۱۳۹۳ خرداد ۲۹, پنجشنبه

آقاي تايماز اورمولو، مشکل ما فقط اکراد نيستند، خيليها بر عليه ما در حال جهاد هستند – تبريزلي باي بک

آقاي تايماز اورمولو در مقاله اخيرشان نکات قابل توجهي را گوشزد کرده و با حس وطن دوستي خاص خود تلاش کرده اند تا شايد بتوانند آينده آذربايجان جنوبي و مخصوصا بخشهاي غربي آنرا با ايجاد اتحاد بين افراد و گروههاي اکثرا خارج نشين و همچنين با نشان دادن عکس العمل واحد در مقابل دشمنان بيمه نمايند. اين اقدام و اقدامات مشابه آن بسيار ارزنده هستند ولي، من معتقد هستم که مشکلات و دشمنان ظاهري را نبايد دستمايه مبارزه ملي خود کنيم. مبارزه ملي ما بسيار گسترده تر و فراگيرتر ميباشد و دشمنان غيرعلني بايستي که در بطن سياستهاي تدافعي-تهاجمي ما قرار گيرند.



نقشه: خاورميانه فعلي در چپ، خاورميانه نوين در راست


مشکل کرکوک واشغال آشکار آن از سوي اکراد دل تمامي تورکها را به درد مياورد. ولي، چرا اين اتفاق در حال وقوع است؟ با دانستن علل وقوع اين حادثه تلخ و همچنين آشنا شدن با پشت پرده هاي سياست غرب در خاورميانه به اعتقاد من عمده ترين گامي است که فعالان ملي و قلم به دستان آذربايجاني بايد بردارند. کرکوک يک شبه اشغال نميشود، دهه ها برنامه ريزي و سياست پشت اين اتفاق قرار دارد و متاسفانه، باز هم دست حکومت تورکيه در اين خيانت پيداست!

حکومت تورکيه که با اعتقادات مسخره سني مذهبي و احياي خلافت عثماني وارد ميدان شده است در واقع اساسيترين مرکز فرماندهي جهان غرب بر عليه دنياي تورک و خاورميانه است. حکومت آکپ در واقع هيچ اختياري از خود ندارد و در قبال اجراي مراسم مذهبي قرون وسطائي خود هم تورکيه و هم دنياي تورک را به ورطه سقوط ميکشاند و هم جهان غرب را در اشغال و تجزيه خاورميانه ياري ميدهد. در اين زمينه مقاله هاي متعددي نوشته ام ولي هميشه از سوي به اصطلاح مليگرايان و تورانچيان بي مخ مورد حمله قرار گرفته ام که چرا به تورکيه گفته ام بالاي چشمت ابروست! دوستان، تورکيه لکه ننگي بر دنياي تورک شده است و به همين دليل نيز بايد از آن گذر کرد! بدون تورکيه بايد به دنياي تورک برسيم وگرنه ذره ذره از دنيايي که به آن اعتقاد داريم به باد داده خواهد شد. در جريان اشغال عراق، در جريان سوريه و در جريان اوکراين شاهد بوديم که تورکيه چگونه تورکها را به دشمنان فروخت! هنوز هم ميفروشد. گول مهماني براي اويغورها، تاتارها و تورکمانها را نخوريم، اينها ظاهرسازي است و مهمتر از آن کند سازي حرکتهاي ضد اشغالگري و ضد استعماري ملل تورک در منطقه ميباشند. آذربايجان جنوبي نيز در سالهاي اخير به همان راهي سوق داده ميشود که خلقهاي اشاره شده در آن به باتلاق افتاده اند. دقت کنيم و مواظب باشيم که سر ما نيز کلاه عثماني نگذارند!

چرا ميگويم مشکل ما فقط اکراد نيستند؟

در سال ۲۰۰۶ نقشه اي منتشر شد که در آن مرزهاي جديدي در خاورميانه طراحي شده بودند. اين طرح به عنوان پروژه خاورميانه نوين مشهور شده است و آمريکا-اسرائيل طراحان اصلي آن، و دولتهايي نظير تورکيه، عربستان سعودي، قطر و عمان در زمره مجريان و غلامان حلقه به گوش قرار گرفته اند. اگر تا کنون با اين طرح آشنا نشده ايد و سياستهاي پشت پرده آنرا متوجه نشده ايد، کافي است تا با پيشروي داعش در روزهاي اخير دقت کنيد. اين پيشروي دقيقا در راستاي مرزهاي تعيين شده در پروژه خاورميانه نوين صورت ميگيرد. با اين پيشروي، اکراد نيز در محدوده اي که برايشان مرزبندي شده است گسترده ميشوند و نيروهاي تروريستي خود را به صورت قانونيتر! مستقر ميکنند!

موضوع به همينجا ختم نميشود. دولت اشغالگر فارس به همکاري با آمريکا در حال دفاع از محدوده شيعه نشين عراق ميباشد! يعني همان منطقه اي که در پروژه خاورميانه نوين به اسم عراق شيعه! نامگذاري شده است. داعش و گروههاي مخالف دولت مالکي نيز در بخشي که عراق سني نامگذاري شده است مستقر ميشوند! اکراد نيز که کردستان خود را، البته فعلا به صورت ناتمام تصاحب ميکنند!

بنابراين ميتوان درک کرد که اکراد يکي از اضلاع اين چند ضلعي ضد تورک و ضد انساني ميباشند. به همراه آنها، تورکيه، فارسها و اعراب و بلوچها نيز بر عليه آذربايجان و دنياي تورک فعاليت ميکنند.

در بخشهاي جنوب غربي با فارسهاي ضد تورک همسايه هستيم، در غرب با تورکيه سني مذهبي و همينطور با اکراد ضد تورک همسايه هستيم. در شرق با بلوچهاي ضد تورک همسايه هستيم. در جنوب نيز به خاطر وجود قشقاييها با اعراب ضد تورک مواجه هستيم. وجه تمايز همسايه هاي دشمن صفت ما در اين است که تمامي آنها به غير از فارسها مذهب سني دارند! اين يک اصل اساسي است که از سوي جهان غرب بر عليه آذربايجان جنوبي مورد استفاده قرار گرفته است تا حرکت ملي را متوقف کرده و تجزيه جغرافيايي را سرعت بخشند. در شمال نيز با آذربايجان شمالي داراي دولت ضد ملي و ارمنستان جنايتکار ضد تورک همسايه هستيم. ارمنستان که حسابش مشخص است، ضد تورک و ضد انسان بودن آن دولت بر کسي پوشيده نيست. اما دين و مذهب آن باعث استمرار حضور آن در خاک تورک ميشود، چرا که براي دنياي مسيحيت و يهوديت يک ارمني بسيار با ارزشتر از ميليونها مسلمان و مخصوصا شيعه ميباشد. آذربايجان شمالي هم که در سالهاي اخير به آشيانه سني مذهبان تندرو تبديل ميشود و قطر و امارات و عربستان و کويت ميليونها دلار صرف گروهک سازي و مسلح ساختن تندروهاي وهابي و سني مذهبان شيعه کش ميکنند. سني مذهبان، نورچيها و گولنچيها نيز که از سوي آمريکا و تورکيه حمايت ميشوند و هر گروه داراي پايگاههايي در بخش شمالي کشورمان هستند. وهابيون و سلفيها با همکاري اکراد و همينطور با اجازه وزارت اطلاعات وارد بخشهايي از آذربايجان جنوبي نيز شده اند که اخيرا اخباري در همين مورد منتشر شده است.

موضوع فارسها ولي جدا از مذهب است. چرا که آنها ميخوانند مذهب شيعه را که مختص تورکهاي آذربايجاني ميباشد به اسم خود ثبت کنند. اما، آش شله قلمکاري که در اين ميان پخته ميشود چندان خوش طعم نيست. فارسها با تورکهاي آذربايجاني دشمن هستند، جهان غرب هم همينطور! اينها نميتوانند بر عليه آذربايجان متحد شوند چرا که فارسها هم ميخواهند آذربايجانيها نابود شوند و هم ميخواهند مانند آذربايجانيها شيعه باشند! اين سياست با وجود مغزهاي متفکري که ريشه آذربايجاني دارند طراحي ميشود ولي، حضور گسترده تورکهايي که خود را فارس ميدانند باعث کم اثر شدن اين سياستهاي ميگردد و اخيرا شاهد ميباشيم که روشنفکراني که خود را فارس ميانگاشتند در حال برگشت به هويت ملي خود، يعني تورک آذربايجاني ميباشند و اين يک ضربه کاري بر پيکر شوونيسم ميباشد. گسترده شدن توهينها و سانسورها و دستگيريهاي اخير نيز در واقع زهر چشم گرفتن از قشر تحصيلکرده اي ميباشد که ديگر اعتقادي به نژاد کذايي آريايي ندارند و دنبال هويت ملي خود ميگردند.

اگر دولت فارس سني مذهب بود، تورکيه اي امروز در دنياي سياست وجود نداشت. اگر دولت فارس سني بود، دولت عربستاني وجود نداشت و ديگر مشکلي به نام عراق و لبنان و سوريه براي غرب هزينه سازي نميکرد! اگر دولت فارس سني بود، روسيه در مرزهاي جنوب غربي خود محاصره شده بود و ديگر نميتوانست در منطقه جولان دهد! ولي، شيعه بودن دولت فارس جهان غرب را پريشان ميسازد. موقعيت استراتژيکي و منحصر به فردي که ايران کنوني دارد مهمتري مشغله سياستمداراني است که ميخواهند بر ان دست يابند.

داعش، تورکيه، ايران و آمريکا

وجود داعش و القاعده و طالبان و سلفيها و وهابيها قطعا وابسته به جهان غرب ميباشد. جهان غرب با ايجاد اين گروههاي تروريستي و خون آشام توانسته است دنياي اسلام را بدنام کرده و مسلمانان را آدمخوار و وحشي و بمبگذار معرفي کنند. همين سياست است که درگيري فرقه اي در دنياي اسلام ايجاد ميکند و به همين منوال نيز دنياي تورک را از اتحاد باز ميدارد. اگر مشکلي به نام مذهب شيه يا سني در کار نبود، دنياي تورک به راحتي ميتوانست متحد شود. ولي، حضور آذربايجان واحد با ماهيت شيعه خود بهانه اي است در دستان دولت تورکيه تا از اتحاد دنياي تورک جلوگيري کند. به همين دليل نيز ميبينيم دولت تورکيه ديوار مرزي بين آذربايجان و تورکيه ميکشد، آجرهاي اين ديوار را اکراد تروريست تشکيل ميدهند! اين ديوار باعث عدم تحقق اتحاد دنياي تورک خواهد شد و البته بهانه اي براي تورکيه براي ادامه گدايي بر در اتحاديه اروپا! اتحاديه اي که پايه هايش ميلرزد و عنقريب فرو خواهد ريخت. اما، دولت ضد تورک تورکيه اين آرزوي واهي را بر اتحاد دنياي تورک ارجح ميداند! چرا که يک مزدور و خشکه مذهب نميتواند فرق بين انسانيت و خيانت به انسانيت را درک کند!

ببينيد به زمان بندي تاسيس داعش و حرکت آن به بخشهاي سني نشين عراق! قبل از جنگداخلي در سوريه اين گروه از القاعده تفکيک داده شده و به بخشهاي جنوبي سوريه منتقل شد. تظاهرات ضد دولتي در سوريه بهانه اي شد تا اين گروه عرض اندام کند، در برخي موارد حتي به مخالفان دولت نيز حمله هايي صورت داد و برخي تحليلگران به دروغ اعلام کردند که داعش را دولت سوريه ايجاد کرده است! ولي واقعيت اين بود که داعش با حمله به مخالفان دولت توانست ملايمت در برابر گسترش خود را کسب کند، اين يعني گول خوردن دولت سوريه! داعش کم کم گسترده شد ولي نه با جذب نيروهاي وطني، که با به خدمت گرفتن مزدوران خارجي داراي ايدئولوژي ضد شيعه! آنهايي که باور کرده اند با کشتن شيعه، با تجاوز به زن و مرد شيعه و با نسل کشي در مناطق شيعه به بهشت ميروند، با دريافت پول نقد اعتقاد خود را قويتر ميکنند و به داعش و ديگر گروههاي تروريستي ميپيوندند! در جنگ مخالفان با دولت سوريه آمار بين المللي مشخص کرد که بيش از هفتاد درصد تروريستها از بريتانيا و ديگر کشورهاي اروپايي به آنجا رفته اند که تقريبا هيچکدام نيز مليت سوري ندارند! آيا بمب گذاريهاي انتحاري در کشورها را بررسي ميکنيد؟ آيا تا به حال يه شيعه بمب گذار ديده يا شنيده ايد؟ اما تا دلتان بخواهد بمب گذاري سني وجود دارند که بيش از نود درصدشان نيز تبعه و بزرگ شده بريتانيا و ديگر کشورهاي اروپايي هستند!

همین بریتانیا با دیدن خطر داعش برای منافع رژیم فارس دست به کار شده و سفارت خود را میخواهد در تهران دوباره باز کند! چرا؟ تماس مستقیم بین ایران و آمریکا چه ضرری برای بریتانیا میتواند داشته باشد؟ میبینیم که متحدان نیز حتی برای خود سیاستهای مجزایی دارند که در مواردی با دیگر متحدان خود رودررو قرار میگیرند تا منافع خود را حفظ کنند.

در سالهاي اخير بارها هشدار داده ام که آذربايجان شمالي نيز در حال تبديل شدن به مرکز فعاليت تندروهاي سني ميشود. زماني که مسجد شيعيان خراب ميشود تا براي حيد اليئو پارک احداث شود براي سنيهاي خارجي مساجد و اماکن عريض و طويل تحويل داده ميشود! وقتي عزاداري شيعيان ممنوع ميشود و حجاب شيعيان قدغن ميگردد، ريش وهابي و عمامه سلفي به مد روز تبديل ميگردد! اينها همگي نشانه اين است که آذربايجان واحد نه تنها از جنوب و شرق و غرب، بلکه از شمال نيز با خطر فروپاشي مواجه شده است.

چه اتفاقي در حال وقوع است؟

در حال حاضر تصرف مناطق سني نشين و کردنشين در منطقه در حال شکل گيري است. شيعيان در يمن، بحرين و عربستان قتل عام ميشوند تا در آينده به مشکل تبديل نشوند. اکراد نيز در سوريه، عراق و تورکيه پيشروي ميکنند. بنابراين، يکي از مرحله هاي پروژه خاورميانه نوين در حال اتمام است. اما، مرحله بعدي اين است که اکراد و سنيها در ايران کنوني نيز تثبت شوند! اين مرحله بسيار خطرناک است که جهان غرب و روسيه را رودرروي هم قرار داده است. روسيه و همدستانش با شدت با تجزيه ايران مخالفت ميکنند، جهان غرب نيز چندان علاقه اي نشان نميدهد که ايران تجزيه شود ولي چاره اي جز فروپاشي داخلي در ايران برايشان باقي نمانده است. اگر نتوانند دولت ايران را به دست بگيرند، اهرمهاي مليگرايان ناآگاه را به کار خواهند انداخت.

شکي نيست که برخي از گروههاي آذربايجاني وابسته دول بيگانه هستند و افرادي که خود را رهبر حزبهاي اينترنتي ميدانند با دريافت مبالغي به دنبال اجراي سياستهاي غرب هستند. اين دوگانگي در بين افراد صاحب عنوان در حرکت ملي باعث ايجاد گسل در حرکت ملي داخل و خارج شده است. بعد از قيام سال ۱۳۸۵ گروههاي فعال در خارج توانستند مقام سخنگويي براي حرکت ملي را کسب کنند. اين مقام باعث شد تا صداي حرکت ملي به گوش جهانيان برسد ولي، دو سال نگذشته بود که اين سخنگويان تبديل به رهبران خودخوانده و ديکتاتوري شدند که نه ياران قديمي خود و نه حرکت ملي را به رسميت ميشناختند! برخي از اين سخنگوها مزدور شدند و هنوز هم از توبره و آخور ميخورند. برخيها نيز بازيچه شده و بعد از مدتي به دور انداخته شدند! برخي نيز عطاي سخنگويي را به لقايش بخشيده و بازنشسته بودن را ترجيح دادند. افرادي هم که هنوز به سخنگو بودن بسنده کرده و خود را موظف به خدمت ميدانند با حيله ها و خيانتهاي مزدوران گيج مانده و مات شده اند!

اتحاد با دشمن، يا اتحاد عمومي در آذربايجان واحد؟

از سالها قبل اتحاد مشکوکي بين اعراب سني، بلوچهاي سني و اکراد سني با برخي از افراد مشخص در حرکت ملي ايجاد شده است. اين اتحادهاي خطرناک و مشکوک به اعتقاد من يکي از پاشنه هاي آشيل حرکت ملي ميباشد. به عبارتي، اين متحدان توسط اسب تروا در داخل حرکت ملي نفوذ کرده اند تا در زمان لازم ضربه هاي خود را وارد سازند.

آنهايي که ادعا ميکنند اتحاد با اعراب و بلوچها و اکراد يکي از مهمترين اقدامات بر عليه شوونيسم فارس ميباشد دغلبازان مزدوري بيش نيستند. وقتي آنهايي که نامبرده شده اندچشم به خاک من داشته باشندف وقتي تشنه به خون شيعه باشند و وقتي خود را بالاتر از صاحبخانه ميدانند، چه اتحادي با اينها ميتواند مسمر ثمر باشد؟ ادعاهاي دروغين و مضحکي که برخيها راه انداخته اند بخشي از تئاتري است که اينها در آن بازي ميکنند. اتحاد با فارسهاي دموکرات شوونيست همانقدر مسخره است که اتحاد با اکراد و اعراب دموکرات تروريست!

اگر اتحاد لازم است، اتحاد مابين فعالان حقيقي و دلسوز با عموم مردم ميباشد. که اين امر نيز به خاطر وجود خائنان و بلندگوهاي کرايه اي به آساني به وقوع نخواهد پيوست. آقاي تايماز اورمولو با نام بردن از برخي از گروهها، احزاب و افراد همگي را به فراموش کردن اختلافات فراخوانده و همه را به اتحاد در برابر دشمن دعوت ميکند. اما، آقاي اورمولو فراموش ميکنند که جلوگيري از ايجاد اتحاد در واقع سياست اصلي و بدنه تشکيلاتي اکثر نامبرده شدگان را تشکيل ميدهد. چرا نبايد از گذشته درس گرفت؟ تا به امروز چندين تشکل و حزب تشکيل داده و بعد نابود کرده اند؟ آيا نامبرده شدگان در همان برنامه ها حضور نداشته اند؟ آقاي اورمولو، هر گاه اين افراد جمع ميشوند، خيانت و تجزيه اي به مراتب بزرگتر وقوع مي يابد. پس شايد بهتر باشد اينها را جدا از هم نگهداريم تا حداقل از انشعاب و تجزيه بيشتر جلوگيري کنيم!

اينها مليگرايي را براي خود دکان درست کرده اند تا به منافع شخصي خود برسند. اينها مزدوري و کجروي را به هويتگرايي ترجيح ميدهند. اينها شارلاطانهايي هستند که نان به نرخ روز ميخورند. اگر باور نداريد، يک روز از همه آنها دعوت کنيد تا در يک جلسه حداقل اينترني جمع شوند و اوضاع روز را از ديد يک آذربايجاني بررسي کرده و راه حل ارائه دهند! محال است بتوانيد اينها را وادار به اقدامي کنيد که اجازه اش را ندارند! دقت کنيد، اوضاع در خاورميانه بغرنج است ولي احزاب و افراد صاحب نام در حرکت ملي مقاله و برنامه اي در اين مورد ندارند! مگر نبايد در خاورميانه آذربايجان واحد را تاسيس کنيم و از آن دفاع نمائيم؟ پس کجا هستند آنهايي که دم از مليگرايي و مبارزه مسلحانه و غيره ميزنند؟

شايد يادتان باشد، سالهاي قبل از تشکيل گروههايي به اسم بوزقوردهاي مسلمان نوشته بودم. اين گروهها در داخل هستند، در زمان لازم نيز با استفاده از امکانات و شرايط به دفاع از آذربايجان اقدام خواهند کرد. شايد يادتان باشد، در انتقابات دوم براي احمدي نژاد نوشته بودم که بهتر است از خوابهاي اعلمي گونه بيدار شده و وارد دستگاه دولتي شويم! امروز شما نيز ميبينيد که خبرهاي ضد سياستهاي شوونيستي در روزنامه ها و مجله هاي دولتي نيز چاپ ميشوند! دقت کرده ايد که خبرهايي که در سالهاي اخير در سايتهاي به اصطلاح متعلق به آذربايجان جنوبي منتشر ميشوند در واقع کپي برداري از سايتهاي به اصطلاح بسيجيان آذربايجاني در ايران ميباشد!
سايتهايي که خود را متعلق به حرکت ملي ميدانند حتي عرضه اشاره به منبع خبر منتشر شده را نيز ندارند چه برسد به ايجاد اتحاد و اقدام ميداني! آقاي اورمولو، بايد واقعيات را آنگونه که هستند ديد. نميتوانيم در رويا بماني و شعار بدهيم و درجا بزنيم. حرکت ملي پويايي خاص خود را دارد، ما خارج نشينان بايد خود را با آن تطبيق دهيم و يافته ها و نتيجه بررسيهاي منطقي خود را با عموم در ميان بگذاريم. اطلاع رساني و آگاه سازي است که ميتواند ملت ما را از شر دشمنان محفوظ نگهدارد. مردمي که مطلع نيستند هميشه در انتخاب آينده خود اشتباه ميکنند.

مردم ما در آذربايجان واحد از سوي دو حکومت ضد ملي سرکوب ميشوند و در ناداني نگهداشته ميشوند. اين جو و اين سيستم بايد شکسته شود. اگر مردم ما بتواند خوب و بد، دوست و دشمن خود را بشناسد طبيعي است که اتوماتيک به دفاع و حتي به باور و توصيه من به حمله تدافعي روي خواهد آورد. اينگونه اتحاد اگر مد نظر شما باشد، قطعا به پيروزي آن باور خواهم داشت. ولي اگر ميخواهيد تکرار مکررات کرده و نيروي مليگراي خود را صرف مزدوران و بدنامان کنيد، براي شما احساس تاسف خواهم کرد روزي که شما نيز خسته و نگران در گوشه اي به نظاره گري مجبور خواهيد شد.

آينده آذربايجان، درياچه اورمو به عنوان يک مرکز ثقل در حرکت ملي

درياچه اورمو هرچند در حال نذار ميباشد به اعتقاد من يکي از مراکز ثقل و پايه هاي اتحاد در آذربايجان ميباشد. وقتي از سالهاي ۷۰ برخي از فعالان ملي درخواست جلوگيري از تخريب اين درياچه را ارائه ميدادند شايد کسي به عقلش خطور نميکرد که چرا اين درياچه بايد زنده نگهداشته شود. آنروزها شايد خيلي ها با اقدامات ايجاد زمين براي کشاورزي و يا با کوچک کردن درياچه به منظور کم کردن مسافت بين شهرها موافق بودند ولي امروز ديگر براي همه عيان است که سياست خرابکارانه رژيم اشغالگر فارس بايستي بدون فوت وقت متوقف گردد. دریاچه اورمو محدود به آن دریاچه نیست، کل آذربایجان را نمایندگی میکند، مرزهای تاریخ آذربایجان واحد را تضمین میکند.

درياچه اورمو باعث شده است تا اهميت منطقه و تعلق آن به تورکهاي آذربايجاني در سطح بين المللي تثبيت گردد. اين امر به اعتقاد من مانند ترمز در برابر اجراي مرحله آتي پروژه خاورميانه نوين ميباشد. چرا که در نقشه طراحي شده براي اکراد، اورمو و اطراف آن و بسياري از شهرهاي آذربايجان جنوبي بايستي به آنها تحويل داده شود! به همراه اين تغيير مرز اجباري، شهرهاي بسياري نيز به فارسها و اعراب و بلوچها تسليم خواهند شد تا فقط تبريز و اطراف آن به حکومت خانوادگي اليئو تحويل داده شود!
اگر آذربايجان جنوبي با مرزهاي تاريخي خود مستقل شود، خاندان اليئو حتي قدرت اجرايي در يک استان را نيز نخواهند توانست به دست بياورند. پس هرچه آذربايجان جنوبي کوچکتر شود به نفع پروژه و همچنين به نفع اليئوها و پاشايئوها و غيره يئوها خواهد بود! اين خطرها را بايد جدي بگيريم.

آقاي تايماز اورمولو ميتوانند براي آخرين بار امتحان کنند تا شايد بتوانند اکثر افراد نامبرده شده را که داراي اسم و دفتر و دستک هستند و مقامهاي خودخوانده بسياري به يدک ميشکند را جمع کند. به اين طريق، و با دادن امکان به هر فردي در خصوص تحليل اوضاع و ارائه راهکار يقينا آقاي اورمولو خواهند توانست خدمت بي مثالي به حرکت ملي کرده باشند. اگر اين اجلاس به صورت ويدئويي تشکيل يابند و ويدئوهاي آن در آذربايجان جنوبي و شمالي پخش گردند، قطعا از تبليغ تشکيل يک پارلمان مسخره موفقتر و نافعتر خواهد بود. من شخصا با هرگونه جلسه شفاف، بدون محدوديت و بدون سانسور موافق بوده و هميشه افراد و احزاب را به مصاحبه و مناظره دعوت کرده ام. اينبار نيز موافقت خود با حضور در اين اجلاس را اعلام ميکنم. به شرطي که برنامه جلسه ها و افراد شرکت کننده قبلا و به صورت شفاف تنظيم شده و منتشر گردد.

سنگ لاي حرکت ملي گذاشتن خيانت به کشور است، پس بي جهت خبرسازي نکنيم و افراد بي ارزش را بيشتر به ورطه بي ارزشي هل ندهيم. خارج نشينان اگر لياقت و جربزه سخنگويي براي حرکت ملي را ندارند، قطعا لياقت اسم فعال ملي به يدک کشيدن را نيز نخواهند داشت.

در خاتمه، لطفا اعتراض نکنید که چرا فارسی نوشته ام. حرکت ملی ما در مواردی که مسائل داخلی را در بر میگیرند دوست دارد به تورکی ارتباط برقرار کند ولی در مواردی که منطقه و جهان را در بر میگیرد بیشتر وابسته به فارسی است! این نکته حساس شاید از سوی برخیها به عنوان ضعف تلقی شود ولی شاید بتوان با دید مثبت به آن نگریسته و فعلا برای تماس با نسلهای جوانتری که مجبور به استفاده از آن زبان هستند دسترسی پیدا کنیم. آینده اگر در دستان ما باشد، میتوانیم همین نسلها را نجات دهیم.

آقای تایماز اورمولو، بهتر است برای هر اتحادی که مد نظر است زمینه های لازم را ایجاد نمود. این زمینه ها قبل از آماده شدن بایستی تعریف شوند. آیا شما ایده ای برای تعیین زمینه های اتحاد دارید؟ آیا مایل هستید در این زمینه ها بحث صورت بگیرد؟ منتظر پاسخ شما هستم.

دفاع از آذربايجان واحد را بايد جدي بگيريم

تبريزلي باي بک