۱۳۹۰ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

فلسفه نوروز ــ ندا كامران كشتیبان

در فارسی لغتی برای ((بایرام)) وجود ندارد و ((عید)) یك لغت عربی است كه فارسها بكار میبرند یا بهتر است بگوییم كه اصلا فارسها دارای چنین مراسمی نبوده اند كه لغتی نیز برای آن داشته باشند. حتی لغت ((جشن)) نیز توركی است كه در فرهنگ سنگلاخ بدان اشاره شده است.در سرزمین ما آذربایجان از گذشته های دور نیاكان ما تمدنهایی مانند مانناها، اورارتوها، جزو افتخارات ماست كه تپه حسنلی و جام حسنلی (واقع در 7 كیلومتری سولدوز) از یادگارهای دیرین نیاكان ماست شایان ذكر است در دنیا كه
نظیری برای جام حسنلی وجود ندارد در میان كنده كاری های روی آن نشانه هایی از مراسم مربوط به عید نوروز موجود و قابل رویت میباشد.
هر ملتی برای خود دارای فرهنگ و تمدن خاصی میباشد كه این فرهنگ از ویژگیهای اصلی آن ملت محسوب میشود، ما آذربایجانیها نیز دارای فرهنگ، آداب و رسوم مخصوص خودمان میباشیم كه باید قدر آنرا بدانیم. زبان، تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم ما جزو اساسی ترین سرمایه های ملی مان میباشند كه برای فرد-فردمان ضروری و لازم است. از این سرمایه های ملی كه در حقیقت زندگی همه ما بنوعی به اینها وابسته است نگهداری نماییم و ارزش آنها را بدانیم.
تاریخ پرافتخار سرزمین ما از قدیمیترین روزگاران كه ثمره و نتیجه تلاش و كوشش پدران و مادران ماست و فرهنگ ما كه یكی از غنی ترین فرهنگهای بشری است و نشانگر اینكه نیاكان ما باشرافت و سربلندی تمام در راه تكامل و پیشرفت تاریخ انسان قدم برداشته اند. در سرزمین ما آذربایجان از گذشته های دور نیاكان ما تمدنهایی مانند مانناها، اورارتوها، جزو افتخارات ماست كه تپه حسنلو و جام حسنلو (واقع در 7 كیلومتری سولدوز) از یادگارهای دیرین نیاكان ماست شایان ذكر است در دنیا كه نظیری برای جام حسنلو وجود ندارد در میان كنه كاری های روی آن نشانه هایی از مراسم مربوط به عید نوروز موجود و قابل رویت میباشد.
عید نوروز یكی از یادگارهای ماندگار فرهنگ و تمدن آذربایجان بشمار میرود كه این فرهنگ و آداب و رسوم متعالی با گذر زمان در میان دیگر مردمان و ملتها نیز رایج گشته است بطوری كه به مرور زمان از سرزمین آذربایجان فراگیر گردیده است اما آنچه مهم است اینكه از لحاظ تاریخی خاستگاه این فرهنگ، سرزمین آذربایجان میباشد.
عید نوروز اولین روز بهار است و یكی از یادگارهای ماندگار نیاكان ما میباشد كه بعنوان ارمغانی بسیار گرانبها برای ما به یادگار گذاشته اند. این عید به گواهی تاریخ از 3هزار سال پیش در میان مردمان سرزمین ما رایج بوده است و با پایان یافتن فصل سرما و زمستان و با آغاز شكوفایی گل و سبزه و زنده شدن طبیعت، نیاكان ما به جشن و شادمانی میپرداختند و این روز را بعنوان سرفصل تازه ایی برای تجدید حیات و شادی و خرمی زندگی خوش محسوب می كردند.
همانطور كه اشاره شد خاستگاه اصلی این جشن ملی، آذربایجان بوده است و حتی پیش از زرتشت در میان نیاكان اصلی ما در این سرزمین رایج و جاری بوده است. در منابع فارسی و دیگر منابع تاریخی آمده است كه جمشید پادشاه فارسها با آیین نوروز، در آذربایجان آشنا میشود و بعد از آن دستور می دهد كه در میان فارسها نیز این جشن آیینی گرفته شود.
همانطوریكه میدانیم آذربایجان نسبت به مناطق دیگر ایران بنا به موقعیت جغرافیایی دارای شرایط آب و هوایی مخصوص است كه از ویژگیهای مهم آن بودن بودن زمستانهای سرد و طولانی می باشد و نیك میدانیم كه چنین شرایط آب و هوایی در دیگر نقاط ایران وجود ندارد و به خاطر این موضوع ساكنان این سرزمین با تمام شدن فصل سرما و یخبندان و آغاز فصل بهار و بیدار شدن طبیعت به رقص و پایكوبی میپرداختند و بدین گونه این موضوع به یك فرهنگ عمومی و جشن ملی در میان نیاكان ما تبدیل شد. و بعنوان میراث گرانبها برای ما به یادگار ماند كه حتی این فرهنگ به دیگر نقاط ایران بلكه بیشتر از آن به دیگر كشورها گسترش یافت. با دقت نظر در تاریخ ملاحظه میكنیم كه نیاكان ما دریافته بودند كه چهار عنصر دخیل در زندگی انسان (سو-اود-یئل-تورپاق) در واقع حیات بخش زندگی آنهاست و این چهار عنصر بعنوان سنبل حیات انسان و فلسفه وجودی زندگی انسان است.
در واقع باید گفت در زندگی ما توركها چهار عنصر همیشه بعنوان سمبل ماندگاری قابل ستایش بوده و همیشه از طرف توركها مورد تقدس قرار گرفته است به نوعی كه حتی در آذربایجان آتش دارای جایگاه ویژه ایی بوده است. آتش بعنوان حرارت بخش زندگی و خاك و طبیعت در جهت بیداری و با آمدن زمستان و فصل سرما به نوعی زندگی انسان با یك ركود مواجهه میشد و انسان با مرگ طبیعت از هرگونه نعمت خدادادی محروم میشد و در زیر آماج تازیانه زمستان در شرایط سخت آب و هوایی كه از چهار عنصر طبیعت یعنی (سو، اود، یئل، تورپاق) محروم میشدند پیش از پیش به ارزش و قدر و منزلت این چهار عنصر پی می برد و با آمدن بهار اولین روز این فصل را به همین جهت در سطحی گسترده جشن میگرفتند.
ما پیش از اینكه به مراسم اصلی عید نوروز و ویژگیهای آن اشاره كنیم ضروری است كه در مورد سمبل و نماد این چهار عنصر موجود در طبیعت توضیحی ارائه دهیم:
نیاكان ما در مواجهه با شدیدترین شرایط سخت زندگی دریافته بودند كه (سو اود یئل تورپاق) دارای اهمیت خاصی در زندگی شان است. و بنا به همین جهت با نزدیك شدن فصل بهار چهار هفته آخر فصل زمستان را به نام یكی از این چهار عنصر نامگذاری میكنند . سو مظهر و نماد حیات و تجدید زندگی است اولین هفته را بنام (سو چارشنبه سی) نامگذاری كرده اند بنا به اهمیت وجود (سو) در زندگی انسان كه بعنوان مایه حیات انسان است و برفها و یخهای زمین آرام آرام ذوب میشوند این موضوع برای نیاكان ما از اهمیت و ارزش بسیاری برخوردار بود دومین هفته را نیاكان ما تحت عنوان (اود چارشنبه سی) نام نهاده اند كه مظهر حرارت و نور و روشنایی است. و آتش و نور و حرارت است كه به طبیعت روح تازه میبخشد و به زمین حرارت میدهد نیاكان ما بر این باور بودند كه هر قدر آتش و خورشید را مقدس بحساب آورند همان اندازه طبیعت زودتر بیدار میشود و به انسانها سعادت به ارمغان می آورد. بودن آتشگاه های متعدد در سرزمین آذربایجان خود شاهدی بر ایادعای ماست كه آتش و خورشید دارای چه اهمیتی در میان نیاكان ما توركان بوده اند. سومین هفته آخر ماه فصل زمستان را پدران و مادران ما تحت عنوان (یئل چارشنبه سی) نامگذاری كرده اند چون در این هفته باد با آمدن خود به زمین و طبیعت زندگی نوید بیداری میدهد (یئل) در یك مدت كوتاه تمامی زمین را پشت سر میگذارد و زمین را به بیداری فرا میخواند بنا به اعتقاد نیاكانمان (یئل) خود یكی از خدایان قدرتمند میباشد.
آخرین چارشنبه سال نیز تحت عنوان (تورپاق چارشنبه سی) نامگذاری شده است كه با جذب گرما و حرارت بیدار میشود كه در نزد مردم با نام (ایلین سون چارشنبه سی) مشهور است. در آخرین چارشنبه سال (تورپاق) با قدرت و نیرو و كمك (سو) (اود) (یئل) جان میگیرد. نیاكان ما بیداری زمین را با مراسمهای گوناگون با نغمه سرایی و آیین های متعدد جشن میگرفتند و پایان یافتن روزهای سخت زمستانی را به همدیگر تبریك میگفتند و به باور و اعتقاد اجداد ما یئل اود سو به مهمانی تورپاق مروند و در معبد تورپاق جمع میشوند و روزهای سخت زمستانی را توام با قحطی و فلاكت و سختی بوده است بر او عرضه میدارند و الهه تورپاق را به بیداری دعوت میكنند و این چهار الهه دست در دست همدیگر با خواندن این شعر:
سو گلدی ها، اود گلدی ها، یئل گلدی
تزه عومور – تزه تاخیل ایل گلدی
دنیای روشنایی ها را به مردم به ارمغان می آورند و مردم نیز با دیدن این وضعیت به جشن و پایكوبی در طبیعت میپردازند و مراسمها و آداب و رسوم پر شكوهی را به اجرا میگذارند. باید گفت كه امروز دیگر مثل گذشته مردم این چهار هفته را بطور مجزا جشن نمیگیرند بلكه به مرور زمان با فراموش كردن فلسفه وجودی این مراسمات همه آنها را یك جا جشن میگیرند. نام چارشبه سوری بنوعی تحریف شده چارشبه سویی میباشد كه به چند دلیل میتواند نظر صائبی باشد یكی اینكه ساختار تركیبی دو كلمه یعنی اینكه اگر فارسی میبود باید گفته میشد سور چهارشنبه، دیگر اینكه با توجه به هفته های آخر سال كه هركدام بنام یكی از عناصر چهارگانه طبیعت در زبان توركی نامگذاری شده است و همچنین خود كلمه سوری نمیتواند افاده معنی داشته باشد و اگر سوری را به معنای جشن و مهمانی در نظر بگیریم باز غلط است چون در فارسی سور وجود دارد نه سوری. و نهایتا اینكه مردم در سحرگاه این روز برای آوردن آب به سرچشمه ها میروند و این خود دلیلی براین ادعاست كه این كلمه همان (چارشنبه سویی) میباشد. به هر تقدیر مردم كه غروب و شامگاه آخرین چهارشنبه سال با بر پا داشتن آتش و پریدن از روی آن و خواندن این شعر:
آتیل باتیل چرشنبه
بختیم آچیل چرشنبه
به رقص و پایكوبی میپردازند و در سحرگاه چارشنبه با رفتن به سرچشمه ها به خواندن نغمه ها و اشعار مخصوص میپردازند.
اما از دیگر مراسمها و آیینهای عید نوروز سفره (یئددی سین) میباشد كه یكی از آیین های ویژه در عید نوروز است كه متاسفانهبه مرور زمان با سلطه سیاست و فرهنگ فارسی این آیین زیبا در شكلی دیگر و بالباسی تحریف شده كه هیچ سنخیتی با اصالت اولیه آن ندارد در آذربایجان رایج شده است. با صراحت میتوان گفت كه سینهای موجود در (یئددی سین) (هفت سین امروزی) از فرهنگ غنی توركی به عاریت گرفته اند و اگر معادل آن كلمه را داشته اند همان را بكار برده اند مانند سیر كه جای (سریمساق) بكار برده اند و گرنه كلمات دیگری را كه از هیچ ماهیت و اصالتی فرهنگی برخوردار نیستند جایگزین كرده اند كه بسیار مسخره منماید چه این (سو) ماده اولیه حركت است كه در زندگی نقش بازی میكندو مایه حیات است نه سنجد!!! البته بعضی از كلمات را نیز كه در زبان فارسی برای آنها اصلا معادلی نبود به همان شكل بكار گرفته اند ماندد سركه و سوماق و سمنی البته در معنی دیگر اطلاق كرده اند.
از عهد باستان در مناطق مختلف آذربایجان به سفره (یئددی سین) (باجا قاباغی بزمك) میگفتند لازم به ذكر است در گذشته خانههای نیاكان ما دارای یك پنجره مخصوص بود كه به آن باجا میگفتند. و چون نیاكاكان ما بر این اعتقاد بودند كه در عید نوروز روح اجداد ما به خانه های خود سركشی میكنند و از طریق باجا وارد خانه میشوند این سفره را در مقابل همابل همان باجا پهن میكردند و انواع خوراكیها را كه هر یك نماد و سنبلی از موضوعات مرتبط با زندگی است در آنجا قرار داده اند كه روح اجدادشان با دیدن آنها راضی و خشنود گردد پس با سعی و كوشش فراوان در جهت تزیین هرچه بهتر سفره برمی آمدند بلكه هرچه بیشتر روح اجدادشان را خشنود و راضی میساختندكه زندگی فرزندانشان در رفاه و آسایش میگذرد و از طرف دیگر این محصولات غذایی را كه هریك به نحوی در زندگی انسان دارای نقش عمده ایی بودند مورد تقدس قرار دهند كه هر یك از این سین ها بعنوان رمز و سمبلی در زندگی انسان عبارتند از :
1.سو: كه این مایه حیات بعنوان رمز و بقای زندگی انسان بشمار میرود و زندگی انسان بدون وجود آن امكانپذیر نیست و در گذشته های دور در میان توركان حتی مورد پرستش قرار میگرفت و بدین جهت یئددی سین دارای جایگاه ویژه ایی است و توركها همیشه آنرا ارج میگذارند چرا كه ركن حیات آدمی ایت.
2.سمنی: هرچند امروزه بعنوان حلوای خوشمزه و خوردنی بشمار میرود باید گفت كه در اصل این كلمه با ماده اولیه آن اطلاق میشده است یعنی (سبزی) كه نماد و سمبل تجدید حیات در زندگی است یعنی در واقع در گذشته های دور سمنی به سبزی گفته میشد ولی بعدها با فراموش كردن اصل لغت و معنی اولیه آن با آن نوعی خوردنی تغییر نام یافته است كه حتی این موضوع را میتوان در این شعر مشاهده كرد كه زنان هنگام پختن سمنی دسته جمعی آنرا می سرایند:
سمنی ساخلا منی
ایلده گویرده رم سنی
سمنی آل منی
هر یازدا یادا سال منی
و یا در شعر ذیل:
سمنی سازانا گلمیشم
اوزانا اوزانا گلمیشم
سن گلنده یاز اولور
یاز اولور آواز اولور
با توجه به معنی (گویرده رم) یعنی سبز میكنم میفهمیم كه سمنی همان سبزی نماد و سمبل تجدید حیات است كه فارسها سبزی را جایگزین آن كرده اند و خود سمنی را در معنی خوردنی و شیرینی بكار میبردند باید گفت امروز در آذربایجان شمالی كلمه سمنی با حفظ معنی اصیل خود یعنی سبزی در زبان مردم رایج است.
3.سریمساق: كه بعنوان رمز سلامت انسان میشود و از گذشته های دور به فواید مختلف آن تاكید بسیاری شده است.
4.سوجوق: كه بعنوان سمبل و رمز شیرین زندگی است كه از عهد باستان بعنوان یكی از لذیذترین و خوشمزه ترین شیرینیها در آذربایجان بوده است و هنوز هم رایج است.
5.سونبول: رمز و نماد بركت زندگی است و در واقع سونبول كه همان گندم باشد و ماده اصلی نان است در زندگی انسان نقش اساسی ایفا میكند و به همراه سو دو عنصر اصلی و اساسی حیات انسان هستند كه متاسفانه فارسها این ركن اساسی را نیز بسان سو از سفره یئددی سین حذف كرده اند یعنی در واقع به جهت نبود معادل آن سین دیگری را جایگزین كرده اند.
6.سوماق: كه بعنوان سمبل و رمز مزه و طعم زندگی محسوب میشود.
7.سیركه(سركه): بعنوان رمز و سمبل برطرف كننده مزاج بد بدن انسان است. لازم است اشاره كنیم كه عدد هفت در میان ما توركان دارای جایگاه ویژه ایی است و كلا باید گفت كه این عدد را برای اولین بار سومئرها یعنی نیاكان ما توركها ابداع كردند كه به مرور زمان در میان ملل نیز برای خود جای باز كرده است و نیز لازم بذكر است كه در گذشته های دور به عید نوروز در میان توركان (یئنی گون) میگفتند و این موضوع را آشكارا میتوان در كتاب دیوان لغات التورك محمد كاشغری كه هزار سال پیش نوشته شده است مشاهده كرد كه به مرور زمان به نوروز تغییر نام یافته است.
در خاتمه باید اشاره كنیم كه در فارسی لغتی برای (بایرام) وجود ندارد و (عید) یك لغت عربی است كه فارسها بكار میبرند یا بهتر است بگوییم كه اصلا فارسها دارای چنین مراسمی نبوده اند كه لغتی نیز برای آن داشته باشند. حتی لغت (جشن) نیز توركی است كه در فرهنگ سنگلاخ بدان اشاره شده است. من از همه مردم آذربایجان بعنوان یك فرزند كوچك میخواهم كه سفره یئددی سین را به شكل واقعی آن كه دارای ابعاد وسیع بار هویتی نیاكان ماست اجرا كنند و حتی فارسها نیز باید یئددی سین را بنحو واقعی آن اجرا نمایند كه سیب و سنجد هیچ معنای فرهنگی خاصی را در رابطه با زندگی انسان ایفا نمیكند. ماهی درون آب نیز تنها بخاطر زیبایی سفره نیست بلكه ماهی در آب بعنوان رمز حیات است و آب مظهر زندگی است . همچنین باید اشاره كنیم كه حتی چهار عنصر یادشده در بالا یعنی (اود، سو، یئل، تورپاق) نظر به اهمیت شان در زندگی و فرهنگ توركان بنام روزهای هفته از عهد باستان اطلاق شده است و روزهای هفته بدین شكل در تاریخ تمدن توركان قید گردیده اند:
شنبه : یئل گونو
یكشنبه : سود گونو
دوشنبه : دوز گونو
سه شنبه: آرا گونو
چهارشنبه : اود گونو
پنجشنبه : سو گونو
جمعه : آینی گون
ندا كامران كشتیبان
منابع:
1- ایران توركلرینین اسكی تاریخی – دوكتور زهتابی
2-فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی- دكتر محمد جعفر یاحقی
3-ایلین سون چرشنبه سی- ترجمه بهرام اسدی
4-دیوان لغات تورك – محمود كاشغری
5-دیوان سنگلاخ – میرزا مهدی خان استرآباد
بر گرفته از وبلاگ نیر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از اينكه نظرات خود را با رعايت ادب و احترام به ساير خوانندگان وبلاگ مي نويسيد متشكرم