۱۳۹۳ تیر ۶, جمعه

جنگ های صلیبی - سه گانه دوم

  بعد از حدود هزار سال دولت های پی در پی ترک در ایران به یک باره هم زمان با سقوط امپراطوری عثمانی در ترکیه امروزی یک نظامی گمنام سواد کوهی از راه رسیده و عنان حکومت را چنان در دست می گرد که در عرض کمتر از دودهه وسعتی به اندازه کشور بلژیک را از اراضی حاصل خیز تا شکارگاهها را مال خود می کند و استبداد و دم و دستگاهی به هم می زند و در جوار همین قدرت بلامنازع شاهنامه و فردوسی را علم کرده نژادی موهوم به نام آریایی را بر پانموده کمر به قتل عام فرهنگی ملل غیر فارس می زند ، گرچه دستش به قتل عام لر و بختیاری آلوده است و نیز تمام سر افرازان را به قتل رسانده است.

باری بدون دانستن ماهیت شعوبیه ، چرایی و چگونگی جنگ های صلیبی و ماهیت و تاریخچه باطنیان (بزرگ ترین دستگاه ترور جهان که بدست پارسیان ایچاد شده) ، شاید نتوان به سادگی از رموز دست یابی ملت پرستان ایرانی به قدرت پرده برداشت . مقاله قبلی نگارنده با عنوان "شعوبیه بزرگ ترین نهضت جعل تاریخ و دروغ سازی " با اقبال بسیار خوب خوانندگان روبرو شد ، لذا در این نوبت به جنگ هاي صليبي و نقش آن در ملت سازی فارسی خواهیم پرداخت . امید آن است که این مقال نیز مورد تفقد دانشوران قرار گیرد . به امید حق در مقال بعدی به "باطنیان " خواهیم پرداخت .

تایماز اورمولو 

جنگ هاي صليبي- قسمت اول
وضعیت سیاسی جهان اسلام در زمان آغازجنگهای صلیبی:
-1 اندلس: پس از سقوط بنی امیه توسط عباسیان سران بنی امیه به اندلس یا اسپانیای امروزی که در آن زمان در زیر سلطه حکام اموی بود فرارکردند و در آنجا خلافت اندلس را تشکیل دادند.(138ه.ق-750م) این تمدن پس از شکوفایی و رشد به دست امرای مراکش افتاد ودر زمان حمله صلیبیون اندلس تحت
حکومت موحدین و مرابطین بود.
-2 مصر: خلافت مصر در سال 279ه.ق (909م) توسط اسماعیلی ها در مراکش تشکیل شد و بعدها مرکز آن به قاهره منتقل شد. آخرین خلیفه واقعی مصر حاکم بامرالله بود که توسط افراد ناشناسی کشته شد و پسر 7 ساله اش به جای او نشست. پس از او نیز المنتصر بالله خلیفه شد که در زمان او حکومت رو به ضعف رفت و ترکها و ممالیک(برده های سفیدپوستی که برای خدمات دولتی خریداری می شدند) به جان هم افتادند. بدرجمالی از امرای شام به درخواست خلیفه برای پایان شورش به قاهره لشکر کشید و پس از سرکوب شورشیان وزیر اعظم شد. در آن زمان وزیر اعظم همه کاره مصر بود و بدرجمالی این مقام را در خاندان خود موروثی کرد و پس ازمرگ او پسرش الملک الافضل وزیراعظم و پادشاه حقیقی مصر شد. در زمان حمله اول صلیبیون الملک الافضل هنوز وزیراعظم مصر بود و بر مصر، سودان، فلسطین، قسمتهایی از شام و عراق و شبه جزیره عربستان حکومت می کرد.
-3 بغداد: در زمان آغاز جنگهای صلیبی خلیفه بغداد تنها یک مقام تشریفاتی بود و در هر گوشه از کشور یکی ازحکومتهای محلی ماند طاهریان، غزنویان و... حکومت می کردند. این حکومتها مستقل بودند و تنها به نام خلیفه بغداد خطبه می خواندند ولی از نظر سیاسی پیرو نظرات بغداد نبودند. بعضی از آنها که قدرت بیشتری پیدا می کرد (مثل آل بویه) به بغداد لشکرکشی می کرد و عملا خلیفه را دست نشانده خود می ساخت و در صورت مخالفت خلیفه با سیاسیتهایش او را برکنارکرده و کس دیگری را بر مسند خلافت می نشاندند. در زمان آغاز جنگها صلیبی بغداد در تصرف سلجوقیان و خلیفه بغداد دست نشانده آنها بود.
سلجوقیان که بودند؟
در اوایل قرن پنجم هجری طایفه ای از ترکها (ترکمان) کوچنشین دشت قپچاق که به ماورالنهر کوچ کرده بو.دند پس از قبول اسلام به سوی داخل ایران سرازیرشدند.
سلجوقیان در قرن یازدهم میلادی در خراسان جای گرفتند.این طایفه که بعدها سلاجقه یا سلجوقیان نام گرفتند پس از مرگ سلطان محمود غزنوی قيام کرده و به تدریج تمام ایران امروزي را تسخیر کردند.
طغرل بیگ رئیس سلاجقه در نیشابور تاج گذاری کرده و در سال 437 ه.ق به سوی بغداد حرکت کرد.
در آن زمان حکومت بغداد با رحیم دیلمی بود و خلیفه عباسی به نام الحاکم بامرالله تحت مراقبت و دست
http://urmulutaymaz.blogspot.com/
نشانده او بود. طغرل به بهانه نجات خلیفه به بغداد لشکرکشی کرد و پس از فتح بغداد به موصل و نصیبین و دیاربکر رفت و قصد داشت از راه ترکیه امروزی به اروپا برود ولی در سال 455 ه.ق(1062م) مرد و برادر زاده اش آلب ارسلان به جایش نشست.
آلب ارسلان در ادامه راه طغرل بيگ در امتداد دجله حرکت کرد و خود را به ارمنستان(در اراضی بین سلسله کوه های توروس و برآمدگی های یالچین اين قسمت اكنون در جنوب غرب و قسمتي از سوريه قرار دارد) رساند ) . توجه داشته باشيد ارمنستان فعلي در آن زمان به هيچ عنوان مسكن ارامنه نبود و از زمان شاه عباس و قبل از آن شاه طهماسب به تدريج ارامنه از سلماس و اروميه به چوققور سعد – ايروان – برده شدند و در جنگ اول جهاني و سپس در زمان استالين جغرافياي منطقه به وضع فعلي در آمد و بعد از انقلاب
اسلامي بيشتر اهالي ارمني ايران به ارمنستان مهاجرت كردند و سپس به تدريج به قره باغ كوهستاني منتقل شدند.) به نقشه زير و مكان ارمنستان كه با رنگ سبز مشخص شده است دقت كنيد:

پادشاه امپراطوری رم شرقی(بیزانس) با 300000نفر در ملاذگرد با آلب ارسلان روبروشد ولی سپاه 40000 نفری آلب ارسلان او را شکست داد و اسیر کرد.(463ه.ق-1071م) همین واقعه بعدها یکی از
پس از آلب ارسلان، پسرش ملکشاه اول به سلطنت رسید و راه پدر و پدربزرگش را ادامه داد. 
سلجوقیان قبل از تسخیر یک مملکت ابتدا نواحی آن را بین امرای خود تقسیم می کردند و هر امیر را مسئول اشغال قسمت خود و دریافت مالیات از آن ناحیه می کردند. ملکشاه ابتدا اراضی شام و فلسطین و دیاربکر را بین امرای خود تقسیم کرد. 
امرای مزبور به ناچار در تواحی شام و فلسطین با نمایندگان خلفای مصر و در دیاربکر و آسیای صغیر با نمایندگان بیزانس درگیرشدند و سرانجام هریک توانستند ناحیه ای را اشغال کنند اما قبل از اشغال تمام
نواحی ملکشاه فوت کرد (485ه.ق-1092م) و پسرانش به جنگ یکدیگر رفتند تا زمانی که سلطان محمد سلجوقی بر برادرانش پیروزشد. تا آن زمان هر یک از امرا از ضعف دولت مرکزی سلجوقی سوءاستفاده کرده و اعلام استقلال کردند و وضعیت به صورت ملوک الطوایفی درآمد. بعضی از حکام سلجوقی خود را مطیع بغداد و بعضی دیگر خود را مطیع مصر می دانستند. 
در اراضی بین سلسله کوه های توروس و برآمدگی های یالچین حکومت ارمنستان برقراربود که مرکز آن شهر تیس بود و بعدها طرسوس را متصرف شده و دولت بزرگی را تشکیل دادند که درجنگهای صلیبی به صلیبیون کمک می کرد. 
قسمتی از سلجوقیان که مرکزشان در قونیه بود تا زمان هجوم مغول (1243م) پابرجای ماندند.
اروپا در زمان آغاز جنگهای صلیبی:
در سال 476م ژرمنها دولت روم غربی را شکست دادند و خاک اروپا بین اقوام ویزگت، فرانک، ژرمن، بورگوند، واندال، انگل، ساکسون و ... تقسیم شد. آغاز قرون وسطی با اضمحلال روم غربی همراه شد. 
اروپا در آن زمان از طرف شرق به امپراطوری روم شرقی(بیزانس) و از غرب به دولت مسلمانان اسپانیا محدود می شد ولی تمدن هیچگاه از سوی این دو کشور به سوی داخل اروپا حرکت نکرد. علت این بود که دولت بیزانس با سیاستمداری دوست داشت و سعی کرد تا جلوی پیشرفت دولتهای اروپایی را بگیرد و تا زمان سقوط دولت بیزانس و پایان قرون وسطی دولتهای اروپایی هیچگاه از نظر تمدن پیشرفت نکردند. 
مختصات دولتهای فئودال آن روز اروپا و وضعیت اجتماعی مردم اروپا از این قراربود: 
-1 وقتی رئیس یک قبیله ناحیه ای را فتح می کرد او مالک قانونی و پادشاه آنجا شناخته می شد. پادشاه زمینهایش را به دو قسمت غیرمساوی تقسیم می کرد. بخش بزرگ تر را به صورت مدام العمر به اجاره روسای عالی رتبه (دوک ها) قومش می داد و در مقابل، از آنها برای خود سوگند فداکاری می گرفت. بخش کوچکتر را نیز به دو بخش تقسیم می کرد. زمینهای مرغوب را برای خود نگاه می داشت و با استفاده از اسرا و بردگان در آنها کشت و زرع می کرد. قسمتهای غیرمرغوب را به صورت مادام العمر به کشاورزان اجاره می داد. 
-2 دوکها نیز زمینهایشان را مانند پادشاه تقسیم می کردند و به روسای زیردست خود اجاره می دادند و زمینهای کوچکتر را بین خودشان و کشاورزان تقسیم می کردند. به این صورت سلسله مراتبی از نخبگان و بزرگان شکل می گرفت که هر کس نسبت به فرد بالادست خود سوگند وفاداری خورده بود و زمینی دریافت کرده بود. 
-3 این سلسله مراتب از بالا به پایین شامل دوک ها، کنت ها، ویسکونت ها، مارکی ها، بارون ها، کاپیتان ها و سینورها می شد. این افراد اصطلاحا اشراف زاده خوانده می شدند و تا زمانی که زیردست (واسال) به ولی نعمت (سوورین) خود خیانت نمی کرد از حمایت ولی نعمت خود برخوردار بود و پس از مرگش زمینهایش به اولاد او واگذار می شد.
-4 این سلسله مراتب رسمی پس از مدتی از بین رفت و واسال ها پس از چند نسل خود را مالک زمینهایشان می دانستند و دلیلی برای وفاداری به اعقاب اربابهای خود نمی دیدند. در قرن 7 و8 میلادی سلسله شارل قدرت اربابهای زمین دار را در هم کوبید و در نتیجه همه مالکین در عرض هم قرارگرفتند و قدرت هر کدام محدود به اراضی خاص خود شد.
نگاهی کوتاه به پیش زمینه ها و علل شروع جنگهای صلیبی:

جنگ هاي صليبي - قسمت دوم
نگاهی کوتاه به پیش زمینه ها و علل شروع جنگهای صلیبی:
جنگهای صلیبی یک سری درگیری بین مسیحیان اروپایی و مسلمانان است که در طی آنها اروپاییان سعی کردند تا سرزمین مقدس(اورشلیم) را از چنگ مسلمانان خارج کنند.
اولین جنگ صلیبی در سال 1096 و آخرین انها در اواخر قرن سیزدهم واقع شد. بعدها هر جنگ مذهبی بین اروپاییان و دیگران را جنگ صلیبی نامیدند.
جنگهای صلیبی حاصل تلاش سخت دولتهای فئودال در خاورنزدیک است. بنابر این جنگها صلیبی یک از قسمتهای مهم داستان گسترش اروپاییان و مهاجرنشیان آن ها است. این اولین بار بود که اروپایی ها سعی کردند تا در سرزمینهای دور از خاک اروپا ابتکار نظامی را در دست بگیرند و اولین بار بود که با استفاده از تعداد زیادشان سعی کردند تا فرهنگ و دین شان را به خارج از مرزهایشان ببرند.
آنها اراده دینی خود را با تهور نظامی و دنیا طلبی در هم آمیختند. عیسویان زندگی در فرهنگهای مختلف را یادگرفتند. آنها در این فرهنگ جذب شدند و همچنین قسمتی از خصوصیات فرهنگی خود را به این فرهنگ جدید اضافه کردند. آنها به شدت بر روی تصویر و فضای مردم زمانشان تاثیرگذاشتند و قسمتی از مهمترین فصلهای تاریخ قرون وسطی به دست آنها نگاشته شد.
خواستگاه صلیبیون
پس از مرگ شارلمانی –پادشان فرانسه- (814م) و فروپاشی امپراطوری وی سرزمینهای مسیحی اروپا از همه جهت در زیر حمله و در حال دفاع بودند. اقوام کوچ نشین آسیایی تا قرن دهم میلادی به شرق و مرکز اروپا دست اندازی می کردند.
در حدود قرن هشتم تعدادی از قبایل وایکینگ از شمال اروپا به سمت مرکز و جنوب اروپا حرکت کردند و بعضی از آنها تا دریای مدیترانه و خزر نیز رسیدند.
اما بزرگترین تهدید برای اروپا اسلام بود که پس از مرگ پیامبرخود رو به گسترش نهاده بود و شمال آفریقا، اسپانیا، ایران، فلسطین و شام را تسخیر کرده بود و امپراطوری رم شرقی را تهدید به سقوط می کرد. امپراطوری روم شرقی یا بیزانس باقی مانده امپراطوری بزرگ روم بود که توسط مردمی با نژاد
رومی-یونانی اداره می شد و به سختی شرق مدیترانه را از تهاجم دیگر اقوام حفظ می نمود. اسلام بر خلاف وایکینگها و دیگر اقوام وحشی شرقی دین و فرهنگی قدر بود که می توانست رقیبی بزرگ برای تمدن مسیحی باشد.
در قرن یازدهم سنگینی کفه قدرت به سمت غرب بیشتر شد. با ضعف دولتهای اروپایی کلیسای واتیکان
قدرت گرفت و با تمرکز قدرت سیاسی توانست تا حدودی اروپا را متحد کند. این اتحاد دینی برای اولین بار به پاپها این توان را می داد که بتوانند قدرت خود را بر دیگران اعمال کنند.
به علاوه، جمعیت اروپا رو به ازدیاد رفت. زندگی شهری دوباره احیا شد و تجارت منطقه ای و جهانی به تدریج رو به افزایش نهاد. منابع مادی و انسانی اروپا به اندازه ای شده بود که بتواند لشکرکشی های بزرگی در ابعاد جنگهای صلیبی را پشتیبانی کند. جمعیت رو به افزایش و توانگری مالی به معنی تقاضای مال التجاره بهتر نیز بود. تجار اروپایی همواره چشم به مدیترانه دوخته بودند و حال سعی در کنترل کردن بیشتر مال التجاره، مسیرها و سودها بودند. بنابراین آرزوهای مادی به آرزوهای دینی درباره سرزمین مقدس همزمان شدند و پاپها دریافتند که می توانند مردم را بسیج کرده و بر روی این عملیات متمرکز کنند.
در مجموع چند بار جنگ‌هاي صليبي رخ داده است؟
تعداد جنگ‌هاي صليبي از نظر مورخان، مختلف است. خيلي‌ها معتقدند هشت تا جنگ بوده (مورخان غربي)، عده‌اي هم مي‌گويند يك جنگ بوده كه دويست سال ادامه يافته است. به هر حال اين حملات به ترتيب و پشت سر هم بوده است. واقعيت اين است كه جنگي شروع شده و فراز و نشيب‌هايي داشته است؛ در مقاطعي خيلي قوي و گاهي هم ضعيف‌تر بوده است. اوج اين جنگ‌ها جنگ سوم است. آنها از جنوب اروپا، از غرب به سمت شرق آمدند و مناطق مختلف را قتل عام كردند، جالب اينكه صليبيان نهصد سال قبل از آنچه هلوكاست ناميده شده، آن را در لهستان عملي ساختند. آنان به دليل توحّشي كه داشتند، به منطقة يهودي‌نشين رفتند و همه را قتل عام كردند.
آغاز جنگهای اول صلیبی
در سال 1090 زائری فرانسوی به نام پطرس و ملقب به پیرارمست به بیت المقدس وارد شد و از دیدن تسلط مسلمانان بر سرزمین مقدس برآشفت وقسم یادکرد که آنجا را از دست مسلمانان خارج کند.
او به نزد اسقف بیت المقدس به نام سمعان رفت و هر دو شروع به درد دل کردند. در انتها، سمعان ، نامه هایی برای پاپ و دیگر سلاطین اروپا نوشت و به دست پیرارمیت داد. پیر ارمیت به رم رفته و نامه را به دست پاپ اوربان دوم داد و پاپ که از سخنان وی متاثر شده بود به او دستور داد تا برای جهاد مردم را ترغیب کند.


در حقیقت، پیر ارمیت با سمعان (اسقف بیت المقدس) سرو سری یافته بود. سمعان عامل و کارگذار حکومت بیزانس بود. بیزانس از افزایش نفوذ پاپها در اروپا نگران شده بود و از این بیم داشت که سلطه معنوی پاپ ها تا قسطنطنیه نیز گسترش پیداکند.
از طرف دیگر قلیچ ارسلان سلجوقی (حاکم قونیه) تا حوالی بسفر تاخته بود و قسطنطنیه را با خطر روبرو کرده بود. امپراطوری بیزانس سعی داشت تا با درگیر کردن این دو دشمن بالقوه خود از شر هر دو در امان
باشد.
پاپ ابتدا مجمعی در شهر بالانس ایتالیا برگذارکرد تا مردم و سلاطین را به جهاد ترغیب کند اما در این کار موفق نبود.
در نوامبر 1095 پاپ خود در کلرمون فرانسه سخنرانی کرد و از مسیحیان درخواست کرد تا اورشلیم را از دست مسلمانان خارج کنند. مردم و سلحشوران فرانسه بر سرشوق آمدند و پس از نام نویسی پاپ آنها را برکت داد و پرچم صلیب را به آنها اعطاکرد.


قرار شد که در روز 15 آگوست 1096 (مصادف با سالروز عروج حضرت عیسی(ع)) هر فرمانده با سپاهیانش رو به قسطنطنیه حرکت کند تا از آنجا متحد شده و به یکباره به فلسطین حمله کنند. عده یکصدهزار نفر سوارکار و 6 هزار نفر افراد متفرقه در آن زمان سوگند یادکردند.
فردای آن روز پاپ امتیازات زیر را به صلیبیون واگذارکرد:
-1 بخشوده شدن تمام گناهان گذشته و آینده
-2 معافیت از پرداخت عوارض و صدقات دینی
3-مصونیت عائله ودارایی آنها تا پایان جنگ.
اردوی عوام الناس 
از چند ماه مانده به روز موعود، مردم عادی دسته دسته از تمام خاک اروپا رو به سوی قسطنطنیه آوردند. هر کس دارايي دست و پاگیر خود را فروخت تا به همراه زن و فرزند خود به سوی ارض موعود و سرزمین شیر وعسل رهسپار شود. 
این دسته ها بیشتر تحت هدایت کشیشها حرکت می کردند و چون آذوقه کافی نداشتند در طول راه به غارت دهات و شهرها پرداختند و بارها توسط حکام شهرها سرکوب شدند تا در انتها به قسطنطنیه رسیدند. 
هر دسته که از راه می رسید توسط ماموران بیزانس در محل مخصوصی در خارج از شهر مستقرمی شدند و برای آنها جیره تعیین می شد. 
امپراطور بیزانس -الكسيس كومنون -که از کثرت این جمعیت به وحشت افتاده بود منتظر ورود اردوی سرکرده ها و فرماندهان نظامی نشد و به کشتی هایش دستور داد تا این اردوی نامنظم را از بسفر عبور داده و در آسیای صغیر پیاده کنند. 
اردو پس از چند روز استراحت به راهنمایی راهنمایان بیزانسی حرکت به سوی خاک سلجوقیان را آغازکرد. پیرارمیت کشیش که احساس خطر کرده بود به بهانه ای اردو را ترک کرد و برای اعتراض به قسطنطنیه بازگشت. 
حاکم وقت قونیه در آن زمان قلیچ ارسلان سلجوقی بود. او با گروهی از چابک سواران خود به استقبال اردوی عوام الناس رفت ولی پس از رسیدن به آنها از برابر آنها فرار کرد. اردو که از مردم عادی تشکیل شده بود و سلاح آنها چماق و سپر بود به دنبال قلیچ ارسلان افتادند. قلیچ ارسلان در حوالی قونیه ناگهان بازگشت و برسرشان تاخت و همه را کشت. تعداد کشته شدگان را تا 1 میلیون نفر هم ذکر کرده اند.
اردوی فرماندهان
جنگ هاي صليبي - قسمت سوم
اردوی فرماندهان
اولین اردوی صلیبی در رسیدن به هدف خود یعنی فتح اورشلیم موفق عمل کرد. صلیبیون پایه های حکومتی نظامی را در شرق بنانهادند که تقریبا تا 200 سال توانست در برابر هجوم مسلمانان مقاومت کند. صلیبیون این سرزمین را "اوترمر" نامیده بودند که به زبان فرانسوی "فراسوی دریاها" معنی می دهد. اولین اردوی فرماندهان نتوانست هیچ پادشاه اروپایی را جذب کند و تنها چندتن از شاهزادگان و فرماندهان در آن شرکت کردند. چون اکثریت این اردو با فرانسویان بود بعدها کلمه فرانک و فرنگی توسط مسلمانان برای اشاره به تمام اروپایی ها بکاربرده شد.
بزرگترین مشکل اردوی فرماندهان این بود که هیچ کدام از آنها نقش یک فرمانده و بزرگتر را در میان دیگرفرماندهان نداشت و هر فرمانده ای بنا به تصمیمات و هوس خود عمل می کرد. از طرف دیگر توافقی درباره رابطه این فرماندهان با کشیشها و روحانیت وجود نداشت. این افراد بیشتر برای کسب منافع مالی و
دنیوی به جنگ مسلمانان آمده بودند و تحمل اظهار نظر کشیشها را نداشتند. به هرحال اگر چه آنها در ظاهر مطیع پاپ بودند ولی در نهان علاقه ای به پیروی از پاپها نداشتند.
از طرف دیگر این فرماندهان رابطه ای نامشخص با امپراطور بیزانس داشتند و معلوم نبود که با متحدان و رعایای امپراطور چگونه برخورد کنند.
با اینهمه تفرقه و بی اعتمادی پیروزی این اردوی چندپاره بر مسلمانان را بیشتر می توان چون معجزه ای دانست.

حرکت نهایی
در روز 15 آگوست 1096 اروپا از جای کنده شد. سرکردگان و فرماندهان رزمی اروپا به همراه خدم و حشم و حتی زن و فرزند پای در راه اورشلیم گذاشتند. 4 گروه بزرگ این اردو را شکل می دادند.
-1 فرانسویان شمال به سرکردگی گودفراو (از بویلون) حاکم لرن جنوبی و برادرش بودئن حاکم فلاندر و اوسناش.
-2 فرانسویان جنوب به سرکردگی ریمون حاکم تولوز از مسیر شمال ایتالیا، کرواسی،صربستان و بلغارستان به سوی قسطنطنیه.
-3 نورمنهای ایتالیا به فرماندهی تانگرد، بهیمون، کنت ترانت، ریچارد، رانوتف، روباردوهوس، روباردوسه از راه دریا به سوی قسطنطنیه به راه افتادند.
-4 فرانسویان قبیله دوفرانس به فرماندهی هوگ (از ورماندوا) برادر فیلیپ اول پادشاه فرانسه، روبرت کورت هوزه پسر گیوم فاتح پادشاه انگلستان و ایتن (از بلوا) از طریق کوه های آلپ به سوی رم و بعد از طریق دریا به سوی قسطنطنیه.
کشتی های گروه آخر در نزدیک مقدونیه دچار طوفان شد و هوگ خود را به زحمت نجات داد و به یکی از شهرهای بیزانس رساند. حاکم شهر با او به قسطنطنیه آمد. امپراطوربیزانس که از حرکت سیل آسای صلیبیون به وحشت افتاده بود هوگ را به عنوان گروگان توقیف کرد.
گادفری(فرمانده دسته اول) برای تهدید امپراطور وارد شهر فلیپوس شد و به آزار مردم پرداخت. امپراطور الکس اول او را بازخواست کرد و وی جواب داد تا زمانی که هوگ در زندان امپراطور بیزانس است دست از سرمردم شهر برنخواهد داشت. امپراطوربیزانس هوگ را به نزد خود خواند و بنا به رسم مردم اروپای غربی از او سوگند وفاداری گرفت و هوگ قول داد که در برابر حمایت امپراطور تمام سرزمینهایی که در آینده فتح می کنند به امپراطور واگذار کند. اینگونه بود که بزرگترین فرمانده صلیبیون تابع دولت بیزانس شد.
دسته جات صلیبیون یکی یکی به حوالی قسطنطنیه رسیدند. در این زمان گادفری حامی امپراطور بیزانس شد. در آن زمان قسطنطیه یکی از آبادترین و زیباترین شهرهای جهان بود. بوهمن (فرمانده ایتالیایی ها)
پیشنهاد کرد که به جای اورشلیم به فتح قسطنطنیه بپردازند ولی گادفری با او مخالفت کرد.
امپراطور سرکردگان صلیبی را به حضور پذیرفت و قول داد که در عوض تامین آذوقه و علوفه سپاه صلیب سرکردگان باید سوگند یادکنند که به امپراطور بیزانس وفادار بمانند و تمام سرزمینهایی که به دست می آورند به امپراطور واگذارکنند. فرماندهان که دچار مشکل در تهیه آذوقه بودند ناچار سوگند خوردند. قرارشد که با استفاده از کشتی های بیزانس صلیبیون در خاک آسیای صغیر پیاده شوند و یک دسته از سپاه بیزانس به فرماندهی تونومیت به همراه آنها به راه افتد تا زمینهای فتح شده را به نام امپراطور از صلیبیون تحویل بگیرد. .
آغاز جنگ
در این زمان دولت قلیچ ارسلان سلجوقی در قونیه قوی ترین دولت مسلمان در غرب آسیا به شمار می رفت و دارای سپاهی به استعداد 100 هزارنفر بود. حتی امپراطور بیزانس در سال 1093 برای دفع حمله بلغارها و نرمنها از قلیچ ارسلان کمک گرفته بود.
امپراطوران بیزانس در طی قرنها حکومت بسیار سیاست مدار شده بودند. آنها در کارها لجاجت نمی کردند. در دشواری ها بجای استفاده از سلاح از نیرنگ استفاده می کردند. دشمنانشان را به دست دشمنان دیگر سرکوب می کردند. از پشت خنجر می زدند. عهدشکن بودند. در هنگام ضعف باگذشت و در هنگام غلبه خون آشام و شدید الانتقام بودند.
جنگ های اول صلیبی که در ابتدا به منظور جهاد با مسلمانان و نجات مزار حضرت مسیح(ع) برپاشده بود توسط مکر الکس اول -امپراطور وقت بیزانس- تبدیل به جنگ با دشمنان بیزانس شد. او به جای اینکه با استفاده از نیروی دریایی قوی خود صلیبیون را مستقیما به فلسطین برده و در آنجا پیاده کند صلیبیون را با کشتی وارد خاک سلجوقی ها کرد تا آنها را به جان یکدیگر بیاندازد.
پس از پیاده شدن در ساحل صلیبی ها در یک جلسه مشورتی گودفروا را به عنوان فرمانده کل قوا انتخاب کردند.
استعداد نیروی آنها در این زمان 100 هزار سوار و 500 هزار پیاده بود. این عده توسط گودفروا به چند دسته تقسیم شد و هر دسته تحت ریاست یک سرکرده و با یک بیرق مخصوص به راه افتاد.
محاصره و فتح قونیه
قلیچ ارسلان بیشتر قوایش را به قونیه فراخواند و منتظر ورود صلیبیون شد. پس از چندی صلیبیون پشت سرهم رسیدند و قونیه را از سمت خشکی محاصره کردند. شهر قونیه از سمت غرب و جنوب به دریاچه اسکاتیوس و از سمت شمال و شرق به کوه متصل بود.
قلیچ ارسلان با عده ای از سپاهیان برگزیده خود به قلب صلیبیون زد ولی در برابر تعداد زیاد دشمن کاری ازپیش نبرد و در غروب آفتاب به زحمت خود را به قونیه رساند.
فردای آن روز دوباره قلیچ ارسلان دوباره به صف دشمن زد ولی در نهایت صلیبیون راه بازگشت او را به شهر بستند و او به طرف کوه های اطراف هزیمت کرد.(490ه.ق 1098م). باقی سربازان نیز به حصار شهر بازگشتند و هر زمان که صلیبیون به شهر نزدیک می شدند آنها را زیر باران تیر می گرفتند.
پس از چند روز محاصره یک روز مدافعین با تعجب دیدند که دریاچه پشت شهر پر از کشتی است. این کشتی ها کشتیهایی بودندکه به دستور امپراطور بیزانس برای اردوی صلیبیون آذوقه آورده بود ولی مسلمانان فکر کردند که این کشتی ها جنگی هستند. شهر دچار آشوب و هراس شد. مدفعان زن و فرزند قلیچ ارسلان را از راه مخفی فراری دادند ولی در میانه راه صلیبیون آنها را اسیرکردند.
توبونیت(فرمانده بیزانسی) به صورت پنهانی به اهالی شهر پیغام داد که اگر شهر را به او تسلیم کنند او از طرف امپراطور جان و مالشان را از دست صلیبیون نجات خواهد داد. اهالی این پیشنهاد را پذیرفتند و پرچم امپراطوری را بر فراز حصار شهر برافراشتند.
فردا صبح که صلیبیون به سمت حصارشهر بازگشتند بر روی باروی شهر سربازان بیزانس را به پاسداری دیدند و مجبور شدند از راهی که آمده اند بازگردند.
قلیچ ارسلان نامه ای به امپراطور بیزانس فرستاد و تقاضای آزادی زن و بچه اش را کرد و امپراطور هم به صلیبیون دستور داد تا این کار انجام شود.
سقوط نیکائه یا نیقیه پایتخت سلجوقی ها
این شهر در حدود 1078 به تصرف سلجوقی ها درآمد و تقریبا نزدیک استانبول مي باشد(19 ژوئن 1097)نیرنگ بیزانسی ها در فتح شهر نیکائه (بدون درنظر گرفتن منافع صلیبیون وبا استفاده از نیروی آنها) اسباب دلخوری سران صلیبی از امپراطور بیزانس شد. پس از عدم موفقیت صلیبیون در فتح پایتخت سلجوقیان، گادفری سپاه تحت فرمانش را به دو قسمت تقسیم کرد. بخش نخست را به ریاست بوهموند (از سران نورمنهای ایتالیا) به جلو فرستاد و خود با بقیه سپاه از دنبال وی به راه افتاد.
بوهیموند پس از چند روز راه پیمایی در کنار رود گورگون و نزدیک دریله با سپاه قیلچ ارسلان روبرو شد. او زنان و کودکان را پشت سپاه خود قرارداد و عده ای پیاده نظام برای محافظت آنها مستقر کرد. تانگرد را به ریاست جناح راست و رابرت (دوک نرماندی) را به ریاست جناح چپ برگزید و خود در مرکز سپاه قرارگرفت.(آرایش استاندارد قرون وسطی)
قلیچ ارسلان پس از حمله به صلیبیون عقب نشینی کرد و هنگامی که صلیبیان به دنبالش راه افتادند بازگشت و با تیراندازی آرایش سپاه آنها را بهم ریخت(روش جنگی سواران پارت در جنگ کاره). صلیبیون عقب نشینی کردند و سلجوقی ها راهی به پشت جبهه آنهایافته و زن و بچه صلیبیون را به اسارت بردند.
بوهیموند در میانه میدان نبرد با قلیچ ارسلان روبرو شد ولی نتوانست آسیبی به او برساند و چندتن از شوالیه هایش را از دست داد. در همین زمان رابرت به همراه تانگرد و ریچارد توانستند خود رابه اسرا برسانند و آنها را آزاد کنند. این امر آتش جنگ را تندترکرد تا جایی که صلیبیان فرارکردند.
در این اثنا گادفری با سپاهیانش سررسید. قلب سپاه را به ریموند و جناح چپ را به بوهیموند سپرد و خود در جناح راست جای گرفت. گادفری به مسلمین که در حال استراحت بودند ناگهان تاخت و سلجوقی ها که آماده نبردی دیگر نبودند به کوه های اطراف فرارکردند. (490ه.ق-اول اوت 1097)
گادفری پس از این واقعه دیگر جرات نکرد تا سپاهش را تقسیم کند و همه را یکباره به سمت فلسطین حرکت داد. سپاه صلیب یک بار دیگر در ماه سپتامبر با سلجوقی ها مصاف داد که باز هم برنده نبردشد.
قلیچ ارسلان از جلوی سپاه صلیب به راه افتاد و به هر دهی که می رسید آن را ویران می کرد و انبارهای آذوقه و باغ ها مزارع را آتش زده و قنات ها و چشمه ها را کور می کرد. گرمای هوای و فقدان آب و آدوقه کار را بر سپاه صلیبیون سخت کرد تا جایی که کارشان به مرده خواری و خوردن علفهای بیابان رسید.
سواران که اسبهایشان تلف شده بود اسباب خود را بر دوش کشیده و پای پیاده به راه افتادند تا درنهایت به حوالی مناطق ارمنی نشین آسیای صغیر رسیدند. شهرهای ارمنی نشین اغلب به سلجوقی ها باج می دادند تا امنیت آنها را حفظ کنند.
گادفری نخست تانگرد و سپس بالدوین برادرش را به سوی شهر طرسوس فرستاد. تانگرد وقتی به شهر رسید با استقبال مردم شهر روبرو شد و آنها پرچم او را بر فراز شهر برافراشتند. هنگامی که بالدوین با سپاه فرانسه از راه رسید از اینکه پرچم ایتالیا را بر فراز شهر دید دلخور شد و دستور داد تا پرچم ایتالیا را
کنده و پرچم فرانسه را به جای آن نصب کنند. تانگرد ناراحت شد و نزدیک بود که بین دو سپاه جنگ درگیرد که کشیشهای شهر میانه را گرفتند و قرارشد که مردم شهر خودشان یک نفر را انتخاب کنند. مردم تانگرد را انتخاب کردند و بالدوین ناراحت شد و اهالی رابه بادناسزاگرفت. تانگرد با سوارانش از شهر خارج شد و بالدوین دستور داد تا دروازه های شهر راببندند.
شب هنگام یک دسته 300 نفری از ایتالیایی ها که قصد داشتند به تانگرد بپیوندند از راه رسیدند ولی بالدوین آنها را به داخل شهر راه نداد. آنها مورد شبیخون مسلمانان واقع شدند و همگی کشته شدند.
مردم از دست بالدوین ناراحت شدند و به نزد تانگرد برای عذرخواهی رفت و در آنجا با خشم ایتالیایی ها روبروش. بالدوین به راهنمایی یک ارمنی به سمت فرات رفت و به شهر اودسا(الرها) رسید.
اهالی شهر از بالدوین استقبال کردند و از حاکم شهر به نام تاودروس خواستند که او را به ولیعهدی خود برگزیند. بالدوین پس از این که جای پای خود را محکم کرد پدرناتنی خود را کشت و حاکم شهر شد ودر آن حوالی حکومتی برپاکرد. این حکومت به نام کنت نشین اودسا معروف شد و اولین حکومتی است که صلیبیون در آسیا تشکیل دادند.
تانگرد پس از عبور از کوه های طوروس در ماه اکتبر به نزدیک انطاکیه رسید. انطاکیه محاصره شد و تقریبا 9 ماه بعد سقوط کرد.
ضخامت دیوار انطاکیه به اندازه ای بود که یک کالسکه 4 اسبه می توانست از آن عبورکند. این حصار بوسیله 400برج احاطه شده بود و خندقی عریض به شکل نیم دایره 3 طرف شهر و رود عاصی طرف دیگر شهر را محافظت می کرد. انطاکیه به اندازه ای بزرگ بود که صلیبیان برای محاصره کامل شهر سربازان کافی در اختیار نداشتند.
در آن زمان باغیسان کوچکترین فرزند ملکشاه سلجوقی حاکم انطاکیه بود و باوجود کمی سن و سال در کشورداری و نظامی گری خبره بود.
مردم انطاکیه از دو ملت مسلمان و مسیحی تشکیل شده بودند و در برابر دشمنان با هم همکاری می کردند. در این جنگ (که مذهبی بود) باغیسان خیالش از جانب مردم مسیحی شهر مطمئن نبود. از این رو به مردم دستور داد که برای لایروبی خندقها و ساختن استحکامات در بیرون شهر همکاری کنند. قرار شد که یک روز مسلمانان و روز دیگر مسیحیان به این کار بپردازند. روز اول مسلمانان به خارج شهر رفتند و روز دیگر که مسیحیان برای کار به خارج از حصار شهر رفتند نگهبانان دروازه ها رابستند و باغیسان به ایشان گفت: همشهریان عزیز، شهر متعلق به شما است اما از شما تقاضا می کنم آن را موقتا به من واگذارکنید. اگر در جنگ فاتح شدم شما به سلامتی به خانه خود بازگردید و اگر مغلوب شدم شما خود انتخاب خواهید کرد. در ضمن زن و بچه شما اگر بخواهید به سوی شما فرستاده می شوند و اگر نخواهید تا پایان جنگ در حمایت شخص من خواهند ماند. مسیحیان ناگزیر از اطراف شهر پراکنده شدند ولی بعدا به اردوی صلیبیون پیوستند و درحالیکه زن وفرزندشان در میان مسلمانان بودند به نبرد با مسلمین پرداختند.
محاصره انطاکیه
جنگ هاي صليبي - قسمت چهارم
سقوط انطاکیه
پس از چندماه از محاصره خاکم موصل به نام کتبوغا تصمیم گرفت که با سپاهیانش به سمت انطاکیه حرکت کند. از طرفی یک ارمنی تازه مسلمان شده به نام فیروز به بوهیمند پیشنهاد کرده بود که با دریافت مبلغی سنگین دروازه شهر را بر روی صلیبیون بازکند. فرماندهان صلیبی مبلغ درخواست شده را بین خود تقسیم کردند و به فیروز دادند.
فردای آن روز صلیبیون اردوی خود را جمع کرده و به محاصره شهر پایان دادند. مدافعین گمان کردند که صلیبیون به خاطر سررسیدن سپاه کتبوغا فرارکرده اند از این رو شب به استراحت پرداختند. 
شب هنگام به کمک فیروز دروازه شهر بر روی سپاه صلیبیون بازشد و انطاکیه پس از 9 ماه محاصره سقوط کرد(سوم ژوئن1098) . صلیبیون تمام مردم شهر را به غیر از کسانی که با آنها همکاری کرده بودند قتل عام کردند. تعدادی از سربازان مدافع شهر فرار کردند و تعدادی نیز در داخل ارگ شهر سنگر گرفته و به مقاومت خود ادامه دادند. باغیسان (حاکم انطاکیه) نیز در این معرکه کشته شد.
محاصره مجدد انطاکیه، حرکت به سوی قدس شریف 
در اروپای قرون وسطی رسم بر این بود که پس از سقوط یک شهر یا دژ حکمرانی آنجا به اولین فرماندهی می رسید که پای به داخل آن شهر یا دژ نهاده بود. بر همین اساس بوهیموند ایتالیایی -اولین فرمانده صلیبی که از دیوار انطاکیه بالارفت و در آنجا را بر روی مهاجمان گشود- به صورت موقت حاکم انطاکیه شد. 
همان طور که گفته شد کتبوغا حاکم موصل در زمان محاصره به سمت انطاکیه به راه افتاد. در راه چند تن از سران سلجوقی هم با سپاهیانشان به سپاه کتبوغا پیوستند و همگی به اتفاق راه انطاکیه را در پیش گرفتند اما زمانی به شهر رسیدند که شهر به دست صلیبیون گشوده شده بود. پس مسلمانان شهر را محاصره کردند و اینبار مسیحیان بودند که محاصره شدند. الکس پادشاه بیزانس در همان زمان با سپاهی در حال نزدیک شدن به انطاکیه و کمک به صلیبیون بود که با شنیدن خبر حرکت کتبوغا ومحاصره انطاکیه عقب نشینی کرد و به بیزانس بازگشت. این امر نیز یکی از علتهایی شد که صلیبیون نسبت به او بی اعتماد شدند و کینه او را به دل گرفتند. 
پس از مدتی شهر دچار قحطی شد و صلیبیون از روی ناچاری به مردار خواری روی آوردند. 
بوهیموند چندبار سعی کرد تا حلقه محاصره را بکشند اما موفق نشد و در انتها از کتبوغا امان خواست. کتبوغا تقاضای او را رد کرد و محاصره شهر ادامه یافت. 
در این زمان کشیشی به نام پیتربارتلمی به دروغ ادعا کرد که خواب حضرت اندریاس را دیده و با رندی در یک کلیسا دشنه (یا نیزه) ای به دست گرفت و ادعا کرد که این دشنه همان دشنه ای است که پهلوی حضرت مسیح را با آن دریده اند. سپاهیان صلیبی در برابر او به زانو درآمدند و سوگند خوردند که دشمن را از پای درآورند. آنها کاملا از این معجزه!! روحیه گرفته بودند و آماده جانفشانی در راه عیسی(ع) شده بودند. 
فردا صبح بوهیموند به سوارانش دستور داد که دسته دسته از دروازه خارج شوند و در نقطه ای جمع شوند. کتبوغا گمان کرد که مسیحیان جهت تسلیم شدن از شهر بیرون آمده اند و اجازه نداد تا سپاهش راه بازگشت صلیبیون را به شهر مسدود کنند. بوهیموند به همراه افرادش از شهر خارج شد و پس آراستن لشکر دشنه کذایی را بالا سر گرفته و فریاد حمله سرداد.
هر دو سپاه به هم ریختند. کمی بعد صلیبیون توسط سپاهیان دمشق و حلب محاصره شدند و چون مرگ را به چشم دیدند بر شدت حملاتشان افزودند تا در نهایت حلقه محاصره شکافته شد و کتبوغا رو به فرارنهاد. 
پس از آن، سپاه سلجوقی به هم ریخت و رو به فرار گذاشت. فردای آن روز زمان سربازان سلجوقی که
داخل ارگ شهر سنگر گرفته بودند نیز تسلیم شدند و در نهایت انطاکیه کاملا پاکسازی شد. (29 ژوئن 1098) 
طبق قراری که سران صلیبی با الکس اول گذاشته بودند باید پس از فتح سرزمینهای جدید آنها را به پادشاه بیزانس تسلیم می کردند ولی به دلیل عهدشکنی های الکس آنها تصمیم گرفتند که این شهر را در دست خود نگه دارند. از طرفی بین ایتالیایی ها و فرانسوی ها رقابت بود و هر کدام دوست داشتند تا سهم بیشتری از سرزمینهای مفتوحه را نصیب خود کنند. از این رو بین آنها اختلاف افتاد و حرکت آنها به سوی بیت المقدس به تاخیر افتاد. درنهایت، شهر به بوهیموند رسید و این شهر مهم مرکز دومین ایالتی شد که توسط صلیبیون در خاک آسیا برپاشد و شاهنشین انطاکیه نام گرفت.
ادامه حرکت به سوی اورشلیم
در ابتدای سال 1099، سپاه صلیبیون به سمت بیت المقدس حرکت کرد و سر راه خود به شهر معره النعمان رسید. پس از چند روز مقاومت به دلیل اختلاف بین مسلمانان شهر سقوط کرد و بیشتر مردم آن توسط صلیبیون قتل عام شده و باقی سکنه به اسارت درآمدند. 
پس از آن سپاه صلیب به شهر عرفه رسید که پس از 4 ماه محاصره نتوانستند آن را فتح کنند و درنهایت با گرفتن خراج حاضر شدند که دست از سرشهر بردارند. شهرهای قنسرین، حماه و حمص نیز از شهر عرفه تبعیت کردند ولی شهر ارکاس -در دامنه کوه جبل- در برابر صلیبیون مقاومت کرد و ناچار ریموند و تانگرد محاصره را ادامه داده و بقیه صلیبیون در 3 ستون راه بیت المقدس را پیش گرفتند. ستون اول از طریق بندر لاذقیه ستون دوم از طریق جبله و ستون سوم از جاده طرطوس حرکت می کردند. 
ستون اول به سرکردگی بوهیموند بود که از انگلیسی ها، هلندی ها و بلژیکی ها تشکیل شده بود. پس از مدتی بوهیموند در وسط راه سپاهش را رهاکرد و به انطاکیه بازگشت. 
ستون دوم به فرماندهی گادفری بود که جبله را محاصره کرد و از آنجا رهسپار اورشلیم شد. ستون سوم هنگامی به طرطوس رسید که اهالی شهر را خالی کرده بودند و آنها شهر را بدون خونریزی فتح کردند و به سوی بیت المقدس حرکت کردند. 
در نهایت اردوهای صلیبی در روز 7 ژوئن 1099 به پای حصار بیت المقدس رسیدند. استعداد این سپاه 40 هزار نفر بود و از آن سپاه عظیم 600 هزار نفری که 3 سال پیش حرکت کرد بیشتر آنها بر اثر گشنگی و تشنگی و سرما و یا حمله مسلمانان کشته شدند. از 7000 شوالیه ای که اروپا را ترک کرده بودند تنها 1500 نفر زنده مانده بودند. 12 هزار نفر نیز از صلیبیون در مناطق فتح شده -مانند انطاکیه- مانده بودند. همان گونه که گفته شد، زمانی که صلیبیون به بیت المقدس رسیدند این شهر در کنترل فاطمیون مصر بود. 
سپاه دیگر صلیب به سرکردگی ریموند و تانگرد نتوانستند شهر ارکاس را فتح کنند و تصمیم گرفتند تا از راه طرابلس به سمت بیت المقدس حرکت کنند. آنها پس از رسیدن به طرابلس آن را طرابلس را محاصره کردند ولی این محاصره چندین سال طول کشید. ریموند پس از قراردادن تعدادی از سربازانش در اطراف طرابلس
بندر لاذقیه را گشود. تانگرد هم توانست به کمک مسیحیان شهر بیت اللحم وارد آنجا شده و شهر را فتح کند.
و درنهایت سقوط بیت المقدس
بیت المقدس دارای دو باروی تو در تو بود. باروی بیرونی باروی قدیمی شهر بود که در بعضی نقاط خراب شده بود و مردم به جای تعمیر آن در داخل آن یک بارو و حصار جدید ساخته بوند. جنوب و غرب شهر هم توسط ارتفاعات کوه صهیون محافظت می شد. زمانی که صلیبیون به پای دیوارهای بیت المقدس رسیدند این شهر در اختیار یکی از سرداران فاطمیون مصر به نام افتخارالدوله بود. افتخارالدوله برای مقاومت در برابر صلیبیون از چند راهکار استفاده کرد. 
1- تعمیر دیوار های حصار خارجی. 
2- جمع آوری توشه در داخل شهر و انبارکردن آن. 
3- سوزاندن مزارع خارج شهر و تخریب تمام چاه ها و قناتها و چشمه های خارج از شهر. 
4- متمرکز کردن تمام قوای در دسترس در درون شهر و عدم پراکنده کردن آنها. 
صلیبیون در مدت یک هفته یکی پس از دیگری وارد منطقه شدند و در انتها شورایی برپاکردند که نقشه حمله به شهر را تهیه کند. در نهایت سپاه صلیب به 3 دسته بزرگ تقسیم شد تا شهر را محاصره کند: 
1- از جهت شمال سپاه دوک نرماندی،کنت فلاندر و تانگرد. 
2- از شرق گادفری، اسکاتیوس و بالدوین. 
3- جنوب غربی و غرب ریموند، ویلهلم و کاستون. 
پس از آرایش نیروها صلیبیون از چند جهت دست به محاصره شهر زدند ولی ناموفق بودند. بعد از چند روز صلیبیون با استفاده از ماشینهای قلعه کوب حصارخارجی شهر را درهم کوبیدند و از آنجا وارد شدند. مدافعین شهر نیز همگی به داخل حصار داخلی شهر بازگشتند. از فردای آن روز حمله به حصار داخلی شهر آغازشد اما پس از چند روز حملات بی نتیجه ماند و سپاه صلیب دچار قحطی و بی آبی شد. تنها منبع آب صلیبون رودخانه فصلی سلوان بود که در آن زمان خشک شده بود. 
صلیبیها که رابطه خود را با امپراطور بیزانس قطع کرد بودند قاصدی به سوی پاپ فرستاده بودند و از وی تقاضای ارسال گندم و خواروبار کرده بودند. کشتی هایی که پاپ اوربان دوم فرستاده بود در ساحل شام دچار حمله کشتی های مصری شد و غرق شد ولی خدمه کشتی ها توانسته بودند پیش از حمله بارهایشان را در ساحل تخلیه کنند. صلیبیون این توشه را با عرابه به پای دیوار بیت المقدس حمل کردند ولی هنوز از نظر آب در مضیقه بودند و باید آب را با استفاده از گاری و عرابه از چشمه های دور به پای دیوار شهر می رساندند. 
صلیبیون استادکاران مسیحی که در شام زندگی می کردند و تعدادی نجار که توسط کشتی آمده بودند را برای ساخت منجنیق و برج های متحرک و قلعه کوب بکارگرفتند. برای این کار از چوب کشتی های غرق شده، 
چوب خانه های روستاییان اطراف و هرچه که در دسترس بود استفاده شد. پس از اتمام ساخت وسایل ضدحصار شواری جنگی نقشه زیر را تدوین کرد 
جنگ هاي صليبي - قسمت پنجم
پس از اتمام ساخت وسایل ضدحصار شواری جنگی نقشه زیر را تدوین کرد:
1- گادفری به همراه برج های متحرک و شوالیه ها از طرق شمال و شرق
2- پیاده نظام و کمانداران به ریاست ریموند از جانب جنوب
3- قلعه کوبها و منجنیق ها به فرماندهی تانگرد و روبارتوس از طرف غرب.

در ساعت 3 پس از نیمه شب 22 شعبان 493(14 جولای 1099) صلیبیون پس از دعا و مناجات حمله خود را به بیت المقدس آغازکردد. تا غروب فردا آتش جنگ کماکان شعله ور بود و مدافعان و مهاجمان یکدیگر را هدف قرار می دادند.
فردای آن روز شدت حملات مدافعین داشت سپاه صلیب را منهزم می کرد که بخت به یاری گادفری آمد. یکی از منجنیقهایی او که در حال پرتاب آتش بود توانست یکی از منجنیقهای مسلمانان را که بالای حصار بود به آتش بکشاند. باد آتش و دود را به سمت مدافعین می برد و آنها ناچار از بالای حصار پایین آمدند تا پس از خاموش شدن آتش دوباره بالای آن روند. گادفری که بر بالای یک برج متحرک قرارداشت وضعیت را می دید و دستور داد تا برج را به کنار دیوار حصار کشیده و از آنها به همراه شوالیه هایش به بالای حصارپرید و به سرعت پایین آمده و دروازه شهر را گشود.
شوالیه های و پیاده نظامی که پشت دروازه بودند به سرعت وارد شهر شدند و از سوی دیگر نورمنها نیز دیوار شهر را با قلعه کوب خراب کردند و از جانب دیگر به داخل شهر سرازیر شدند. شهر پس از 4 ساعت زد و خورد سقوط کرد.(23 شعبان493و 15 جولای 1099)
گروهی از مدافعین به شهر عسقلان رفتند و گروهی در قلعه ای خارج از مسجد اقصی به نام محراب داوود سنگر گرفتند.
اروپاییان که از بوی خون مست شده بودند شروع به کشتار مردم کردند و نه تنها مسلمانان بلکه یهودی ها و مسیحیان اردتودکس را از دم تیغ گذراندن. مردمی که در مسجد قبه الصخره جمع شده بودند تماما کشته شدند تا جایی که گادفری بعدها در نامه خود به پاپ نوشت: خون تا زانوی افراد می رسید. یهودیانی که در معبد خود متحص شده بودند نیز زنده زنده سوزانده شدند.
مدافعینی که در قلعه محراب داود بودند پس از 3 روز از مسیحیان امان گرفته و خود را به دیگر مدافعین در عسقلان رساندندد. این شهر در نزدیکی مدیترانه و تابع خلافت فاطمیون مصر بود و حصاری محکم داشت. خلیفه مصر المستعلی بالله وزیر خود الافضل را با سپاهی بزرگ به یاری بیت المقدس فرستاد. این سپاه در راه خود به عسقلان رسید و پشت شهر اردوزد. صلیبیون شبانگاه به سپاه مصرتاختند. الافضل که غافلگیرشده بود به مصر بازگشت و تعدادی از سپاهیانش داخل شهر موضع گرفتند. صلیبیون شهر را محاصره کردند و در نهایت با گرفتن 20 هزار دینار طلا دست از محاصره کشیدند.
پس از سقوط شهر در شورایی پادشاهی شهر به تانگرد پیشنهاد شد که او سرباز زد و پس از آن پادشاهی به گادفری پیشنهاد شد. او پذیرفت که بدون داشتن عنوان پادشاهی و تاج بر شهر حکومت کند. گادفری گفت: در جایی که بر فرق مبارک عیسی(ع) تاج خار گذاشته اند من چگونه می توانم تاج طلا بر سر نهم." قرار شد که گادفری با عنوان "حامی قبر مسیح" حکومت کند.
با اشغال بیت المقدس صلیبیون دارای 4 منطقه تحت نفوذ در آسیا شده بودند.
1- کنت نشین اودسا (اودسا، سروج، بیره در شمال غربی و جنوب سوریه امروزی) که در دست بالدوین برادر گادفری بود.
2- شاهنشین انطاکیه (در سوریه امروزی) که در دست بوهیموند بود.
3- کنت نشین طرابلس که در دست ریموند بود.(بندر لاذقیه و اطراف آن، خود شهر طرابلس هنوز در محاصره بود. این محاصره 5 سال به طول انجامید و یکی از طولانی ترین محاصره های تاریخ بوده است. لبنان امروزی)
4- پادشاهی لاتین اورشلیم(بیت المقدس، رمله، حیفا،یافا) که در دست گادفری بود.
این 4 ناحیه مناطقی برای حملات بعدی به سرزمینهای مسلمانان شد. دسته های مهاجر و جنگجوی مسیحی در اروپا بر کشتی می نشستند و پس از عبوراز مدیترانه بر ساحل این مناطق فرود می آمدند. پس از فتح قطعه ای از خاک مسلمین بر روی آن قلعه ای به سبک اروپایی ها می ساختند و زمینها را بنا بر سنتهای فئودالی خود بین سرکرده هایشان تقسیم می کردند. این جریان مهاجرت تا 2 قرن بعد که جنگهای صلیبی با پیروزی مسلمانان به اتمام رسید ادامه یافت.
البته این یک روی سکه است. پس از فتح اورشلیم بسیاری از شوالیه ها که هدفشان تنها آزادی مزار مسیح(ع) بود به وطن خود بازگشتند.
گادفری پس از رسیدن به حکومت اورشلیم دستورداد تا شورایی از کشیش ها قانونی برای کشور تازه تاسیس اش وضع کنند. این شورا تصویب کرد که 4 ناحیه فتح شده توسط صلیبیون باید مطابق با قوانین فئودالیسم اروپای غربی اداره شود و سیستم ارباب-رعیتی باید در آن حاکم باشد.
صلیبیون کم کم با نشست و برخواست با مسلمانان و گرفتن زن از مسیحیان شام خوی وحشی خود را کنار گذاشتند. تعدادی از آنان صحبت کردن به زبان عربی را فراگرفته و مانند اعراب زندگی می کردند. قالیهای ایرانی و میز و صندلی به خانه شان راه یافت و تا آنجا پیش رفتند که گاهی با حکام مسلمانان بر علیه دیگر سرکردگان صلیبی طرح دوستی می ریختند.
فرقه مهمان نوازان
همانگونه که ذکر شد بسیاری از شوالیه ها که فقط به خاطر تعلق دینی به جنگ آمده بودند پس از فتح بیت المقدس به اروپا بازگشتند و سپاه گادفری دچار کمبود افرادشد. گادفری اعلام کرد هر کسی که یک سال و یک روز در خانه ای ساکن شود آن خانه از آن وی می شود و هر کسی که یکسال و یک روز درخانه ای نباشد مالکیت آن را از دست می دهد ولی بازهم شوالیه ها از شهر خارج شدند تا تعداد آنها در اورشلیم به 200 نفر کاهش یافت.
هرچند که با ورود زائران گادفری از آنها سربازگیری می کرد اما درنهایت تصمیم گرفت که یک سپاه ثابت بوجود بیاورد. از این رو تعدادی از فرزندان نامشروع نجبای فرانسوی را گرد آورد و با نام فرقه "مهمانداران در سال 1118 م تعدادی از نجبای فرانسه فرقه دیگری به نام "سواران معبد" یا "تمپلر" تشکیل دادند.
آنها پس از تقدیس به وسیله پاپ کارشان بالاگرفت و در جوار معبد سلیمان یک قلعه بزرگ مانند قلعه های اروپایی ساختند. کم کم ثروت گروه سواران معبد زیاد شد تا در 13 اکتبر سال 1307 توسط پاپ کلمان پنجم محکوم به کفر و الحاد شدند و تقریبا تمام آنها دستگیر و کشته شدند و اموال آنها توسط پادشاه فرانسه توقیف شد. از آن روز به بعد بود که 13 روز نحس تقویم شد و هنوز به نحسی معروف است.
بگذریم...
در اواخر قرن دوازدهم نیز شوالیه های آلمانی فرقه ای به نام "سواران آلمان " تاسیس کردند که مانند فرقه های بالا وظیفه حفاظت از زائران را برعهده داشت.
پس از سقوط
پس از سقوط اورشلیم کشورهای اسلامی وارد یک دوره هرج و مرج شدند. اسماعیلیه به کشتن و ترور سران سیاسی پرداخته بود. کشور سلجوقی در آشفتگی فرو رفته بود و مرکزیت آن از بین رفته بود و هر منطقه ای به دست یک سردار افتاده بود. حکومت مصر نیز وضع مناسبی نداشت و جنگ قدرت بین خلیفه فاطمی و وزیر او درجریان بود.
در این اوضاع عده ای شوالیه های اروپا که سرشان بی کلاه مانده بود به طمع رسیدن مال و اموال و غنیمت و ملک و زمین و شهرت و افتخار به سمت قسطنطنیه به راه افتادند. (1101م) در نهایت یک لشکر بزرگ در حدود 250 هزار نفر به نزدیک قسطنطنیه رسید. امپراطور بیزانس از رایموند حاکم طرابلس خواست که به سران این سپاه جدید مذاکره کند و آنها را از ورود به قسطنطنیه بازدارد. در ضمن به آنها وعده دهد که در صورت واگذارکردن زمینهای تصرف شده از مسلمانان به امپراطور بیزانس او کشتی و آذوقه لازم برای صلیبیون را در اختیارشان می گذارد. صلیبی ها توسط رایموند به حکم امپراطور گردن نهادند و با کشتی های بیزانسی در خاک آسیای صغیر پیاده شدند. در اینجا اردوی صلیبیون به سه دسته تقسیم شد:
دسته اول که از سواران لمباردی و فرانسه و یک دسته از سپاه بیزانس تشکیل شده بود استعداد 100 هزار نفر داشت و به سرکردگی رایموند حرکت کرد. در آن زمان بوهیموند پادشاه انطاکیه توسط امیرگمشتکین سلجوقی اسیر و در شهر سینوپه زندانی بود. رایموند تصمیم گرفت که اول به نجات بوهیموند بشتابد پس به سوی آنکارا حرکت کرد. در آنجا سرکرده بیزانسی او را مجبور کرد که آنکارا را تصرف کرده و به او واگذار کند. رایموند پس از 6 روز محاصره شهر را فتح کرد و تحویل سپاه بیزانس داد و بعد به سمت شمال و سینوپه حرکت کرد. در نزدیکی هالیس قلیچ ارسلان و کتبوغا با هم بر سرش ریختند و سپاهش را در هم شکستند و خود رایموند بزحمت فرارکرد و به سوی انطاکیه گریخت.
ستون دوم سپاه صلیب به سمت هراکلیه حرکت کرد و در دامنه های کوه توروس توسط سپاه مشترک قلیچ ارسلان و کتبوغا محاصره شد و تمام سپاهش کشته شدند.
ستون سوم مرکب از جنگجویان آلمانی بود نیز قصد داشت خود را به ستون دوم برستاند که در هوالی هراکلیه توسط قلیچ ارسلان و کتبوغا منهزم شدند. (496ه.ق-1102م
در نهایت تعداد معدودی از این 3 سپاه توانستند خود را به انطاکیه برسانند.
در فلسطین گادفری ابتدا چند دژ در نزدیک نهر اردن بناکرد و بعد به شهر ارسوف لکشر کشید ولی پس از مقاومت مردم شهر از آنجا بازگشت و بعد با تانگرد به طبریه رفتند و آنجا را مسخر کرده و تانگرد را به حکومت آنجا منصوب کرد. گادفری در 1 ژوئیه 1100 م یعنی یکسال و سه روز پس از فتح بیت المقدس مریض شد و مرد.
چون پادشاه اورشلیم وارثی نداشت برادرش به جای او منصوب شد. همان طور که گفته شد برادر گادفری بالدوین حاکم اودسا شده بود. او پسر عمویش بالدوین را در اودسا گذاشت و خود با عجله به سوی بیت المقدس آمد که در نزدیک بیروت با سواران امیر دمشق برخوردکرد. او از میان آنها فرارکرد و پس از رسیدن به بیت المقدس به شهر عسقلان لشکر کشید.
در 10 کیلومتری شهر سپاه مصر با سپاه صلیبیون درگیر شد و آنها را فراری داد. بالدوین پس از آن با کمک تجار ایتالیایی از راه دریا به ارسوف لشکر کشید و آنجا را فتح کرد. پس از آن شهرهای قیصریه و اوباتریدا را فتح کرد ولی دوباره در هنگام حمله به عسقلان شکست خورد و به اورشلیم بازگشت.
در سال 1104 م باز با کمک تاجران ایتالیایی از راه دریا به عکا حمله کرد و شهر عکا که مهمترین بندر فلسطین بود سقوط کرد. بیروت پس از دو ماه محاصره سقوط کرد.
پس از آن پادشاه نروژ به همراه دویست کشتی و 10000 سرباز در یافا پیاده شد و بالدوین با کمک او به صیدا حمله کرد و آنجا را فتح کرد.(1110م)
در سال 1118 م(512ه.ق) بالدوین در راه حمله به مصر مرد و وصیت کرد پسر عمویش بالدوین که خود به عنوان حاکم در اودسا منصوب کرد بود پادشاه بیت المقدس شود. بالدوین به نام بالدوین دوم بر تخت نشست و اودسا را به ژوسلین سپرد.
بالدوین دوم در سال (1121م) برای نجات ژوسلین از دست ملک بن بهرام سلجوقی به اودسا لشکر کشید ولی در نزدیک قلعه خرنبرت توسط ملک بن بهرام محاصره و اسیر شد.
در سال 1124 م شهر صور به دست صلیبی ها افتاد. بالدوین دوم در سال 1126 م با پرداخت خونبهایی زیاد آزادشد و دوباره سلطنت را در دست گرفت و در سال 1131م مرد. پس از او دامادش فولک یکسال سلطنت کرد و پس از آن پسر فولک با نام بالدوین سوم با 13 سال سن بر تخت نشست.
در نهایت این سلسله توسط صلاح الدین ایوبی برچیده شدند.
رایموند حاکم طرابلس در هنگام محاصره این شهر کشته شد و پسرش در نهایت در سال 1108 م توانست طرابلس را تسخیر کند.(503 ه.ق)
وقایع مهم جنگهای اول صلیبی در اینجا به انتها می رسد. در این زمان تقریبا تمامی ساحل مدیترانه ای کشورهای فعلی سوریه، لبنان و فلطسین در دست صلیبیون بود و از بنادر این مناطق به عنوان سکویی برای ورود نیروهای جدید از اروپا و از طریق دریا استفاده می شد. 
جنگ هاي صليبي - قسمت ششم
تجزیه و تحلیل جنگهای اول صلیبی 
این موفقیت برای اروپایی ها بی نظیر بود. قرنها بود که اروپایی ها همواره در برابر شرقی ها در حال عقب
نشینی بودند. هونها، ایرانی ها و دست آخر مسلمانان بارها قدرتهای اروپایی را در هم کوبیده بودند. این جنگها باایجاد حکومتی فرسنگها دور از خاک اصلی اروپا اولین کوشش اروپایی ها برای حکمفرمایی بر تمام دنیابود. پاپ از این لشکرکشی برای افزایش نفوذ کاتولیسم در جهان استفاده کرد و نشان داد که این فرقه از مسیحیت نسبت به ارتودکسها قابلیت جهانگیری بیشتری دارد. در تمام اردوهای صلیبی تعداد زیادی کشیش وجود داشت که به روحیه دادن و تشویق کردن سپاهیان می پرداختند و گاهی خود سلاح در دست می گرفتند. 
بزرگترین فایده ایجاد حکومتهای صلیبی در شام کاهش فشار افزاینده سرداران سلجوقی بر حکومت بیزانس بود. همانگونه که گفته شد بیزانس در جنگ ملازگرد تقریبا تمامی خاک آسیای صغیر را از دست داده بود و با شروع جنگهای صلیبی نه تنها توانست از فشار سلجوقی ها رها شود بلکه به یاری صلیبی ها توانست بسیاری از شهرهای ازدست رفته را بازپس بگیرد و تقریبا تمامی سواحل دریای مدیترانه را دوباره از آن خود کند. 
بدنیست بدانید که سپاه اول صلیب خود را صلیبی نمی دانست و این کلمه تقریبا صدسال بعد برای آنها بکارگرفته شد. اینان خود را بسادگی زائر می نامیدند.
جنگ هاي دوم صليبي
صلاح الدين ايوبي وارد ماجرا ميشود. صلاح الدين در قلعه تكريت واقع در عراق كنوني متولد شد.يوسف فرزند ايوب در سال 532هجري برابر با 1137ميلادي بدنيا آمد. ريشه آبا و اجدادي او قصبه دوين واقع در آزربايجان شمالي مي باشد. پدر ايوب همراه با پسرانش نجم الدين و اسد الدين به تكريت مهاجرت كرد .


مجسمه صلاح الدين در دمشق
برخي نيز صلاح الدين را از كرد هاي روادي و برخي از مورخين او را منسوب به طوايف كرد در اشنويه آزربايجان غربي كرده اند(با توجه به اينكه كردها صد ها سال پس از اين تاريخ يعني در زمان صفويه – شاه طهماسب- بتدريج وارد آزربايجان شدند اين قول نيز معيد ترك و آزربايجاني بودن صلاح الدين مي باشد.) صلاح الدين سپس در دمشق به تحصيل پرداخت و وارد اردوي ترك اسلام شد(اردوي نورالدين محمد زنگي اتابك موصل ). صلاح الدين همراه اردوي برادر خود اسدالدين (شير كوه)راهي فتح مصر شد.
سرانجام اردوي ترك ، مصر را فتح كرد و فاطميان مصر را برانداخت. صلاح الدين در سن 35سالگي پس از ماجراهاي بسيار شاه مصر شد. (1173ميلادي)دوران صلاح الدين به كمك وزير كاردانش الفاضل (اهل عسگران در آزربايجان شمالي)دوران طلايي براي مصر بود كه سطح زندگي اهالي به طور چشمگير بالا رفت.اين دوران مصادف با رونق الازهر و صنعت و تجارت آزاد بود. در سال 1176ميلادي صلاح الدين سوريه را فتح و برادرش تورانشاه را به حكومت آنجا گماشت و به مصر برگشت.
تصرف اورشليم به دست سلطان صلاح الدين
در روز 20سپتامبر 1187اردوي سلطان ترك به باروهاي اورشليم رسيد (پس از جنگ مشهور حطين) در روز دوم اكتبر شهر سقوط كرد و تسليم سلطان صلاح الدين شد و بر خلاف مسيحيان كه در زمان تصرف اهالي مسلمان را قتل عام كردند ، مسلمانان اهالي مسيحي را مورد قتل و تجاوز قرار نداند. در سال 1190پاپ و پادشاهان مسيحي اروپا به بسيج نيرو و شروع جنگ ديگري عليه مسلمانان پرداختند. اینبار بسیج بسیار جدی تر بود به طوری که ریچارد اول پادشاه انگلیس معروف به ریچارد شیردل و فلیپ اگوست پادشاه فرانسه راساً وارد معرکه شده بودند و یک سال بعد در محاصره شهر عکا به اتفاق هم شرکت کردند. یک سال و نیم از زدوخورد میان نیروهای صلیبی و مسلمان میگذشت ولی هر بار شکست و پیروزی طرفین چنان نبود که قضیه را فیصله دهد و بدین ترتیب جنگ حالت فرسایشی به خود گرفته بود. دو پادشاه اروپایی و سپاهیانشان به رنج و صدمات زیادی گرفتار آمده بودند و ناچار به صلحی با سلطان تن در دادندقرار داد صلح یاد شده میان نیروهای متخاصم به مدت پنج سال به قوت خود پایدار بود. قهرمان سلحشور و سلطان سرزمين پهناور ايوبي كه سه پايتخت داشت ( قاهره، دمشق و حلب ) در حالي از دنيا رفت كه در منتهاي فقر و ناداري بود. با اينكه سلطان سلاطين ناميده ميشد اطرافيانش براي هزينه مراسم به خاك سپاريش ناچار شدند مبلغي را قرض كنند. سلطان در روز چهارشنبه چهارم مارس 1193 ميلادي در سن 57 سالگي در شهر دمشق پس از اداي نماز صبح جان به جان آفرين تسليم كرد.
مورخان در عزاي از دست دادن صلاح الدين گفته اند: براستي پس از مرگ خلفاي راشدين، دنياي اسلام چنين ضربتي نخورد بود.
آرامگاه صلاح الدين در دمشق
خلاصه: 
جنگ دوم صلیبی برای باز پس گیری شام بین سالهای 49-1147 روی داد که سرانجامی نداشت .صلاح الدین ایوبی سردار ترک که در خدمت اتابکان موصل بود، خلافت فاطمیان مصر را برانداخته، سلطنت مصر، شام و بین النهرین را در اختیار گرفت و سلسله ایوبی ها را بینان نهاد و طی حمله ایی به مواضع مسیحیان ، اورشلیم را در 1189 تصرف کرد. این جنگ از سوی مسیحیان جنگ سوم صلیبی نامیده شد و طی آن ریچارد اول پادشاه انگلستان در سال 1192 پیمان صلح موقت با صلاح الدین منعقد کرد و به موجب آن یافا یا باریکه ای از ساحل به منظور آزادی زیارت قبر مسیح در اختیار مسیحیان باقی ماند.
جنگ های پراکنده صلیبی تا سال 1291 ( تقریباً مقارن با 690 ق) ادامه داشت. ولی در پایان تمام این نبردها فلسطین که در ابتدا به تصرف مسیحیان درآمده بود ، از وجود نیروهای مسیحی خالی و دوباره به مسلمانان واگذار شد.
روایت این واقعه تاریخی که بیش از دو قرن از حیات سیاسی مسلمانان و مسیحیان را شامل می شود گرچه بازخوانی تاریخ است ولی مابه ازاء امروزین آن رویداد در پیش دیدگان مردمان جهان آشکار است. در سده اخیر نیز همچون سده اي قبلي تفرقه مسلمین و درگیری های فرقه ایی میان آنان فرصت را این بار نه به مسیحیان که به یهودیان داد تا با برافراشتن اسطوره ی بی اساس "ارض مقدس یهودیان" فلسطین را خانه به خانه فتح کنند واینک در سایه بی تفاوتی های ملل، دول اسلامی و سازمانهای جهانی در حال مصادره بیت المقدس به نفع خویشند. شهری که به راستی می توان آن را مام تمام ادیان نامید در سایه خواب زدگی مسلمانان و تحریف کلیسای مسیحیان یک سره رنگ یهودی به خود می گیرد.
جنگ هاي صليبي - قسمت هفتم و پايان
سال شمار جنگ هاي صليبي
۱۰۷۱م
ترکان مسلمان سلجوقي سپاهیان مسیحی امپراتوری بیزانس را در «جنگ ملازگرد»، درتركيه کنونی، شکست دادند. مسلمانان برای تسخیر مجدد سرزمین فلسطین به جنگ ادامه دادند و پیروز شدند. و مدتهای مدیدی بیت المقدس را در اختیار خود داشتند.
۱۰۹۵
در «کلرمون»، واقع در فرانسه، پاپ اورین دوم از مردان در خواست می‌کند تا سپاهی علیه ترکان مسلمان تشکیل دهند و شهر بیت المقدس (اورشلیم) را مجدداً تسخیر کنند.
آوریل ۱۰۹۶
یک راهب فرانسوی به نام پيتر هرميت(ییر معتکف) هزاران کشاورز را سازماندهی و فرماندهی کرد که بعدا به اسم سپاه صلیبی مردمی معروف شدند.
اگوست ۱۰۹۶
هنگامی که پیروان پیتر هرمیت که به اندازه کافی مجهز نبودند، به آسياي صغير رسیدند از سوی ترکان مسلمان مورد هجوم قرار می‌گیرند . در همان سال ، سپاهی از شوالیه‌ها و اشراف به‌عنوان اولین سپاه منظم صلیبی از «لوپویی» واقع در فرانسه، حرکت کردند.
ژوئن ۱۰۹۹
بعد از سفری خطرناک که حدود سه سال طول کشید ، صلیبیان به نواحی اطراف بیت المقدس رسیدند.
http://urmulutaymaz.blogspot.com/
ژوئیه ۱۰۹۹
بعد از محاصره‌ای کوتاه ، صلیبیان بیت المقدس را تسخیر و اهالی شهر را قتل عام کردند. آنها مسلمانان و یهودیان را با هم کشتند. یهودیانی که در کنیسه‌های خود پناه گرفته بودند زنده زنده سوزانده شدند.
۱۱۱۹
صلیبیان شهرهای مسیحی نشین جدید در سرزمین مقدس بنا کردند. دو گروه شوالیه جدید به نامهای «تمپلار» و «هاسپتیالرز» ، تشکیل داده شد. این شوالیه‌ها در عین حال راهب نیز بودند. آنها در مقابل حمله مسلمانان، از مهاجران مسیحی که به سرزمین مقدس می‌آمدند، محافظت می‌کردند.
۱۱۴۲
مهاجران از مسیحیان در سرزمین مقدس مستقر می‌شوند. آنها شروع به ساخت «قصر شوالیه‌ها» در سوریه کردند. انبارهای زیرزمینی این قصرهای با شکوه ذخیره غذایی و سلاح را برای یک محاصره پنج ساله در خود جای می‌دادند.
۴۹- ۱۱۴۷
دومین گروه صلیبیان، به فرماندهی لويي هفتم ، پادشاه فرانسه و کنرادسوم، پادشاه آلمان، برای تسخیر بیت المقدس حرکت کردند. بعد از شکست در تسخیر شهر مسلمان نشین دمشق، دومین جنگ صلیبی تمام شد.
۱۱۸۱
صلاح الدين ايوبي جنگجوی مسلمان پادشاه مصر می‌شود . او فرمانده نظامی بسیار ورزیده‌ای بود که سپاه اسلام را متحد کرد.
۱۱۸۷
سپاه صلاح الدین نیروهای صلیبی را در «جنگ حطین» در هم کوبید . قصرها و پایگاههای صلیبی‌ها یکی پس از دیگری به دست صلاح الدین افتاد. او بیت المقدس را مجدداً تسخیر کرد.
۹۲- ۱۱۸۹
سومین گروه صلیبیان به رهبری فلیپ دوم، انگلستان ، در مقابل صلاح الدین قرار می‌گیرند و جلوی پیشروی او را می‌گیرند ، اما نمی‌توانند بیت المقدس را اشغال کنند . یک قرارداد صلح که در ارصوف در ارض مقدس امضاء شد. تسلط صلیبیان را در طول سواحل تضمین کرد. ريچارد شير دل در راه بازگشت در اتريش اسير شد.
۱۲۰۴
سپاهی که رهسپار چهارمین جنگ صلیبی گردید ، هرگز به ارض مقدس نرسید ، و به جای آن به قسطنطینه حمله کرد. قسطنطینه پایتخت امپراتوری مسیحی بیزانس بود . صلیبیان شهر را غارت کردند و اهالی شهر را از دم تیغ شمشیرها گذراندند.
۱۲۱۲
در این سال یک پسر بچه چوپان به نام استفهان ، در نزدیکی «واندوم» در مرکز فرانسه ، یک سپاه صلیبی از بچه‌ها را به سمت بیت المقدس فرماندهی و راهنمایی کرد. او اعتقاد داشت که کودکان می‌توانند به جای زور از عشق برای شکست دادن مسلمانان استفاده کنند ودر حدود ۳۰۰۰۰ کودک از شهر «مارسی» درجنوب فرانسه، عازم بیت المقدس شدند. تعداد زیادی از کودکان در مسیر سفر جان دادند و بعضی از آنها به عنوان برده فروخته شدند. نتیجه جنگ صلیبی کودکان فاجعه بود.
۲۲-۱۲۱۷
پنجمین سپاه صلیبی در تسخیر مصر ناکام می‌ماند.
۲۹-۱۲۲۸
ششمین سپاه صلیبی ، به رهبری امپراتور مقدس روم ،فردريك دون ، دوباره بیت المقدس را به عنوان بخشی از قرار داد موقت صلح با مسلمانان، اشغال می‌کند.
۵۰- ۱۲۴۸
هفتمین سپاه صلیبی ، به رهبری لويي نهم- سن لوئی) پادشاه فرانسه، به مصر حمله می‌کند. نتیجه این جنگ صلیبی که طی آن لوئی نهم اسیر می‌گردد، فاجعه آمیز بود.
۱۲۹۱
مسلمانان شهر عکا ، آخرین منطقه تحت نفوذ صلیبیان در ارض مقدس ، را فتح می‌کنند . این پیروزی به جنگهای صلیبی پایان بخشید.
اما سوالاتی که در انتهای این داستان مطرح می شود چنین است:
-1سپاه صلیب که از حیث تدارکات و آذوغه در مضیقه بود چگونه توانست این همه راه از قسطنطنیه تا فلسطین را بیپماید؟ 
-2این سپاه که دارای سران و فرماندهان ناسازگار بود و از دو ملیت رقیب فرانسوی و ایتالیایی تشکیل می شد چگونه توانست این همه شهر را از دست مسلمانان خارج کند؟ 
-3 نقش ترورهای اسماعیلیه در موفقیتهای سپاه صلیب چه بود؟ آیا سران اسماعلیه با سران صلیبی به توافقی پنهان دست پیداکرده بودند؟(آيا اين دوران نمي توان شروع تباني يا طوطئه شوونيسم فاشيسم فارس با دول اروپايي بر ضد ترك قلمداد كرد؟ (
-4 چرا مصر که در آن زمان ارتشی نسبتا نیرومند داشت هیچگاه به صورت جدی به جنگ صلیبی ها نیامد؟
منابع :
کتاب جنگهای صلیبی جلد اول نویسنده محمد رشاد نشر اندیشه 
سایت ویکیپدیا 
دایره المعارف مولتی مدیای ماکروسافت به نام اینکارتا 
سایت هیستوری لیرنینگ 
سایت Crusades-History.com
سايت سایت میلیتاری، انجمنهای تخصصی نظامی
سايت گفتمان – راز صليب
http://mouood.org/content/view/7538/3/
http://www.iranseda.ir/old/showfullitem/?r=213887
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8%DB%8C
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B3%DB%8C%D8%B1+%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C+%D8%AC%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0
http://diyalogcu.wordpress.com/2006/12/
http://www.harunyahya.org/kitap/filistin/filistin4.html
http://eysar.azeriblog.com/2009/02/25/quds-ughrunda-mubarizenin-simvolu-selaheddin-eyyubi
http://zaur.azeriblog.com/2009/1
http://commons.wikimedia.org/wiki/File:Ayyubid.png
http://az.wikipedia.org/wiki/S%C9%99lah%C9%99ddin_%C6%8Fyyubi
http://www.harunyahya.org/kitap/filistin/filistin4.html
http://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%8A%D9%88%D8%A8%D9%8A
اورمولو تايماز –نوروز بايرامي -1389
- See more at: http://tribun.com/all-utan-kategori/2098-2014-06-27-03-51-08#sthash.Z2kYdB2d.dpuf