۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه

میر علی اکبر سراج عضو مرکز غیبی و کوشنده انقلاب مشروطیت


  رضا همراز             
15 مرداد 1391
شادروان حاج سید علی اکبر سراج یکی دیگر از کوشندگان انقلاب مشروطیت و مرکز غیبی تبریز بود که عمری را در اعتلای مشروطیت و آزادی برای موطنش از جان مایه گذاشت. دریغا که از این روزنا
مه نگار و مجاهد خوشنام تبریزی نیز چنانکه باید و شاید اطلاعات دهانسوزی در دسترس نمی باشد . تنها با اطلاعات پراکنده در کتابها پی به رشادت و خدمات این شیر شرزه پی می بریم .
مرحوم میرعلی اکبر سید سراج ؛ پسر حاج میرحسن سراج، نماینده صنف سراجان و از سران مشروطه خواه محله لیلاوا به سال 1295 قمری مصادف با 1255 شمسی در محله لیلاوای تبریز دیده به هستی گشوده و در دامان پدری مهربان نشو نما یافت . وی به تشویق پدر از همان اوان کودکی به مکتبخانه های قدیمی قدم گذاشته و در حد
وسع خود به آموختن علم و فراگیری آن زیر نظر پدرش اهتمام ورزید . هنوز در ایام صباوت بود که به تشویق خانواده ملبس به لباس روحانیت می گردد . البته بر خلاف امروز پوشیدن لباس روحانی در آن ایام نشانه سواد و علم بود . پس از آن نیز در مدارس و مطبوعات آن روزی تبریز به اشاعه معارف می پرداخت . تازه به سی سالگی قدم می گذاشت که زمزمه مشروطیت را به گوش جان شنید و زود از آن استقبال کرده و به آن پیوست . زنده یاد سراج از نخستین روزهای قیام مردم تبریز دوش به دوش آنها در حرکت و در کنار بزرگانی چون شادروانان ستارخان ؛ علی مسیو  و... با همراهی مرحوم آقا عم اوغلو مجاهد دلیر و جان برکف در صفوف مجاهدین قرار گرفت .

مجاهد روزنامه نگار :
آن مرحوم در سنگر مبارزه و قلم تواما مبارزه می کرد . چنانکه نوشته اند وی سالهایی نیز عضو هیأت معارف محله نوبر و صاحب امتیاز و ناشر روزنامه «تکامل» درسالهای 1339- 1340 هـ .ق بود .  این روزنامه در چهار صفحه به اندازه 38/54 سانتی متر به بهای اشتراک سالانه در تبریز 40 قران و در شهرستانها 45 قران و خارج 50 قران و تک شماره در تبریز 8 شاهی به نشانی تبریز ( کوچه جبه خانه ) انتشار یافته است . شماره های متعددی از این روزنامه در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران و کتابخانه مرکزی تبریز موجود می باشد . از ایشان مقالات و یاددشاتهای چندی در مطبوعات آن عهد به یادگار مانده که هر کدام از آنها گوهری هستند گرانبها که اگر روزی تدوین و منتشر شوند رازها و نکته های زیادی برای افرادی همچون من عاصی مکشوف خواهد شد . از آن مرحوم چند فرزند ذکور و اناث به یادگار مانده که تعدادی از آنها به هنگام وفان صاحب ترجمه هنوز ایام کودکی خود را طی میکردند. یکی از فرزندان مشارالیه مرحوم آقا سید مرتضی سراج خود اهل ذوق بوده و گه گاهی دست به قلم می شد . جهت آشنائی با قلم وی ؛ دلم می خواهد که یکی از یادداشتهای ایشان را که مربوط به محل انجمن ایالتی می باشد به اتفاق بخوانیم .

محل انجمن ايالتي تبريز
 " انجمن از بازار صفي كه وارد كوچه انجمن مي‌شدي بعد از طي تقريباً بيست متر در سمت چپ- جلوخان انجمن كه در وسط در بزرگي بود خودنمائي مي‌كرد آنجا وارد هشتي روپوشيده مي‌شدي كه با يك در نسبتاً كوچكي به حياط باز مي‌شد و در مدخل حياط روي چهار پاية چوبي مشهدي صفر دربان نشسته كه از ايالت منصوب شده بود و همه را مي‌پائيد و يك اسلحة كمري قديمي معروف به قره‌بينه داشت. شخص نامبرده به كور صفر معروف بود. لدي الورود حياط مستطيل شكلي كه طولش 20 و عرض 12 متر مقابل در ورودي ساختماني بود كه سرتاسر قسمت شرقي را گرفته بود. قسمت رو به شمال با يك راهرو دو اطاقه يك مرتبه طرف رو به قبله يك سكو به اندازه دو پله از اين طرفها بلند و با عرض 5 متر و ساختماني دو طبفه زير آب انبار و بالا كه توسط 5 پله در قسمت چپ به دهليزي وارد مي‌شدي با دو در يكي در اطاق تقريباً بزرگ با سقف آينه‌بند و در ديگر با چند پله به بالاخانه منتهي مي‌گرديد و ساختمان بزرگي كه وصفش آمد. ساختمان مذكور دو طرفه بود. از اين طرف در وسط پلكاني بزرگ با پله‌هاي سنگي وارد مي‌شد به راهرو بزرگ و در مقابل با در بزرگ در طرفين دو تا در بزرگ، از در مقابل كوچك يكي، به اطاقي باز مي‌شد 4×4 و ديگري به سالن بزرگي كه جلسات انجمن در آنجا داير مي‌شد. اينجا كه سرنوشت مشروطيت تعيين مي‌شد اينجا بود كه با مبارزه خونين مشروطيت از دست رفته توسط محمد علي شاه و دستيارانش به ملت، برگردانيده شد. روح همة مبارزان شاد باد!
باري از راهرو بزرگي كه وسط ساختمان تعبيه شده بود وارد ايوان بزرگي مي‌شدي كه 5/2 متر عرض داشت با ستون‌هاي چوبي و با روكار گچي، مقابل ايوان باغچه پر از درختهاي جور واجور زينت بخش بود كه صفاي معنوي داشت،‌ آخر ايوان منتهي مي‌شد به سكوي بزرگي، و در قسمت رو به قبله چند تا اطاق يك مرتبه و در وسط راه باريكي در اول راهرو و در راست و چپ كه به اطاق‌ها باز مي‌شد، و راهرو تاريك منتهي مي‌شد به هشتي تاريكي كه از آنجا بازار صفي راه داشت. در اين باغچه مصفا بود كه اولين كودكستان به نام باغچه اطفال توسط ميرزا جبارخان (جبار باغچه‌‌بان) با علاقه و فداكاري بسيار افتتاح گرديد. اين اولين كودكستان در سطح مملكت است كه در تبريز داير گرديد. بعد از مدتي ميرزا جبار خان عازم تهران شد و به كارش ادامه داد. روحش شاد باد!.
در حياط ورودي كه ذكرش آمد، در سال 1326 هجري قمري دبستاني به نام حيات تاسيس شد كه پدرم مير علي اكبر سراج- يكي از پيشگامان مشروطيت و عضو مركز غيبي و از همكاران نزديك مرحوم علي مسيو- يكي از موسسين دبستان بود. چندي بعد آقاي ميرزا ابوالقاسم فيوضات دعوت شد به مديريت دبستان، ايشان قبول كردند با يك شرط كه نام فيوضات هم به «حيات» اضافه شود. مقبول افتاد و دبستان حيات «فيوضات» شد. از قبوض ماهيانه اين دبستان پيش بنده نمونه‌هائي مانده.
بعد از يك سال آقاي فيوضات نام «حيات» را حذف كرد و فقط نام فيوضات ماند. موسسين كه غير از اشاعه فرهنگ مقصودي نداشتند به فيوضات چيزي نگفتند و اعتراض نكردند. متاسفانه بعد موقع احداث خيابان جمهوري اسلامي (كوروش سابق) قسمت جنوبي مدرسه را خيابان بلعيد و قسمت بزرگش كه باقي مانده بود بدون در نظر گرفتن قدمت و تاريخي بودن ملك مذكور تبديل به پاساژ بزرگ فرش فروشي گرديد. "
مرحوم سراج در خدمت معارف :
مرحوم میر علی اکبر سراج صرف نظر از خدماتی که شمه ای از آنها ذکر گردید در هیئت های فرهنگی تبریز عضو بود . " یکی از هیئت های فرهنگی ؛ هیئت معارف محلات اهراب و لیل آباد بود و این هیئت مدرسه حیات را در میان دو محله اهراب و لیل آباد در سال 1327 ه تاسیس می نمایند و مخارج آن را متعهد می شوند. در این هیئت اشخاصی چون حاج شیخ علی اکبر خامنه ؛ حاج  محمد علی اهرابی ؛ حاج محمد صادق قازان چائی ؛ میرزا حسین واعظ ؛ حاج میرزا آقا فرشی
وفات میر علی اکبر سراج :
چنانکه نوشته اند " سراج بعد از وقایع 1327 قمری بخصوص بعد از آمدن حاجی صمد خان شجاع الدوله به تبریز در سال 1330 قمری اجبارا به باکو و مشهد رهسپار شد و در آن شهر ها با آزادیخواهان همکاری ها کرد . میر علی اکبر ؛ بعد از مراجعت به تبریز به علل پیش آمد ها و حوادث آن سال ها بخصوص قیام شیخ محمد خیابانی و به خاطر پشتیبانی اش از مجاهدین ستارخان بی طرف بود . ولی در موقع لزوم از همکاری دریغ نداشت . سراج چنانکه در سطور بالا گذشت بعد از شیخ به انتشار روزنامه تکامل دست زد و نزدیک به چهل و دو شماره آن را انتشار داد . در سال های آخر زندگی خواه نا خواه خانه نشین شد و از دخالت در امور خودداری کرد . وفات آن مجاهد رشید در 8 محرم الحرام 1351 هـ . ق مطابق با 1311 شمسی در زادگاهش روی داده و گویا همان روز با احترام و جلال خاصی که معمول بزرگان بود در میان حزن و اندوه بازماندگان انقلاب مشروطیت و دوستان و آشنایان در قبرستان امامیه تبریز با خاک هم آغوش می گردد. مزار مطهر این سید بزرگوار سالهاست که در کمال مهجوری به سر می برد . دریغ از مسئولین و متولیان فرهنگ که قدمی در احیای این کوشنده انقلاب مشروطیت برنداشته اند.  در سنگ مزار غریبانه و مهجور وی این کلمات را نقر کرده اند :
هو الحی الذی لایموت
آرامگاه ابدی
میر علی اکبر سراج
وفات
8 محرم 1351
در فرجام این مقاله مانند دلم می خواهد که شعر رضا شعبانی را ضمیمه نمایم که چندان هم خالی از لطف نیست .
تندیس آزادی
نفرین به تو تندیس آزادی
دیدند دست افشان و پاکوبان تو را امروز
بر نعش خونین یلی از خاک پاک آذران
زان پس که آشفتی
خواب هزار و یک شب بغداد را دیروز
نفرین به تو تندیس آزادی
هرجا که قلبی پاره شد هرجا دلی لرزید
هرجا که نعش بی گناهی بر زمین غلطید
تو ایستاده بودی آنجا می زدی لبخند
با آن نگاه خیره و مرموز
در چشم ها کابوس کشتن آتش افروزی
نفرین به تو تندیس آزادی
منابع و ماخذ :
هفته نامه حیدر بابا ؛ تبریز 1385 ؛ شماره   112- سه شنبه 29 فروردین ؛ سال چهارم ؛ دکتر سیروس برادران شکوهی
یادداشتها و ملاحظات شخصی راقم این سطور – رضا همراز
سیری در تاریخ انقلاب مشروطیت ؛ رضا همراز ؛ چاپ دوم 1390 ؛ تبریز ؛ نشر یاران
تاریخچه و تحلیل روزنامه های آذربایجان (1230-1380) تدوین دکتر موسی مجیدی ؛ تهران – کتابخانه ملی  جمهوری اسلامی ایران ؛ 1382
مدرسه رایگان معرفت خامنه در آئینه تاریخ – ع . ک . منظوری خامنه – 1368 ؛ نشریه جمعیت خیریه خامنه ؛ بی جا
هفته نامه حیدر بابا – یادی از آنکه پایدار بود و پای دار رفت . دکتر سیروس برادران شکوهی ؛ سه شنبه 19 خرداد 1388 – شماره 261 - تبریز