۱۳۹۱ خرداد ۱۸, پنجشنبه

آقای عرفانی قدرت اجتماعی شما به درد ما نمی خورد !


 به بهانه انتشار مقاله آقای کورش عرفانی با عنوان : بهجای فدراليسم و قومگرايی به فکر قدرت اجتماعی باشيم.


جناب آقای دکتر عرفانی شخصا از خواندن مقاله شما متاسف شدم و انتظار نداشتم نظرات شما نسبت به مسائل ملی مطروحه در ایران چنین ساده انگارانه و سطحی باشد.بگذارید از همین پاراگراف اول مقاله تان شروع کنیم ، نوشته اید :" همزمان با آشکار شدن علائم - به زعم برخی ديررس و به گفته ی بعضی زودرس- فروپاشی نظام جمهوری اسلامی زمزمه های قوميت طلبی از گوشه و کنار هر چه بيشتر شنيده می شود. به همين دليل، بد نيست که به اين مهم از منظر ديگری در ورای موافقت يا مخالفت صرف بپردازيم و تلاش کنيم که پيش و بيش از قضاوت، به ذات شناسی مطالبات حول اين محور اقدام کنيم."

جناب عرفانی از آنجا که جامعه و کشور کثیرالمله ایران را فقط از عینک فارسی و محور مرکزی می بینید از همین اول به بیراهه رفته اید . از این روست که می گویم نسخه شما برای این بیمار به درد نمی خورد. در همین وهله اول کلمه قوم گرایی به شدت اشتباه به نظر می آید. قوم گرایی یعنی در میان یک ملت واحد عده ای به دنبال منافع قوم یا طایفه کوچک  خود باشند. مثلا در دهستانی عده ای از دهاتی های یک ده حق آب دیگران را نخواهند بدهند و یا نظایر آن. در حالیکه ایران کشوری است کثیرالمله که اطلاق قوم به ملل ساکن در آن از همین ابتدا تحقیر کننده و شبهه انگیز است .

نکته بعد اینکه این قوم گرایی که من نامش را هویت طلبی و بیداری ملی ملل ساکن در ایران می گذارم حداقل در مورد آزربایجان پیشینه ای بسیار باسابقه تر از سی و چند سال عمر جمهوری اسلامی دارد. از زمان فروپاشی ممالک محروسه قاجار و تولد کشوری به نام ایران این کنش ها و واکنش ها به صورت مداوم و بسیار خون بار و مشقت آمیز ادامه داشته است . شما با طرح مسئله به این شکل تلاش چندین دهه ملل تحت ستم ایران را با انگ فرصت طللبی و احتمالا وابستگی به خارج (که مستور در جملات است ) رانده و از همین اول باب گفتگو را می بندید. مگر نه این است که شما دکتر جامعه ای مریض هستید و می خواهید نسخه ای برای شفای آن بپیچید ؟ پس بدون گفتگو با مریض و شناخت بیماری آن نخواهید توانست نسخه شفا بخش را تجویز کنید.

حتی بگذارید مطلب را به گونه ای دیگر برایتان توضیح بدهم : همین تیتر یعنی عنوان : " به جای فدرالیسم و قوم گرایی به فکر قدرت اجتماعی باشیم " نشانگر عدم درک صحیح شما از مسئله ملی و مطالبات ملی ملل ساکن در ایران می باشد. بگذارید این را برایتان با کمی شرح توضیح دهم . فرض کنید شما پدری اورمیه ای هستید که می خواهید اسم پسرتان را " علی جان " بگذارید. به اداره ثبت احوال مراجعه می کنید ولی مامور می گوید این اسم جزو اسامی ممنوعه است ! چرا اسم پسرت را "علی " نمی گذاری ؟ در جواب می گویی چرا ممنوع است ؟ می گوید: " جان " بعد از نام امام اول شیعیان معنی خوبی ندارد ! از ابهت نام امام کم می کند. می گویی چرا مگر" جان " چه معنی دارد ؟ می گوید مثل اینکه می گویی علی جون ! ما اجازه نداریم این اسم را بگذاریم . می گویی مرد مومن "جان " در ترکی معنی بزرگ ، تنومند و قوی را می دهد . چه ربطی به تعبیر شما دارد ؟ می گوید دیگه بدتر! نام فارسی انتخاب کن ! دستور داریم اسم بیگانه نگذاریم ! می گویی : یعنی چه ؟ چطور ما در سرزمینمان بیگانه شدیم و زبانمان زبان بیگانگان ؟ می گوید : آقا ! دستور است ، مامورم و معذور!!!

می بینید مفاهیم ما با مفاهیم شما متفاوت است ، "جان " ماشنونده را بلند می کند ، عظیم است . اما" جان" شما شنونده را کوچک می کند و بر زمین می زند! حالا در کشور گل و بلبل ایران ،  شما می گویید "فدرالیسم" بد است ! بیایید" قدرت اجتماعی " داشته باشیم . من هم به شما می گویم جناب آقای دکتر شما اصلا از مطالبات و خواست ها و افکار عمومی ملت های ساکن در ایران خبر ندارید و نسخه هایتان فقط به درد اصفهان و شیراز و یزد می خورد . اصلا این دلمشغولیهای شما ربطی به ما ندارد. حتما تعجب می کنید! شاید هم بگویید که نه ! شما بیسوادهستید و نمی فهمید! من دکتر اجتماع هستم و می دانم دوای درد کشور چیست ؟ من هم می گویم جناب دکتر، به خدا شما اصلا مسائل ما را نمی فهمید .لطفا برای ما نسخه نپیچید ! چرایش هم اینکه نه درد مردمی را می فهمید که می خواهند به زبان مادریشان تحصیل کنند ، نه کسانی را که میخواهند موسیقی خودشان را گوش کنند و نه تحقیر نهفته در قالب متون درسی را می توانید بفهمید که" تورک" را راه زن و چادر نشین و مهاجر می خواند ! حتی شما نمی توانید بفهمید که آزربایجانی چه زجری از خشک شدن دریاچه اورمیه می کشد. به خدا مردم تحمل قیافه عبوس و تکیده عروسشان را ندارند! حالا شما هی بگویید من جامعه شناس هستم ! من هم می گویم درست است شما جامعه شناس هستید ولی جامعه غرب و جامعه فارس زبان را شاید بشناسید ، ولی هیچ درک و فهم صحیحی از مطالبات و افکار عمومی آزربایجان و کردستان و عربستان و بلوچستان ندارید !

شما  می خواهید جمهوری اسلامی را ساقط کنید اما می ترسید حالا که جمهوری اسلامی دارد می افتد ،  نکند این تجزیه طلب ها کشور ایران را از بین ببرند ! در جواب می گویم اینجا هم اشتباه تفسیر می کنید. درد ما جمهوری اسلامی نیست . چراکه زمان شاه که وضع اقتصادی و اجتماعی و آزادیهای شخصی بیشتری داشتیم باز هم آزربایجان و کردستان و عربستان و بلوچستان خون گریه می کردند . همان موقع هم ما قوم بودیم و باید تابع ملت( فارس) ایران می شدیم حالا هم وضع به همان منوال است . آن موقع معیار وطن پرستی و شاه پرستی صحبت کردن به زبان شیرین فارسی بود ، حالا هم صحبت از حقوق ملی دشمنی با ولایت فقیه و اتحاد ملی است وشاید هم  وابستگی به صهیونیزم جهانی!

در ادامه می نویسید : " درک ماهيت ضد بشری جنايت و سرکوب در ايران ياری می دهد تا در آن سوی، برای يافتن راه حلی جهت خاتمه بخشيدن به اين ستم ها، واقع گرايانه و بی تعصب برخورد کنيم. اگر جنايت و ستم رژيم دارای ماهيت ضد انسانی بوده است، راه برون رفت از اين ستم سالاری نيز بايد راه حلی انسانی باشد. به اين معنی که کليت جامعه ی ايرانی را در برگيرد و استثنايی برای زبان و قوم و فرهنگ و جغرافيا قائل نشود. يک نگاه جهان شمول و بشردوستانه ما را دعوت می کند که بر عکس راه هايی که به «جدايی» و «قطعه قطعه شدن» و «تجزيه» ی ساکنان يک کشور منجر شود در پی مسيری باشيم که ما را به عنوان «بشر» و در ورای هر خصوصيت قومی و زبانی و فرهنگی يا جغرافيايی با هم پيوند می دهد و نسبت به سرنوشت هم علاقمند و درگير می سازد."

جناب عرفانی ، من از شما می پرسم من به عنوان یک تورک آیا حق ندارم تفاوت هایم باشمای فارس را حفظ کنم و در جهت بسط و توسعه زبان و سنت هایم کوشش کنم ؟ اگر شما به این تفاوت ها قایل نیستید چطور مرا بشر حساب می کنید و برایم نسخه می نویسید ؟ شما که به تفاوت زبان و فرهنگ و سنت اعتقاد ندارید چطور به جامعه ای پلورال می اندیشید که قدرت اجتماعی داشته باشد؟ آقای دکتر من که شهروند درجه 2 و 3 این کشور هستم اول باید به جایگاه شما بیایم تا بعد بتوانم با شما  همکاری کنم . اگر شما این جایگاه را برای من قایل نباشید که من می شوم نوکر ، شما هم می شوید ارباب ! و آنوقت باز هم قدرت اجتماعی اورمیه و تبریز و زنجان و سنندج و الاحواز و زاهدان به پای اصفهان و شیراز و تهران و یزد نخواهد رسید و داستان همچنان ادامه خواهد داشت !

آقای دکتر در ادامه مقاله تان می نویسید : "نگارنده اصطلاح «ستم به قوميت» ها را در ايران نه بی پايه و اساس، بلکه گمراه کننده می بيند، زيرا اين اصطلاح، ماهيت طبقاتی و اجتماعی را که جوهره ی اصلی رفتار رژيم با هر ايرانی می باشد به رده ی دوم و سوم و دهم می راند و پارامترهايی را عمده می کند که جز شکل و روبنای اين ماهيت چيزی نيستند، يعنی زبان و تعلق قومی و امثال آن. اگر ستم جمهوری اسلامی را ستمی اجتماعی و اقتصادی بدانيم، که هيچ مبنايی جز منافع طبقاتی ندارد، بسيار بهتر می توانيم مبارزه ی خويش را هدف و مسير داده و به سوی يک موفقيت همگانی و همه جانبه پيش بريم . "

در جواب باید عرض کنم جناب آقای عرفانی ، شما ماهیت نژاد پرست و افراطی رژیم را کلاً ندیده می گیرید. رژیم ایران قطعاً یک رژیم فارسی می باشد و تماماً حامی و مبلغ فرهنگ و زبان فارسی بوده و تکیه بر نژاد پرستی آریایی دارد. لطفا نگویید آقای فلانی و بهمان کس که تورک هستند و آزربایجانی ! و اکنون در مصدر امور هستند و یا  قبلا در مصدر اموربودند . جواب این فرمایش بسیار ابتدایی است : کسی که به زبان مادریش نه می گوید و نه می نویسد ، نه به موسیقی و نه به شعرش احترام می گذارد و نه حتی یک صفحه مطلب ولو دینی به زبان مادریش ننوشته و لابد نمی خواند ، چطور تورک است و آزربایجانی؟

در ادامه می نویسید : "چرا بياييم و گفتمان و شعارهايی را مطرح کنيم که ما را جداتر و پراکنده تر می سازد در حالی که نياز داريم که نزديک تر و همبسته تر باشيم تا بر اين دشمن ايران و ايرانی، يا بهتر است نام واقعی اش را بگوييم، بر اين دشمن ضد بشر غلبه کنيم؟ و چرا از حالا برای فردای ايران هزار و يک راه حل پراکنده ساز را عنوان کنيم تا به جای تشکيل يک همبستگی آگاه و سازمان يافته ی عظيم از مردم ايران، يک مجموعه ی تکه پاره ی بی آينده را بسازد. "

جناب آقای عرفانی حقیقتا از نوع نگرش شما به مطالبات مدنی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ملل ساکن در ایران متعجب و متاسف می شوم . هنوز روشن فکر (ایرانی )فارس نمی تواند بفهمد مجوعه ای به نام ایران فقط به زور سرنیزه در یک جا بند شده و ضرب پونیس است که این نقشه را روی دیوار جهان واژگون نشانده است . جناب دکتر تفکرات شما و دوستان مرکز محور حضرت عالی ،  خیلی وقت پیش تیشه به ریشه ایران زده است و این واحد به ظاهر متشکل اما پاره پاره بر دیوار، نقش یک واحد ثابت را بازی می کند. تحقیر ها ، توهین ها ، نامردمی ها و نامرادیها از روزی که رضا پهلوی زبان و سنت ملل ایران را نشانه گرفت ، شروع به وازدگی و از هم پاشیدن ایران جدیدالتاسیس کرد. او خوانین بختیاری و قشقایی را کشت و بر ملکشان صاحب شد . مازندران را به یک باره قورت داد. عربستان و شیخ خزعل را بلعید. پسیان را درخراسان سر برید و آزربایجان را قطعه قطعه کرد و مهاجر فرست ترین ایالت این ولایت نمود . پسرش محمد رضا با قتل عام فرقه دمکرات در آزربایجان ، این قطبی شدن خونین راادامه داد و کرج و ساوه  و قم وزنجان و همدان و آستارا را از اراضی تاریخی آزربایجان جدا نمود. وارث آنان یعنی جمهوری اسلامی چنان نقشی از خون در عربستان و کردستان و بلوچستان و آزربایجان بر این پهنه جغرافیایی زدند که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد . اولین قربانیان رژیم هم آزربایجانیها بودند. آیا واقعا یادتان رفته در جریان حزب خلق مسلمان قرار بر بمباران تبریز بود ؟

اردبیل هم در همین زمان از آزربایجان جدا شد . حالا هم که پروژه کردی کردن آزربایجان غربی و خشکاندن دریاچه اورمیه در حال اجرا شدن است.

از شما می پرسم حقیقتا آیا نصف این اعمال بر سر اصفهانی و یزدی و شیرازی و مشهدی آمده است ؟ آیا زجر های اقتصادی و فرهنگی مردمان الاحواز و زاهدان و بانه و ماکو و آستارا قابل قیاس با مشهد و شیراز و یزد و رفسنجان می باشد ؟ آیا وضعیت اقتصادی و اجتماعی و شاخص های فرهنگی و سلامت شهر ها و استان های غیر فارس به گرد شهر ها و استان فارس نشین می رسد ؟

آقای دکتر عرفانی در ادامه مقاله تان یا شاید بهتر بگویم نصیحت های پدرانه تان می نویسید : " در حالی که سير تکامل تاريخ بشر به سوی تشکيل واحدهای کلان و ابرکلان بشری به عنوان کشور و يا اتحاديه – مانند اتحاديه ی اروپا- بوده است، چرا ما بايد مسير قهقرای تاريخی را پيش بگيريم و به عقب برويم و هر قوم و قبيله ای بخواهد برای خود کشوری برپا کند؟ آيا اين جز چند مجموعه ی متحد قدرتمند – مانند ايالات متحده ی آمريکا و اتحاديه اروپا، فدراسيون روسيه – در يک سو و شمار زيادی کشورها و شبه کشورهای کوچک ضعيف و پراکنده در سوی ديگر باقی خواهد گذاشت؟"

جناب آقای دکتر حقیقتا این جملات و نتیجه گیریهای عوامانه مناسب شما نیست . واقعا شما نمی دانید کشورهای اروپایی با در نظر گرفتن استقلال خود به طور داوطلبانه اتحادیه اروپا را تشکیل داده اند ، در حالیکه هرکدام به شدت زبان و فرهنگ و استقلال خود را پاس می دارند ؟! آیا واقعا از عمق تعصب زبانی فرانسوی ها خبر ندارید ؟!

جناب دکتر عرفانی ، وجداناً آیا جمهوری آزربایجان کنونی قابل قیاس با آزربایجان شوروی می باشد ؟ اگر این طور فکر می کنید لطفا یک سفر دو یا سه روزه به باکو بکنید ! قطعا نظرتان عوض خواهد شد.

آقای دکتر عرفانی، در پایان مقاله تان مرقوم فرموده اید : "اگر بتوانيم از همين حالا در هزارتوی بحث های قوميتی نيافتيم و وقت و توان خود را بر شبکه سازی اجتماعی گسترده ی شهروندان متمرکز کنيم موفق خواهيم شد نطفه های يک قدرت اجتماعی نهادينه شده را فراهم آوريم که هم می تواند رژيم ضد بشری جمهوری اسلامی را به زير کشد، هم می تواند دوران گذار را با فرايندی دمکراتيک مديريت کند و هم به عنوان ضد قدرت، در حکومت آينده، حفاظت از منافع نيروهای اجتماعی را در سراسر ايران بر عهده گيرد. چنين روندی، به عنوان يک نوآوری تاريخی در ايران، به هرگونه ستم سالاری و ظلم طبقاتی يا فرهنگی و قوميتی که تابعی از نخستين هستند خاتمه خواهد بخشيد و زمينه های يک همگرايی ميان نيروهای اجتماعی و حتی سياسی را به دنبال خواهد د اشت. "

جناب دکتر خیلی معذرت می خواهم ولی باید عرض کنم مشخصاً آزربایجا نیها پس از پشت سر گذاشتن تجربیات خون بار و ناموفق طی صد سال اخیر از مشروطه تا دولت پیشه وری ، از پیشه وری تا مصدق و از مصدق تا جمهوری اسلامی و روایت خلق مسلمان ،بارها و بارها در دام این کلمات قشنگ و وعده های فریبنده افتاده اند. ببخشید ولی دیگر ظرف ما پر شده است ، لطفا دنبال مرثیه خوان دیگری برای خودتان باشید !

سخن آخر اینکه :

جناب دکتر عرفانی گفتمان مربوط به فدرالیسم (حداقل در آزربایجان )جای خود را با استقلال طلبی عوض کرده و اکنون همه تشکل ها و احزاب ، و همینطور اکثریت فعالین مدنی و سیاسی آزربایجانی (البته به زعم نویسنده ) از فدرالیسم سال هاست که گذر کرده اند.

تایماز اورمولو – بهار 1391 شمسی

 می توانید تمام مقاله آقای عرفانی را از اینجا بخوانید : http://www.iranglobal.info/node/6898