زلزله اخیر آذربایجان علیرغم وارد آوردن خسارت و صدمات مادی-معنوی بر ملت تورک،حاوی پیامها و جوابهایی بر یک سری تناقضات و گفتمانهای معما وار دشمنان ملت آذربایجان،نظیر ملت ایران،ایرانی و انیرانی،همه جای ایران سرای من است،چو ایران مباشد...،آذربایجان سر ایران است،آذربایجان سنگر اسلام است،آذربایجان جانباز،رافت اسلامی،اتحاد ملی،انسجام اسلامی،عدالت و مهرورزی و غيره بود.
این زلزله مفهوم جدیدی از نوع دوستی البته از نوع ایرانی-اسلامی را به دنیا
عرضه کرد همان نوع دوستی که شبهای سرد و بدون سرپناه تورکها ،تحت تاثیر تلائلو انوار فستیوال شمارش مدالهای المپیک هرکولها از نوع پارسی دیده نشد ،صدای کودکان گرسنه اش را جشنواره موسیقی کیش برید،گریه مادران را خنده بازار،و فریاد پدران را القدس لنا! معنای "رافت اسلامی" را در چشم بهت زده و حیران ورزقانیها را که به جای دکتر،پرستار،گروه امداد، جولان و رژه یگان ویژه ها و سپاهیان را در خیابان می دیدند را خوب نمایاند.
زلزله "عدالت و مهرورزی" را با نبود یک بیمارستان در ورزقان آنهم علیرغم وجود 6درصد از ذخایر و معادن مس جهان در ورزقان به خوبی نشان داده و سندی شد بر تالان آذربایجان.این زلزله به همان اندازه ای که آذربایجان را یکدل و یک ملت کرد،فاصله بین آذربایجان مرکز را افزایش داده شکاف بین آذربایجان و تهران را به دنیا نشان داده و بیشتر و بیشتر کرد و علاوه بر خط بطلان کشیدن و به سخره گرفتن واژه مجعول"ملت ایران" ،تاییدی شد بر یک ملت بودن آذربایجان.
زلزله معیار و محکی شد بر میزان شعور ملی ملت آذربایجان و نشان داد که هویت مجعول و تحمیلی ایرانی-فارسی رنگ خود را در آذربایجان جنوبی باخته و هویت تورکی تنها عامل اتحاد و انسجام ملت آذربایجان است.
مسئله زلزله عرصه تقابل حرکت ملی آذربایجان ونظام فاشسیتی اعم از حاکمیت و اوپوزوسیون خارج و داخل نشین بود و در این رویاروی حرکت ملی با برد خود موقعیت خود را به عنوان تنها پرچمدار و تنها حرکت احقاق حق ملت آذربایجان تثبیت کرد.
درمسئله زلزله آذربایجان مواضع ضد بشری حاکمیت و خلق فارس، باعث خلق مفهوم نوینی از نژاد پرستی شده و مهر تاییدی شد بر گفتمان صد ساله ایرانی-انیرانی و ایرانی اصیل و غیر اصیل.
با بی تفاوت ماندن هم وطن فارس به زلزله آذربایجان مفهوم "وطن-هموطن" در اذهان عمومی ملت آذربایجان تغییر یافته و دیگر وطن و هم وطن را خارج از آذربایجان جستجو نخواهند کرد.
آری این زلزله آخرین حرف ستارخان را موقع مرگ که"درد آذربایجان را باید در آذربایجان جستجو کرد نه در مرکز"بار دیگر اثبات کرد.
در خصوص تقلاء و عکس العملهای هراس گونه و عجولانه مسئولین چند روز اخیر باید گفت که ملت آذربایجان ضرب المثل"دالدان آتان داش توپوغا دیر"را قرنهاست که استعمال می کنند و ومعنایش را خوب می فهمند،مسئله اینست که شما قدرت تاثیر گذار حرکت ملی آذربایجان جنوبی را خوب درک کرده و نا کارآمدی ماشین صد ساله آسیمیلاسیون در مقابل رجعت ملت بزرگ آذربایجان به هویت "مقدس تورک"را احساس کرده اید؛اعتراف کنید در مقابل بیداری وحرکت ملی آذربایجان کم آورده اید،باور کنید این زلزله،آذربایجان را برای همیشه از ایرانتان جدا کرد.
"گله جک اینانانلاریندیر"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از اينكه نظرات خود را با رعايت ادب و احترام به ساير خوانندگان وبلاگ مي نويسيد متشكرم