عبادت رکن اساسی بندگی خداست . خدائی که بی نیاز از هر گونه عبادت بندگان خویش است ، اما بندگانی که نیازمند تشکر و قدردانی از معبود خویش هستند تا آن خلا معنوی زندگیشان را با تسلیم و تعظیم در برابر حق تعالی پر کنند . این عبادات شکل مشخص و معینی نداشته است چون ادیان و مذاهب شکل مشخص و معینی ندارند . اما تنها وجه اشتراک همه ادیان و مذاهب ، عبادت
و اظهار بندگی خداست . خیلی از افراد متدین ( فارغ از هر دینی ) خلوت با معبودشان را با هیچ اجتماعی عوض نمیکنند . اما در این بین هستند ادیان و مذاهبی که مجبور به خلوت کردن هستند . شاید برایتان عجیب باشد که چرا باید کسانی باشند که مجبور هستند در خلوت به عبادت بپردازند . این جبر حاکم بر این قشر حاصل حاکمیت دینی در کشور است . قیزیلباش ها یا همان اهل حق یا گوران ویا دین یارسانی یکی از این ادیانی است که مجبور شده است عبادات خود را مخفی کند.
مقوله دین در آذربایجان جنوبی بخصوص در سه دهه گذشته تبدیل به معضلی برای اقلیتهای دینی و مذهبی ساکن در جغرافیای این منطقه شده است .اکثریت غالب و فشارهای حکومتی بر اقلیتهای دینی مغلوب و عدم وجود تریبونی آزاد و مستقل برای دفاع از هستی معنوی خویش دست در دست هم دادند تا این اقلیتها در جامعه مسلمان و شیعه امروز منزوی گشته و آنچنان که باید و شاید در عرصه های مختلف اجتماع حضور ملموسی نداشته باشد عبادت در خفا و دور از چشم مردم عادی تبدیل به امری عادی و ضروری برای این طیف از جامعه شده است . جامعه اهل حق آذربایجان جنوبی با جمعیتی چند صد هزار نفری ! حیات دین خود یعنی یارسانی را در گرو مخفی نگه داشتن آن می دانند . می خواهم نوشته ام را در ادامه به چند بخش تقسیم کنم و با چند سوال از فعالین شناخته شده حرکت ملی آذربایجان تمام کنم .
اهل حق به چه کسانی اطلاق میشود؟
اهل حق یا قیزیلباشها یا گوران یا دین یارسانی ، گروهی از جامعه اقلیتی کشور موسوم به ایران هستند که در چندین استان پراکنده شده اند . آذربایجان شرقی ، آذربایجان غربی ، اردبیل ، زنگان ،همدان ، کرمانشاه ، باختران ، ایلام و همچنین در خارج از ایران در کشورهائی چون عراق ، سوریه ، ترکیه ، آذربایجان شمالی و اقلیتی از پیروان این دین در کشورهای اروپائی مثل آلمان و فرانسه و انگلیس ، جاهائی هستند که این مردمان زندگی میکنند . در مورد جمعیت این دین آمار دقیقی ارائه نشده است که در ادامه علت این کار را خواهم گفت ولی تخمین زده می شود که حدود 5 میلیون نفر در سرتاسر ایران به این دین معتقد باشند . در این بین سهم کرمانشاه یا شهرهای صحنه و کرند و آذربایجان غربی با شهرهای قوشاچای و اورمیه و آذربایجان شرقی با شهرهای ایلخچی و تبریز و مراغه و هشترود جزو پرتراکم ترین مناطق حضور پیروان این آیین است. در مورد تاریخچه پیدایش این اقلیت اطلاع دقیقی در دست نیست . در تعالیم خود این دین آمده است که قبل از اسلام نیز وجود داشته اند . اما متفکران شیعی معتقدند که پیدایش این دین ( فرقه در گفته های آنها ) مربوط به قرن دوم هجری و انشعاب یافته از فرقه ذهوبیه است . و برخی نیز آن را مربوط به قرن هفتم و هشتم می دانند . این از طایفه های مختلفی تشکیل یافته است .که معروفترین آنها دوتن ، سه تن ، هفت تن ، هفتوانه ، چهل تن ، مشعشعی ، یادگاری و ..... هستند که توسط یک نفر به عنوان پیر و مرشد ( سید می نامند اما اصالت عربی ندارند ) به عنوان بزرگ دینی در آن طایفه ، اداره می شوند . کار این پیرها رسیدگی به شبهات دینی و برگزاری مراسمات دینی در ایام بخصوصی از سال است.
اعتقادات اهل حق
پیروان آیین اهل حق مردمانی ساده و دیندار و بی آلایشی هستند که بیشتر به خود می پردازند تا جامعه ای که در آن زندگی می کند ( علت این کار را نیز خواهم گفت ) اساس اعتقادی این دین سرسپردن به این آیین با برگزاری مراسمی خاص ( بیشتر در سنین طفولیت انجام میگیرد ، اما اگر کسی بخواهد وارد بر این آیین بشود ، بایستی سر بسپارد) است که این کار توسط همان پیرها انجام می پذیرد . تناسخ ( حلول روح ) از دیگر اعتقادات این آیین می باشد . بدین معنا که هر کسی که از این دنیا می رود ، دیگر در برزخ نمی ماند تا قیامت برپا شود ، و دوباره در جسم یک کودک یا حیوان ( بسته به خوب و بد بودنش ) به این دنیای فانی باز می گردد و این عمل تا قیامت ادامه دارد . مراسمات دینی این آیین در محلی به نام جمخانه انجام میگرد و شامل مراسم هفتگی و ماهانهو چندین مراسم سالیانه مثل روزه سه روزه و بزرگداشت میلاد امام علی (ع) می باشد . بر خلاف گمان برخیها مخصوصا شیعه های متعصب و متحجر که این پیروان این آیین را غلات ( غلو کننده ) و علی اللهی می نامند ، این آیین تنها به اینکه ذات حضرت حق در جسم علی (ع) حلول کرده است اعتقاد دارند و علی (ع) را خدا نمی دانند . البته در بین طایفه های این آیین یکی دو طایفه افراطی هستند که علی (ع) را خدا دانسته و مثل بعضیها خودشان را نماینده فعلی و نائب علی (ع) می نامند.و صد البته این طایفه با این اعتقاداتش مطرود دیگر طوایف اهل حق شده است . کتاب مقدس اهل حق سرانجام نام دارد . و شامل اشعاری در مدح و بندگی حق تعالیست .( اخیرا دکتر صدیق نویسنده آذربایجانی کتابی به اسم دیوان قوشچی اوغلو به چاپ رسانده است که برگرفته از همین کتاب است ) نکته دیگری که در مورد دعاهای اهل حق باید متذکرشوم اینست که دعاها و کتابهای اهل حقهای شمالغرب با کتاب و دعاهای اهل حق غرب و کرمانشاه خصوصا تفاوتی کلی و اساسی در زبان دارد . با دعاهائی متفاوت البته .و برخی از افراطیون کرد در آن منطقه کتاب دینی خودشان را برتر و ارجح تر می دانند . اهل حقها نماز نمی خوانند. روزه سی روزه نمیگیرند و سه روز در سال روزه هستند /( به جز طایفه مشعشعی ) قرآن را فقط در مراسمات ختم و تشییع جنازه می خوانند .آداب ازدواج و تشیع جنازه یکسانی با جامعه شیعیان دارند ( اینم شاید مشکلی باشد برای اهل حقها ) . مراسمات عزاداری برای ماه محرم برپا می کنند . چون نمیخواهم نوشته ام بیشتر طولانی بشود ، به همین ها بسنده میکنم . و تا یادم نرفته ، گذاشتن سبیل یا شارب جزوی از اعتقادات این آیین است که تا آخر عمر شارب خودشان را کوتاه نمی کنند . ( به دلیل اعتقادی چون باید مهر بماند و یا اینکه برای شناختن همدیگر است و ....)
مشکلات فراروی جامعه اهل حق و جوانان آن
جامعه شیعی امروز و در رأس آن حاکمیت و دولت شیعی حاکم و غالب مجال عرض اندام برای پیروان دیگر ادیان را از آنها ربوده است .در ادامه به بررسی مشکلات یه فرد اهل حق و دید جامعه امروزی شیعه ، به اهل می پردازم .
مهمترین دغدغه جامعه اهل حق ، پذیرش آنها به عنوان دینی مجزا از اسلام ، از سوی حاکمیت و جامعه است .دغدغه اینکه اگر بفهمند اهل حق هستم طرد خواهم شد ، مورد تمسخر قرار خواهم گرفت و یا اگر شاربم بلند باشد مورد تمسخر قرار خواهم گرفت. از اداره و محل کار خویش به خاطر این اعتقاد اخراج خواهم شد . در دانشگاه جائی برای من نخواهد بود ، در زندگی آینده با یک فرد غیر اهل حق دچار مشکل خواهم شد ، و ...... همه اینها دست در دست می دهند تا یک فرد اهل حق در همه جا دین خود را اسلام و خود را مسلمان معرفی کند . چون جایگاهی در جامعه ندارد . ( هر چند در راه حفظ این جامعه شهدائی نیز داده است ) این ترس از عدم بدست آوردن مقبولیت در جامعه ، افراد و پیروان این آیین را در انزوای کامل سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی قرار داده است . انزوایی که حاکمیت اجازه خروج از آن را نمی دهد . اهل حق نمیتواند به روش و سنت خویش مراسم ازدواج برگزار کند یا قبرستان مخصوص خود را داشته باشد . چون جامعه هنوز این دین و آیینهای مذهبی و اجتماعی اش را به رسمیت نشناخته است . بطور خلاصه می توان گفت که اهل حقها در ایران آزادی عبادت ، امنیت شغلی ، امنیت اجتماعی ، امنیت روانی و ..... ندارند و هر لحظه ممکن است که یکی از این موارد خسارت جبران ناپذیری به خانواده و یا خود افراد وارد سازد.
حرکت ملی آذربایجان
اما حرکت ملی آذربایجان و فعالین هویت طلب ما در این میان چه نقشی می توانند داشته باشند . چند روز پیش مقاله ای از جناب عارف کسگین در خروجی سایتها قرار گرفت .( هر میللتچی نین بیرینجی وظیفه سی ) که در آن به نکات خیلی کلیدی اشاره کرده بودند . نوشته های ایشان که همیشه همچون کتاب راهنمائی در دست فعالین هویت طلب است ، نکاتی را به عنوان وظیفه هر فعال هویت طلب در بردارد . یکی از این نکات مهم و اساسی شناخت ملتی است که ما فعالین و هویت طلبان آن ملت هستیم .جمعیت ساکن در آذربایجان ، اقتصاد این جمعیت ، کنشهای اجتماعی آن ، و مسئله مهمتر دین این ملت ، که بایستی مد نظر همه فعالین باشد . اهل حق یکی از ادیان همین ملت است و همانطور که در بالا عرض کردم جمعیتی چند صد هزار نفری دارند حال سوال اینجاست . آیا اهل حق و همینطور دیگر ادیان و اقلیتهای دینی ، در دولت برآمده از حرکت ملی آذربایجان آزادی عبادت خواهند داشت ؟! خواهند توانست بدون هیچ دغدغه ای به نشر افکار و اعتقادات خویش بپردازند ؟! آیا جامعه مد نظر فعالین ما اجازه حضور ادیان و اقلیتها را در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خواهد داد ؟ آیا خواهند توانست بدون هیچگونه جامعه هراسی ، دوشادوش شیعه ، سنی، ارمنی ، صوفی و .... هویت دینی و مذهبی خودش را در جامعه اعلام کنند ؟! نه به عنوان مسلمان و شیعه و بلکه به عنوان اهل حق ؟! من نیک میدانم فعالین ما جزو آن دسته از دموکرات مآبها نیستند که بگویند حالا بگذارید به آزادی برسیم ، بعد در این مورد حرف می زنیم ، و امیدوارم که واقعا به عنوان یک فعال آذربایجانی و طرفدار ملت از همین حالا به فکر جامعه آرمانی باشیم که سالهاست بهایش را با خون عزیزانمان پرداخته ایم . ترسیم چنین جامعه ای نیازمند مطالعه و تحقیق بیشتر در مورد ملتی است که سالها از هویت و فرهنگ و زبان و ادبیات خویش دور مانده است . و البته اعتقاد راسخ دارم که معضلات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و مذهبی پیش آمده برای ملت آذربایجان با درایت و تدبیر و تدبر فعالین ما و در راس آنها فعالین سرشناسی چون جناب کسگین و دیگر فعالین عزیز از میان برداشته خواهند شد و شاهد شکوه روز افزون آذربایجان جنوبی در عرصه بین المللی خواهیم بود .
ج . آتابی 7/10/90 تبریز