خوی عصبی و مناسبات فئودالی جوامع کردی در عراق ، ایران ، ترکیه و سوریه منطقه را به طرف بزرگ ترین فاجعه انسانی سوق می دهد و جه بسا شعله های جنگ دیگر محدود به سوریه و عراق نشود.
بلافاصله پس از شکست نظام شاهنشاهی در ایران احزاب متعدد کردی با تاکید بر خط و مشی مسلحانه در
فاصله کوتاهی بر شهرهای مختلف استیلا یافته و به غارت سربازخانه ها ، کلانتری ها و مراکز انتظامی پرداختند. پادگان سویوق بولاق (مهاباد) اولین پادگانی بود که سقوط کرد. بلافاصله پادگان خانا (پیرانشهر ) و جلدیان مورد محاصره قرار گرفتند. هر سه این مراکز در استان آزربایجان غربی قرار داشتند. پادگان سنندج نیز محاصره شد اما سقوط نکرد. حزب دمکرات که اکنون حداقل به سه گروه منشعب شده ، کوموله که حداقل به دو گروه منشعب شده ، حزب کمونیست کردستان (خباط ) از عمده ترین گروههای پر نفوذ مسلح کرد بودند که بلافاصله شهرهای پاوه و نوسود در استان کرمانشاهان را نیز علاوه بر استانهای آزربایجان غربی و کردستان به محل درگیری های خونین تبدیل کردند.همین گروهها تحت زعامت ماموستاعزالدین " قیاده موقت کرد " یا همان دولت نیمه مستقل کردی در مهاباد را بوجود آوردند. فرمانده نظامی آنان سرگرد عباسی از افسران گارد شاهنشاهی بود که به صف تروریست ها پیوسته بود که بعدها توسط بهزاد دربندی ترور شد.با فرمان عبدالرحمن قاسملو 20 هزار مسلح جمعی حزب دمکرات کردستان در شهر ترک نشین سولدوز به بهانه برقراری میتینگ جنگی را شروع کرد که بعدها به جنگ نقده معروف شد. هم زمان شهرهای اورمیه ، صائین قالاو قوشاچای نیز مورد تعرض های شبانه قرار گرفتند. صدها نفر کشته شدند و امنیت منطقه برای سالها مخدوش شد. اهالی ترک شهرهای مهاباد ، خانا ، اشنویه ، جلدیان از خانه های خود اخراج شدند. معلمین و کارمندان ترک شاغل در شهرهای کرد نشین مورد حمله واقع شدند و نتوانستند در محل کار خود حاضر شوند.صدها نفر از پرسنل جهاد سازندگی در محل کار خود که برای مدرسه سازی و جاده کشی رفته بودند به قتل رسیدند یا به گروگان گرفته شدند. سربازان وظیفه هنگام مرخصی به کمین نیروهای کرد افتاده و دهها و صدها نفر از آنان کشته شدند. نا امنی به روستاهای آزربایجان هم سرایت کرد و دهها روستایی به گروگان گرفته شدند. حتی گروههای تروریستی به برخی قبایل کرد که طرف دار حکومت مرکزی بودند نیز رحم نکردند و صد ها نفر از آنان را بدون محاکمه تحت عنوان "جاش " کشتند. در نتیجه در سال دوم انقلاب یعنی تابستان 58 آقای خمینی فرمان جهاد صادر کرد و جنگ خونینی شروع شد که در نهایت به اضمحلال گروهها و احزاب کردی مسلح منجر شد و همگی فرار کرده و به عراق رفتند.در نتیجه حکومت جمهوری اسلامی در سایه این جنگ ها توانست پنجه خونین خود را بر گلوی دیگر ملل غیرفارس و نیز گروههای سرتاسری و مرکز گرا فشار دهد و جان و رمق مخالفین را بگیرد. اقدامات افراطی احزاب کرد ضمینه لازم برای سرکوب تورکمن ها ، طرف داران حزب خلق مسلمان در آزربایجان و خلق عرب در الاهوازرا فراهم کرد . احزاب چپ و مجاهدین که در ابتدا در سرکوب ملت های غیرفارس به جز کردها دخالت مستقیم داشتند به حامیان کردها پیوستند و میلیشاهایشان به شکار و کمین سربازان و نیروهای شبه نظامی انقلابی اسلامی ایران پرداختند.
فاصله کوتاهی بر شهرهای مختلف استیلا یافته و به غارت سربازخانه ها ، کلانتری ها و مراکز انتظامی پرداختند. پادگان سویوق بولاق (مهاباد) اولین پادگانی بود که سقوط کرد. بلافاصله پادگان خانا (پیرانشهر ) و جلدیان مورد محاصره قرار گرفتند. هر سه این مراکز در استان آزربایجان غربی قرار داشتند. پادگان سنندج نیز محاصره شد اما سقوط نکرد. حزب دمکرات که اکنون حداقل به سه گروه منشعب شده ، کوموله که حداقل به دو گروه منشعب شده ، حزب کمونیست کردستان (خباط ) از عمده ترین گروههای پر نفوذ مسلح کرد بودند که بلافاصله شهرهای پاوه و نوسود در استان کرمانشاهان را نیز علاوه بر استانهای آزربایجان غربی و کردستان به محل درگیری های خونین تبدیل کردند.همین گروهها تحت زعامت ماموستاعزالدین " قیاده موقت کرد " یا همان دولت نیمه مستقل کردی در مهاباد را بوجود آوردند. فرمانده نظامی آنان سرگرد عباسی از افسران گارد شاهنشاهی بود که به صف تروریست ها پیوسته بود که بعدها توسط بهزاد دربندی ترور شد.با فرمان عبدالرحمن قاسملو 20 هزار مسلح جمعی حزب دمکرات کردستان در شهر ترک نشین سولدوز به بهانه برقراری میتینگ جنگی را شروع کرد که بعدها به جنگ نقده معروف شد. هم زمان شهرهای اورمیه ، صائین قالاو قوشاچای نیز مورد تعرض های شبانه قرار گرفتند. صدها نفر کشته شدند و امنیت منطقه برای سالها مخدوش شد. اهالی ترک شهرهای مهاباد ، خانا ، اشنویه ، جلدیان از خانه های خود اخراج شدند. معلمین و کارمندان ترک شاغل در شهرهای کرد نشین مورد حمله واقع شدند و نتوانستند در محل کار خود حاضر شوند.صدها نفر از پرسنل جهاد سازندگی در محل کار خود که برای مدرسه سازی و جاده کشی رفته بودند به قتل رسیدند یا به گروگان گرفته شدند. سربازان وظیفه هنگام مرخصی به کمین نیروهای کرد افتاده و دهها و صدها نفر از آنان کشته شدند. نا امنی به روستاهای آزربایجان هم سرایت کرد و دهها روستایی به گروگان گرفته شدند. حتی گروههای تروریستی به برخی قبایل کرد که طرف دار حکومت مرکزی بودند نیز رحم نکردند و صد ها نفر از آنان را بدون محاکمه تحت عنوان "جاش " کشتند. در نتیجه در سال دوم انقلاب یعنی تابستان 58 آقای خمینی فرمان جهاد صادر کرد و جنگ خونینی شروع شد که در نهایت به اضمحلال گروهها و احزاب کردی مسلح منجر شد و همگی فرار کرده و به عراق رفتند.در نتیجه حکومت جمهوری اسلامی در سایه این جنگ ها توانست پنجه خونین خود را بر گلوی دیگر ملل غیرفارس و نیز گروههای سرتاسری و مرکز گرا فشار دهد و جان و رمق مخالفین را بگیرد. اقدامات افراطی احزاب کرد ضمینه لازم برای سرکوب تورکمن ها ، طرف داران حزب خلق مسلمان در آزربایجان و خلق عرب در الاهوازرا فراهم کرد . احزاب چپ و مجاهدین که در ابتدا در سرکوب ملت های غیرفارس به جز کردها دخالت مستقیم داشتند به حامیان کردها پیوستند و میلیشاهایشان به شکار و کمین سربازان و نیروهای شبه نظامی انقلابی اسلامی ایران پرداختند.
ماحصل این اقدامات ناصواب کشور را به منجلابی کشاند که تاکنون ادامه دارد. اقدامات افراطی کردها دستاویزی محکم برای افراطیون شیعه در جهت سرکوب سنی ها ایجاد نمود . سنی ستیزی و دین سیاست زده کل منطقه را از افعانستان تا آفریقا طعمه افراطیون کرد. در واقع احزاب کردی و رویه افراطی آنان ، سر بریدن پاسداران ، گروگان گرفتن کارمندان و معلمین ، قتل ارتشیان و اخراج ترک ها از مناطقی که کردها در آن اکثریت را داشتند اولین پایه های حکومت استبدادی دینی را محکم کرد و به اقدامات دولت ایران مشروعیت بخشید. مردم عادی بخصوص مردم آزربایجان نیز از ترس تکرار وقایع مربوز به جنگ اول جهانی و تکرار قتل و غارتی که سیمقو، بزرگ عشیره شیکاک بر منطقه تحمیل کرده بود از دولت مرکزی جانبداری کردند. زیرا آنان خاطره سیمقو را به یاد داشتند . آنها می توانستند سیمقو را بیاد آورند سیمقو هزاران اسیر قزاق را در مهاباد تیرباران کرده بود ، اهالی دهها روستا را قتل عام نموده بود و ماهها بر اورمیه و سلماس مسلط شده جان و مال مردم مظلوم را به یغما برده بود. اکنون ملت نمی توانست یک بار دیگر به یاغیان اجازه تکرار فجایع را بدهد. در واقع اقدامات داعشیان هیچ بیش از اقدامات کردها در صد سال قبل و همین سی سال گذشته نیست !یعنی به عبارتی داعش با همان افکار و همان اعمال با تروریسم کردی زاده شد است و بتدریج همه دولت ها و همه افراطیون از ملت های مختلف افکار داعشی را آبیاری کردند تا وضع حاضر پیش آمد.
اکنون پس از تجربه سی و چند ساله متاسفانه احزاب کردی بر رسم دیرینه رفته و منطقه را دچار بزرگ ترین بحران خود نموده اند. پس از ساقط شدن احزاب کردی به دست جمهوری اسلامی سال ها احزاب بومی کردی در ایران بجز در عراق در هیچ جا نتوانستند فعالیت کنند. پس از تشکیل PKK و حمایت هایی که دولت ایران از این گروه تروریستی نمود( که در راستای رقابت های دولتین ایران و ترکیه قابل بررسی است .) ایران و PKK شاخه ایرانی PKK بنام پژاک را بوجود آوردند که تتمه احزاب کرد ایرانی را مضمحل کرد. اما پس از جنگ خلیج و ایجاد منطقه حائل در شمال عراق PKK و پژاک تغییر رویه داده و از خدمت ایران و روسیه خارج شده به خدمت آمریکا و اسرائیل در آمدند. از همین زمان بود که زمزمه کردستان نامیدن اورمیه و آزربایجان غربی شروع شد. امری که هیچ گاه و هیچ زمان در هیچ جایی ادعا نشده بود. یک برگ سند یا یک خط نوشته مبنی بر کردستان نامیدن آزربایجان در مکاتبات و آموزش های درون سازمانی احزاب مسلح و غیر مسلح کردی وجود ندارد و هیچ کس نمی تواند یک نمونه از آن را بیاورد.
با ظهور و گسترده تر شدن هویت خواهی ترک ها در ایران جنبشی که بعدها به حرکت ملی آزربایجان موسوم شد دارو دسته ورجاوند و دکتر افشار یزدی به حمایت از نظرات عجیب و غریب پژاک و اوجالان در رابطه با آزربایجان پرداختند زیرا فکر می کردند بهترین روش مهار حرکت ملی آزربایجان استفاده از کردها است . این تئوری از طریق اصلاح طلبان در زمان خاتمی بداخل حاکمیت رسوخ پیدا کرد و اکنون این بیماری خطرناک یعنی ترک ستیزی و حمایت از گروههای تروریستی کرد (به هر قیمت و هر هزینه ) دو ملت کرد و ترک را به طور جدی در مقابل هم قرار داده است. یک بار دیگر عصبیت عشیره ای کردی و موذی گری پان ایرانیستی منطقه را در پرتگاه سقوط قرار داده است . اگر آتشی که در عراق و سوریه زبانه می کشد به آزربایجان برسد آقایان خواهند دید که این آتش چه بر سر تهران خواهد آورد. متاسفانه ایران گرایی و پان ایرانیسم افراطی دست در دست تروریسم کردی چنان خطری برای ایران بوجود آورده که هر آن انتظار می رود فاجعه ای غیر قابل پیشگیری ایجاد شود. کار از نصیحت و تحلیل و مقاله نوشتن هم گذشته است و تنها راه مقابله با آن استفاده از زور از طرف مردم ترک آزربایجان می باشد. مردمی که اگر این بار مثل دفعات گذشته خواب بمانند تمام هستی خود را در قماری بی سرانجام خواهند باخت . تنها راه پیشگیری از این فاجعه عرض اندام مقتدرانه ترک هاست . دشمن آنها در صورتی که قدرت مخرب ترک ها ببیند عقب نشینی خواهد کرد در غیر این صورت توهم ، خود بزرگ بینی و تهییج بی عقلان این قوم ، توسط پان ایرانیست ها که تقریباً صد در صد مدیای فارس زبان را در اختیار خود دارند کل منطقه و شاید بخش بزرگی از جهان را طعمه خود خواهد کرد.