنه در مناطق ارمني نشين امپراطوري اعمال کردند که اوج اين کشتارها ۲۴ آوريل ۱۹۱۵ بوده است. آنها خواهان به رسميت شناختن اين اقدام به عنوان نسل کشي ارامنه و عذرخواهي رسمي دولت جمهوري ترکيه هستند. بر اساس اين تبليغات وسيع برخي گروهها خواستار الحاق مناطق شرقي ترکيه (در قالب ارمنستان بزرگ که ارامنه آن را هايستان مي نامند و در آن مناطق وسيعي از آذربايجان ايران نيز قرار دارد) به خاک جمهوري ارمنستان هستند و در اين ميان ارو پاييان به ويژه انگليسيها به حساسيت اين موضوع مي افزايند. ترکها چه در آنزمان که به دستور سلطان عبدالحميد مستندات لازم در رد ادعاي نسل کشي گردآوري و به مجامع مختلف ارايه شد و چه در سالهاي بعد اين مساله را کاملا رد مي کنند. بطور کلي از سه جنبه تاريخي ، حقوقي و سياسي به اين مساله پرداخته مي شود. از نظر تاريخي در کنار مدعيان وقوع نسل کشي که ديدگاهشان در بالا آمد، مورخين متعددي به رد اين نظريه پرداخته اند.اين مورخين وپژوهشگران با تشريح وضع موجود جامعه جهاني در آن دوران ( وقوع جنگ جهاني اول ) تلفات ارامنه را که چند برابر کمتر از تعداد مورد ادعاي ارامنه مي دانند، نتيجه فروپاشي امپراطوري پهناور عثماني ، درگيريهاي داخلي در مناطق شرقي و در مجاورت جبهه جنگ با روسها، مهاجرتها و بيماريهاي واگير دار که مناطق وسيعي را دربرگرفته بود ، مي دانند و بر اين باورند که در اين ميان تلفات ساير ساکنين امپراطوري از جمله ترکها ، کردها و عربها به مراتب بيش از ارامنه بوده است. طبق نظر اين محققين که علاوه بر مورخين ترک ، نويسندگان مختلف از کشورهاي غربي مانند استانفورد.جي.شاو ، جاستين مک کارتي) نيز در اين زمره اند، ارامنه ساکن در عثماني قبل از جنگ جهاني اول روابط خوبي با حکومت و مسلمانان داشتند و حتي تا مقام وزارت در دستگاه امپراطوري ارتقا يافته بودند، با آغاز جنگ جهاني اول و پيوستن عثماني به متحدين، کشورهاي متفق به ويژه انگلستان و روسيه با دست گرفتن اهرم ارامنه مسيحي در مقابل عثماني مسلمان قصد نابودي امپراطوري را از درون داشتند. آنها با تقويت احزاب افراطي هينچاک و داشناکتسوتيون زمينه شورش ارامنه ، ايجاد ناامني ، حمله به روستاهاي مسلمان نشين و تخريب مساجد ، ترور مقامات وحمله به مراکز دولتي عثماني را فراهم آوردند. اين اقدامات ارامنه شورشي کمک زيادي به پيشروي ارتش روسيه در جبهه شرقي عثماني کرد.همکاري ارامنه مسلح ساکن در شرق عثماني با قشون مهاجم روسيه که وعده تشکيل کشور مستقل را به آنها ميداد ونيز نقش در خور توجه اين نيروها در شکستهاي نيروهاي عثماني در مقابل روسها ، دراکثر منابع حتي در کتب مورخين ارمني مانند پاسدرماجيان، خداورديان، سارگيسيان، هاکوپيان و يريميان آمده است. طبق اين ديدگاه وزارت داخله عثماني براي جلوگيري از درگيريهاي داخلي و تقويت پشت جبهه در شرق، اقدام به انتقال ناراضيان ارمني به مناطق ديگر فلات آناتولي و سوريه و عراق فعلي که در آنزمان در تابعيت عثماني بودند، کرد.در اثناي اين نقل و انتقالات که مورخين ارمني آن را تبعيد و کوچ اجباري مي نامند ، بعضي از مهاجرين ونيز مامورين دولتي که مسئول انجام اين کار بودند ، در مناطق کوهستاني مورد هجوم راهزنان قرار گرفته ويا گرفتار بيماريهاي واگيردار، قحطي و حوادث ديگر شده واز بين رفتند. درگيري ارامنه مسلح با نيروهاي دولتي و دستجات مسلح کرد وفادار به سلطان عثماني که گروههاي حميديه ناميده مي شدند و نيز درگيريهاي مسلمان ومسيحي در بين مردم عادي نيز سبب کشته شدن شمار در توجهي از ارامنه و ساير اقوام شد. برخي مورخين ارمني بررسي موضوع در سال ۱۹۱۹ توسط ديوان عرفي عثماني و انتقاد آتاترک از جمعيت اتحاد و ترقي (که برنامه انتقال ارامنه به مناطق ديگربه دستور طلعت پاشا از رهبران اين جمعيت و وزير داخله عثماني صورت گرفت) را دليلي بر قبول نسل کشي ارامنه توسط زمامداران ترک در أنزمان ميدانند ولي انديشمندان ترک اين ادعاها را فاقد سند ومدرک ودلايل آن را براي نسل کشي ناميدن ناکافي و نامربوط ميدانند. برخي از محققين و نويسندگان ارمني نيز اين مسئله رانسل کشي نمي دانند. لئون دباغيان نويسنده ارمني اخيرا در نشستي که به همين منظور در آنکارا تشکيل شده بود ، تلفات ارامنه را نه در اثر نسل کشي بلکه در نتيجه جنگ داخلي دانسته و ادعاي نسل کشي را سناريوي اروپاييها عنوان کرد. وي گفت : مورخين اروپايي از زمان جنگ ملازگرد که در آن ارامنه به ترکهاي سلجوقي در برابر روميها کمک کردند ، با انتشار مطالب تحريفي سعي داشته اند ، ترکها و ارامنه را با هم دشمن سازند و سناريوي فعلي اروپا در اين راستا است. رجب طيب اردوغان نخست وزير ترکيه و رهبر حزب اسلامگراي عدالت وتوسعه چندي پيش طي فراخواني از کليه پژوهشگران حوزه تاريخ در داخل و خارج خواست تا در اين خصوص دست به بررسيهاي کامل زده و نتايج تحقيقات را بصورت بيطرف اعلام نمايند. پس از اين درخواست٫ محققين زيادي دست به کار شدند وکنفرانسها و جلسات متعددي در کشورهايي نظير آلمان ، آمريکا و… صورت گرفت که هنوز ادامه دارد.مرکز تحقيقات مجلس ملي ترکيه نيز از انديشمندان ارمني براي بررسي موضوع و ارايه اسناد و مدارک لازم دعوت کرده است. در اين ميان طرف ارمني از بحث و بررسي تاريخي زياد استقبال نمي کند.گروههاي ارمني در برخي از اين نشستها با به اغتشاش کشيدن جلسه سعي در ناکام ماندن اين تلاشها دارند. وارتان اوسکانيان وزير امور خارجه ارمنستان مباحثات تاريخي در اين زمينه را بيهوده دانسته و ميگويد : اين کار مورخين نيست بلکه کار سياستمداران است. جنبه سياسي مسئله در حال حاضر مهمترين وجه کار به شمار ميرود.مرزهاي ترکيه و ارمنستان که از زمان جنگ قره باغ بسته است، صدمات اقتصادي زيادي به ارمنستان زده است و اگر مبادلات اقتصادي روسيه و جمهوري اسلامي ايران با ارمنستان نبود،اقتصاد اين کشور که روابطش با ترکيه وآذربايجان قطع شده بود ،فلج مي شد.در حال حاضر نيز حکومت ارمنستان به دنبال بازگشايي مرز خود با ترکيه است نماينده جمهوري ارمنستان در سازمان همکاريهاي اقتصادي درياي سياه نيزراه حل کار را سياسي ميداند و پيشنهاد باز شدن مرزهاي ترکيه با ارمنستان که به دنبال اشغال خاک جمهوري آذربايجان توسط ارمنستان بسته شده است، ميداند.دولت ارمنستان در ابتدا سعي داشت با تبليغ و بزرگنمايي و با استفاده از فشار برخي مجامع غربي به ترکيه از اين کشور امتياز سياسي و اقتصادي بگيرد ولي بعدا تحت فشار افکار عمومي جهان مجبور شد تن به بررسي تاريخي بدهد و پس از مدتها مقاومت بالاخره آرشيو دولتي اسناد تاريخي اين مسئله را به روي مورخين و پژوهشگران بگشايد. کاري که ترکيه از مدتها قبل آن را شروع کرده بود. در اين ارامنه فکر مي کنند، آنچه بيش از هر چيزي مي تواند ترکيه را تحت فشار قرار دهد. استفاده از دست آويز نسل کشي ارامنه براي ايجاد ذهنيت منفي بر ضد ترکيه در بين مجامع اروپايي به منظور مانع تراشي بر سر راه عضويت ترکيه در اتحاديه اروپاست.جمهوري ترکيه علاوه بر اتحاديه اروپا خواستار عضويت در شوراي امنيت سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۸ است وبا توجه به حمايت مقامات سازمان ملل ازجمله کوفي عنان از اين موضوع احتمال تحقق اين امر زياد است. اين موارد در کنار حضور ترکيه در ناتو و عملکرد موفق اش در کوزوو و افغانستان و رشد مطلوب شاخصهاي اقتصادي (افزايش قابل ملاحظه توليد ناخالص داخلي و ملي ، در آمد ملي و سرانه ، کنترل تورم و حضور موفق شرکتهاي ترک در سراسر جهان)، مخالفين اروپايي ترکيه را نگران ساخته است. پاره اي از انديشمندان اروپايي هنوز ترکيه را وارث امپراطوري هاي سلجوقي و عثماني ميدانند و از روزي که اين کشور دوباره در برابر اروپاي مسيحي عرض اندام بکند ، نگرانند و سعي دارند در نوشته هاي خود اين نگراني را به افکار عمومي نيز منتقل نمايند.برخي مقامات حکومتي و احزاب سياسي در غرب (به ويژه در آمريکا ، انگليس و فرانسه) نيز براي جلب رضايت لابي ارامنه و شهروندان مسيحي متعصب خود، سعي دارند ، مسئله قتل عام ارامنه را در اذهان زنده نگهدارند . نهادهاي ارمني در سر تاسر کشورهاي غربي مراسم بزرگداشت نودمين سالگرد نسل کشي مورد ادعايشان را برگزار کردند در ايران نيز اين تحرکات بيش از گذشته انجام شد و علاوه بر ارامنه برخي نهادها و مطبوعات نيز بطور گسترده بدان پرداختند .اين مسئله براي اقليت ارامنه در خارج از ارمنستان نوعي ابراز هويت و مقابله با فراموش شدن قومي و براي ملت و دولت جمهوري ارمنستان به مثابه عاملي براي تحکيم و تقويت وحدت ملي ( قومي ) محسوب مي شود. وحدتي که در سايه کينه و نفرت ازترکها که به عنوان دشمن تاريخي ارامنه معرفي شده است ، حاصل مي شود . در واقع همين بذر کينه کاشته شده در دل کودکان ارمني بود که سالها بعد جوانان ارمني را براي حمله به قره باغ و کشتار غير نظاميان آذربايجاني و شکل دهي يکي از بزرگترين فجايع انساني انگيزه مند ساخت. دهها هزار نفر از شهروندان آذري قتل عام شدند و نزديک به يک ميليون نفر از آنها آواره گشته اند. ودر سايه اين تبليغات وسيع بود که گروههاي ارمني در ايالات متحده آمريکا دست به ترور ديپلماتهاي ترک مي زنند ( برابر گزارش روزنامه زمان ترکيه‌‌، طي ۳۰ سال گذشته ارامنه در آمريکا بيش از ۲۰۰ عمليات ترور عليه ترکها انجام داده اند که در نتيجه آن بيش از ۷۰ نفر از جمله ۳۱ ديپلمات دولت ترکيه جان باخته اند ) ادعاي نسل کشي ارامنه در سرزمين فعلي ترکيه عمدتا توسط ارامنه خارچ از ترکيه مطرح مي شود. ارمنيان داخل ترکيه هرچند تعداد قابل ملاحظه اي ندارند ولي آزاديهاي ديني ، مدني وفرهنگي لازم به آنها داده شده است .ازاين رو آنان مخالفتي با حکومت ترک ندارند . هرچند نداشتن قدرت سياسي لازم و هراس از دولت ترکيه نيز در اين زمينه موثر است. ارامنه ساکن در ترکيه مانند ايران داراي مدارس مخصوص به خود هستند و در انجام مراسم ديني محدوديتي ندارند. اين در حالي است که برخي مسلمانان مانند کردها در ترکيه از حقوق فرهنگي مشابه ارامنه برخوردار نيستند . ودر ايران نيز ارامنه که تعداد شان شايد کمتر از دو دهم درصد ترکها و يک درصد کردهاست، از حقوق فرهنگي بسيار کاملتري نسبت به ترکها و کردها برخوردارند. برخورد دولت آمريکانيز در خصوص اين مسئله دوگانه است . دولت بوش در سالهاي گذشته به درخواست لابي ارامنه و حاميان آنها در مجلس سنا مبني بر شناسايي رسمي روز ۲۴ آوريل به عنوان روز نسل کشي ارامنه توسط ترکها پاسخ منفي داده است . ولي اخيرا معاون وزير دفاع آمريکا اعلام کرده است ، هيچ تضميني وجود ندارد که کاخ سفيد در سال ۲۰۰۵ نيز مانند سالهاي گذشته از شناسايي اين مسئله امتناع کند. تحليلگران سياسي اين تغيير احتمالي در موضع دولت بوش را در ارتباط با عدم موافقت ترکيه با استفاده ارتش آمريکا از پايگاه اينجيرليک براي حمله به عراق مي دانند. کما اينکه وزير دفاع آمريکا نيز در يکي از مصاحبه هاي خود يکي از عوامل اصلي عدم موفقيت ارتش آمريکا در عراق را استفاده نکردن از پايگاه اينجيرليک دانسته است .واشنگتن با دست گرفتن حربه شناسايي قتل عام ارامنه در پي گرفتن امتياز از ترکيه است.و موافقت اخير دولت ترکيه با استفاده ( هرچند مشروط و براي مقاصد غير تهاجمي ) ارتش آمريکا از اين پايگاه را در اين راستا مي توان ارزيابي کرد ، در مقابل امسال نيز دولت بوش به در خواست لابي ارامنه و برخي حاميان آنها در کنگره در زمينه به رسميت شناختن نسل کشي ارامنه پاسخ منفي داد. برخي آگاهان سياسي در ترکيه اعتقاد دارند ، آمريکا با پيغامهاي غيرمستقيم خواستار تجديد نظر ترکيه در روابطش با سوريه وايران وهمکاري بيشتربا کاخ سفيد در عراق را در برابر مسئله ارامنه دارد. بازگشايي مرز ترکيه با ارمنستان و گسترش روابط اقتصادي دو کشور نيز پيشنهادي است که آمريکا اصرار زيادي بر آن دارد واز اين راه مي خواهد ، ايروان را که برخلاف ساير کشورهاي مستقل مشترک المنافع هنوز در سيطره سياسي روسيه است ، به حوزه نفوذ خود اضافه کند وازاين راه پازل هژموني اش را در حوزه ژئواستراتژيک قفقاز جنوبي کامل نمايد. برخورد ساير کشورهاي اروپايي نيز در اين زمينه همراه با ملاحظات سياسي و حتي منافع خودشان است. که يکي از جالب ترين برخوردها پيشنهاد وزير خارجه سوييس به ترکيه بود، مبني بر اينکه دولت ترکيه مقدار قابل توجهي طلا يا معادل پولي آنرا به يکي از بانکهاي بين المللي سوييس پرداخت کند تا اين پول بعدها در اختيار نهادهاي ارمني قرار گيرد. جنبه حقوقي ادعاي نسل کشي ارامنه نيز از سوي برخي پژوهشگران مورد مداقه و بررسي قرار گرفته است. انديشمندان ترک در کنار رد مسئله از ديدگاه تاريخي ، از نظر حقوقي نيزمسئوليت اعمال دولت عثماني را متوجه حکومت فعلي ترکيه نمي دانند . امپراطوري عثماني مانند اتحاد جماهير شوروي پس از اضمحلال به کشورهاي مختلفي تقسيم شد و از نظر حقوق بين الملل ترکيه مسئول رفتار دولتمردان عثماني نيست. افزون بر اين آنها نقل وانتقال شورشيان ارمني از مناطق درگيري به مناطق ديگر و سرکوب نظامي اين شورشهاي مسلحانه را حق طبيعي هر حکومتي در راستاي تامين امنيت سرزميني خود مي دانند. حتي آرنولد توين بي که به همراه لرد جيمز بريس کتابي در خصوص ارامنه عثماني (معروف به کتاب آبي) نوشت ومدعيان نسل کشي تبليغات وسيعي بر اساس اين کتاب راه انداختند، سالها بعد در کتابي تحت عنوان خاطرات و آشناها ضمن اصلاح گفته هاي قبلي خود ، اعلام کرد : اگر مي دانستيم از اين کتاب چنين استفاده اي خواهد شد، آن را نمي نوشتيم. توين بي رفتار عثماني را در قبال ارامنه نه نسل کشي بلکه اقدامي براي تامين امنيت امپراطوري مي داند و مي گويد: دولت آمريکا نيز چنين رفتاري را با شورشيان ژاپني الاصل در پيرل هاربور اقيانوس آرام داشته است. از سوي ديگر حاميان نظريه نسل کشي چند نفر از مقامات عثماني را مسئول اصلي اين اقدام مي دانند (ازجمله طلعت پاشا وزير داخله ، انورپاشا وزير جنگ و جمال پاشا فرمانده قشون ) که به نوشته منابع ارمني همين افراد بعدها توسط ارامنه ترور شده اند. با اوصاف گفته شده مسئوليت پذيري و شناسايي رسمي اين مسئله هم از نظر حقوقي و هم از نظر عرفي وجاهتي ندارد. با توجه به مطالب ذکر شده ، سياسي بودن اين مسئله کاملا آشکار است .با توجه به جديتي که ترکيه در آشکارسازي اسناد و مدارک موجود دراين زمينه دارد ، جنبه هاي تاريخي قضيه که تاکنون مستمسکي براي دنياي مسيحيت بود ، به شدت رنگ خواهد باخت و بازي سياسي پشت اين پرده آشکارا ادامه خواهد يافت.اخيرا برخي محافل خبري از پيدا شدن مدارکي دال بر دست داشتن سازمان امنيت انگلستان (اينتليجنت سرويس) در تبليغ و بزرگنمايي اين مسئله سخن گفته اند و رسانه هاي گروهي ترکيه در داخل و خارج بر آن تاکيد مي کنند. در اين ميان ارامنه مانند دهه ۲۰ (قرن پيش) که به وعده هاي روسها و انگليسيها مبني بر تشکيل دولت ارمنستان در شرق آناتولي اميد بسته و سر انجام خود را فريب خورده يافتند ، از اين بازي سودي نخواهند برد و کمترين اثر منفي که ادامه اين بازي خواهد داشت ، افزايش تنش با ترکيه و آذربايجان خواهد بود که از هر حيث به ضرر ارمنستان است. و اما آنچه بر اي ما مهمتر از همه اينهاست ، رفتار هموطنان ارمني و برخي محافل مطبوعاتي است که با عدم درک صحيح از مسئله عملا در راهي گام ميگذارند که تامين کننده منافع ارامنه افراطي و برخي محافل غربي است که در پي ضربه زدن به کشورهاي اسلامي هستند . اينکه مسئله نسل کشي ارامنه (که سياسي بودن آن روز به روز آشکارتر مي شود) بطور گسترده در مطبوعات ايران با گستره توزيع سراسري مطرح مي شود و ارزيابي ها و تحليل هاي غير واقعي و يک سويه ارايه مي شود ولي از موضوع قره باغ و حقانيت جمهوري آذربايجان در اين زمينه سخني به ميان نمي آيد و يا برخي از نويسندگان در ايران، قره باغ را حق طبيعي ارمنستان مي دانند رويکردي است که در نهايت سبب ايجاد مواضع منفي بر ضد جامعه ايران در اذهان عمومي کشورهاي ترکيه و آذربايجان شده و نه تنها کمکي به منافع ملي و وجهه کشورمان نخواهد کرد ، بلکه به آن ضربه خواهد زد. منابع استفاده شده: ۱- استانفورد . جي . شاو و کوزال . جي . شاو ، تاريخ امپراطوري عثماني و ترکيه جديد ، انتشارات آستان قدس رضوي ۲- هراند پاسدرماجيان ‌، تاريخ ارمنستان ، ترجمه محمد قاضي ، نشر تاريخ ايران ، چاپ اول ، تهران ۱۳۶۶ ۳- گ . خ . سارگيسيان و ديگران ، تاريخ ارمنستان ، ترجمه ا . گرمانيک ، ناشرمترجم ،تهران ۱۳۶۰ ۴. [1] www.zaman.com.tr ۵. [2] www.huriyyet.c….tr ۶. [3] www.aksam.com.tr

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از اينكه نظرات خود را با رعايت ادب و احترام به ساير خوانندگان وبلاگ مي نويسيد متشكرم